حکیمی منش، تشکری، مژده و معین (۱۳۶۱) در یک پژوهش تجربی به بررسی اثرات غنی سازی محیط بر رشد عقلی و روانی ـ حرکتی کودکان پرورشگاهی پرداختند. آن ها ۲۸ نوزاد (۱۶ پسر و ۱۲ دختر) بین سنین ۴ ماه تا یک سال را از بین کودکانی که در شیرخوارگاه هلال احمر شیراز نگهداری می شدند را مورد مطالعه قرار دادند این افراد از بین ۶۵ نوزاد انتخاب شدند، که هیچ گونه نقض عضو یا سابقه تولد زودرس را نداشتند. این ۲۸ نفر به ۱۴ زوج تقسیم شدند و سپس هر یک از دو کودک زوج به طور تصادفی در گروه گواه یا تجربی قرار گرفتند. متغیر مستقل این پژوهش ارائه محرک اضافی (لامسه، شنوایی، بینایی و اجتماعی) در گروه تجربی به مدت ۵ دقیقه در روز و طی ۵ روز در هفته و به مدت ۶ هفته بود. در مطالعه دوم نیز ۲۱ نفر از کودکان فوق قابل دسترس بودند که با مقیاسهای رشدی بیلی در پیش آزمون و پس آزمون مورد سنجش قرار گرفتند. یافته های این پژوهش نشان داد که تحریک اضافی به مدت ۶ هفته، توانسته است بر رشد عقل و مهارتهای روانی ـ حرکتی گروه آزمایشی تاثیر معنی داری در مقایسه با گروه گواه ایجاد کند و همچنین پیگیری شش ماهه نشان داد که تفاوت ها تنها در نمرات روانی ـ حرکتی معنیدار بود و تفاوت نمرات رشد عقلی در دوگروه معنادار نبود.
پاکاریان (۱۳۷۶) در شهر اصفهان نیز به این نتیجه رسید که دوره آمادگی پیش از دبستان بر پیشرفت تحصیلی پایه های اول، دوم، سوم وچهارم در دو گروه تفاوت معناداری ایجاد نکرده است، ولی در پایه پنجم بین پیشرفت تحصیلی دو گروه (گروهی که تجربه آمادگی قبل از دبستان را داشته اند و گروهی که این تجربه را نداشته اند) تفاوت معناداری وجود داشت.
کرمی و هیبت الهی (۱۳۷۷) به بررسی تاثیر رابطه بین آموزش پیش دبستانی بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان پایه اول ابتدایی نواحی ۱ و ۲ شهرستان سنندج پرداختند. نمونه پژوهشی شامل ۴۰۲ نفر بود و نتایج حاصله نشان داد که آموزشهای پیش دبستانی با میزان سازگاری اجتماعی دانش آموزان مورد مطالعه ارتباط مثبت داشته است و همچنین بین کودکانی که آموزش پیش دبستانی را دیده اند با گروه گواه (آموزش پیش دبستانی ندیده اند) در سازگاری اجتماعی تفاوت معنی داری مشاهده شد. مدت زمان آموزش نیز بر سازگاری اجتماعی تاثیرگذار بود. بین دانشآموزانی که دوره کامل پیش دبستانی را گذراندهاند در مقایسه با دانشآموزانی که این دوره را ناقص (۲ تا ۴ ماه) گذراندهاند، از نظر سازگاری اجتماعی تفاوت معنیداری وجود داشت، بدین معنی که کسانی که زمان بیشتری در مراکز پیش دبستانی گذرانده بودند از سازگاری اجتماعی بیشتری بهره مند بودند.
رشد توانمندیهای حرکتی با پیشرفت تحصیلی ارتباط دارد و چنین فرضیهای توسط سلیمانی و نوروزی زاده (۱۳۷۳) تأیید شده است. آن ها دو گروه ۳۰ نفری (مجموعا ۶۰ نفر) از دختران و پسران کلاس پنجم منطقه چهار شهر تهران را انتخاب کردند که هر یک از گروه ها خود از دو گروه معدل بالای ۱۹ (۱۵ نفر) و معدل زیر ۱۵ (۱۵ نفر) تشکیل شده بودند. داده های به دست آمده نشان داد که بین توانمندیهای حرکتی و پیشرفت تحصیلی همبستگی بالایی وجود دارد. یکی از بهترین شیوه ها برای پرورش مهارتهای روانی ـ حرکتی، ورزش است و در سطوح پیش دبستانی این کار میتواند از طریق بازی انجام شود. ارتباط بین مهارتهای روانی ـ حرکتی با سازگاری اجتماعی نه تنها در سنین پیش دبستانی، بلکه پژوهشها نشان داده است (برای مثال جلالی و منصور (۱۳۷۶) در پسران ۸ تا ۹ ساله نیز ارتباط دارد.
اسحاق نیا (۱۳۷۱) در بررسی تاثیر آموزش پیشدبستانی بر پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی کودکان دبستان شهرستان تربت حیدریه به این نتیجه دست یافت که دانشآموزان کلاسهای اول تا چهارم دبستان به آموزش پیش دبستانی را گذرانده بودند، در مقایسه با دانش آموزانی که چنین تجربه ای نداشتند، در بسیاری از مؤلفه ها تفاوت معناداری داشتند، برای مثال دانش آموزانی که دوره پیشدبستانی را گذرانده بودند نسبت به گروه دیگر همکاری جمعی، اعتماد به نفس، تحمل روانی، علاقه بیشتر به درس، روابط عاطفی بهتر با دیگران و مشکلات رفتاری کمتری داشتند.
سعیدیزاده (۱۳۷۶) نیز در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که رشد اجتماعی دانشآموزان پایه های اول و دوم ابتدایی که آموزش پیش دبستانی را پشت سر گذرانده بودند نسبت به دانشآموزان دیگر تفاوت معناداری داشت و آن ها از پختگی اجتماعی بهتری برخوردار بودند.
فرشاد (۱۳۷۷) در یک نمونه ۳۶۰ نفری از دانش آموزان کلاسهای سوم، چهارم و پنجم دبستانهای شهر تهران به این یافته دست پیدا کرد که بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که تجربه پیشدبستانی داشتند با گروه هایی که چنین تجربه ای نداشتند تفاوت معنادار نیست، ولی با این حال دختران برتری تحصیلی داشتند. علاوه بر این میانگین بین نمرات دانش آموزان متعلق به طبقات متوسط، پایین و بالا معنادار بود بدین صورت که دانش آموزان متعلق به طبقات بالا نسبت به طبقات اجتماعی متوسط و پایین پیشرفت تحصیلی بیشتری داشتند. علاوه بر این نتایج پژوهش سعیدی (۱۳۷۶) نشان داد که رشد اجتماعی پسران در مقایسه با دختران بیشتر است و بین میزان رشد اجتماعی دانش آموزانی که تجربه پیش دبستانی داشتند با دانش آموزانی که این تجربه را نداشتند تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مطالعهای که در شهر شیراز و بر روی نمونه ۷۵۸ نفری توسط حقیقت (۱۳۷۲) انجام شد، نشان داد که دانش آموزان که تجربه آموزش کودکستانی داشتند در مقایسه با گروهی که چنین تجربهای نداشتند در کلاس اول در مؤلفه های پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی برتری قابل ملاحظهای داشتند (در کلاس سوم تنها در پیشرفت تحصیلی با یکدیگر تفاوت داشتند) هر چند که مشکلات رفتاری گروه کودکستان نرفته، کمتر بود اما معنی دار نبود.
نتایج پژوهش میرزاده (۱۳۶۵) نشان داد که دانشآموزانی که به کودکستان رفته بودند در مقایسه با دانشآموزانی که کودکستان را تجربه نکرده بودند، با معلمان ارتباط اجتماعی بهتری داشتند، در عملکرد شخصی موفق تر بودند، مقررات مدرسه را بهتر می پذیرفتند و به هنگام ورود به مدرسه، اضطراب کمتری داشتند.
دیده بان و همکاران (۱۳۶۹) نیز در تکرار پژوهشهای قبلی به این نتیجه دست یافتند که مهد کودک میتواند مهارتهای اجتماعی لازم را در کودکان ایجاد کند، زیرا دانشآموزانی که تجربه گذراندن مهد کودک داشتند نسبت به سایر دانش آموزان رشد اجتماعی بیشتری داشتند، هر چند این تفاوتها معنادار نبود.