هانگ و سریلگو[۶۰] (۲۰۱۲) در پژوهشی تحت عنوان” چگونه آگاهی برند به بازخورد بازار، ارزش ویژه برند و آمیخته بازاریابی مرتبط می شود” به بررسی ارتباط آگاهی نسبت به برند با ارزش ویژه نام و نشان تجاری و آمیخته های بازاریابی پرداختند.داده های این پژوهش از منابع متعددی گرفته شده است. شرکت در بسته محصولات مشتری، آگاهی برند و ارزش ویژه برند را ارائه داده است. این شرکت ۱۱ برند مهم را در رده محصولات مصرف کننده برای استفاده خانگی در ایالات متحده مورد توجه قرار داده است. درآمد فروش حاصل از ۱۱ برند شامل حدود ۹۰ درصد کل فروش در ایالت متحده در طول دوره جمع آوری داده ها، از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۶می شود.این شرکت نظرسنجی از حقوق صاحبان سهام را با۷۵ نمونه به طور هفتگی و ماهانه خلاصه کردهاست.پاسخ دهندگان از پانل یکی از تامین کنندگان سرب شرکت انتخاب شدند نتایج تحقیق نشان داد که بین آگاهی نسبت به برند با فروش، سهم بازار و ارزش ویژه برند رابطه ای وجود ندارد.هم چنین فرضیه تاثیر پیشبرد فروش و ترفیع بر اگاهی نسبت به برند تأیید نشده است.تجزیه و تحلیل ها در این تحقیق حاکی از آن است که بین توزیع و آگاهی نسبت به برند و بین قیمت و ترفیع رابطه مثبتی وجود دارد.
بریستین و زوریلا[۶۱] (۲۰۱۱)در پژوهشی تحت عنوان”رابطه بین تصویر فروشگاه و ارزش ویژه برند فروشگاه”به منظور بررسی راه های افزایش ارزش ویژه برند فروشگاه های زنجیره ای به بررسی متغیرهای تصویر فروشگاه و قیمت پرداختند.اطلاعات در دو مرحله جمع آوری شد: در مرحله اکتشافی، از یک روش گروه متمرکز از مدیران شرکت استفاده شد.با بهره گرفتن از تکنیک گروه متمرکز، این پژوهش به دنبال سرمایه گذاری بر روی ظرفیت برای گفتمان آزاد مصرف کنندگان در فروشگاه بود. مصاحبه عمیق با کارکنان مدیریت از سه فروشگاه تحت مطالعه انجام شد.هدف به دست آوردن اطلاعات در طیف وسیعی ازجنبه هایی مانند روش های مورد استفاده برای مدیریت هویت فروشگاه بود. در مرحله دوم، یک نظرسنجی تلفنی از۴۰۵ نفر ازخریداران جهان(۱۳۵ نظر سنجی برای هر بنر) انجام شده است.نتایج نشان داد که تصویر فروشگاه به عنوان عاملی مهم برای خرده فروشان در افزایش ارزش ویژه برند فروشگاه آنان به حساب میآید. در این تحقیق رابطه تصویر با کیفیت، وفاداری و آگاهی نسبت به برند، مثبت و معنادار ارزیابی شده و نیز نتایج حاکی از رابطه مثبت قیمت با وفاداری و آگاهی و رابطه منفی قیمت با کیفیت است.
بویل و چرناتونی[۶۲](۲۰۱۱) در پژوهشی تحت عنوان “تاثیر تبلیغات و پیشبرد فروش بر ارزش ویژه برند”به بررسی روابط بین دوعنصر بازاریابی یعنی تبلیغات و پیشبرد فروش و ایجاد ارزش ویژه برند پرداختند. به طور خاص، این پژوهش به مطالعه بر روی تبلیغات از دیدگاه کمی(هزینه های تبلیغاتی) و کیفی(ادراکات عمومی از تبلیغات) متمرکز است.به طور مشابه، این مطالعه به بررسی اثرات دو نوع از تبلیغات فروش، یعنی تبلیغات پولی وغیر پولی می پردازد. بر اساس یک نظرسنجی از۴۱۱ نفر از مصرف کنندگان انگلستان، محتوای تبلیغات نقش کلیدی مؤثر بر ابعاد ارزش ویژه برند ایفا میکند، در حالی که تبلیغات موجب آگاهی نام تجاری می شود، اما برای تاثیر مثبت بر مجموعه برند کافی نیست. دسته بندی محصولات و مارک های انتخاب شده بر اساس بهترین مارک های جهانی۲۰۰۶و توسط اینتربرند رتبه بندی شدند.این پژوهش همچنین اثرات متمایز تبلیغات پولی وغیر پولی بر ارزش برند را نشان میدهد. علاوه بر این نتایج نشان میدهد که شرکت ها میتوانند فرایند مدیریت ارزش ویژه برند رابا توجه به روابط موجود بین ابعاد مختلف حقوق صاحبان سهام بر ارزش برند بهینه سازی کنند.
کیم وهیوم[۶۳] (۲۰۱۰) در تحقیقی با عنوان” مدل بررسی تاثیر آمیخته بازاریابی و تصویر شرکت بر ارزش نام و نشان تجاری در صنعت IT “، به بررسی رابطه بین آمیخته های بازاریابی که شامل عملکرد کانال توزیع، قیمت گذاری بر مبنای ارزش و خدمات پس از فروش است و تصویر شرکت بر سه بعد ارزش نام و نشان تجاری شامل آگاهی و تداعی برند، کیفیت ادراک شده و وفاداری به برند، پرداختند. در این تحقیق متغیر تصویر شرکت به عنوان یک متغیر تعدیل گر اثر آمیخته های بازاریابی را بر ارزش نام ونشان تجاری تعدیل میکند. در این تحقیق مدلی در زمینه نرم افزارITکره ای مورد آزمایش قرارگرفت که در آن شرکت های کوچک و متوسط نرم افزارIT را که متناسب با نیازهای آن ها سفارش داده شده بود خریداری کردند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسش نامه بوده است. اندازه بازار ارائه دهندگان خدمات برنامه کاربردی(ASP) در حدود ۰٫۱ بیلیون دلار در سال ۲۰۰۲ تخمین زده شده است و به حدود ۰٫۳ بیلیون دلار در سال ۲۰۰۷ رسیده است.نتایج این پژوهش نشان داد که عملکرد آمیخته های بازاریابی رابطه مثبتی با ارزش نام و نشان تجاری دارد و تصویر شرکت اثر آمیخته های بازاریابی را بر هر سه جزء ارزش نام و نشان تجاری تعدیل میکند.
ویلارجو و سانچز [۶۴](۲۰۰۵) در پژوهشی تحت عنوان”تاثیر ارتباطات بازاریابی و ترفیع قیمت بر ارزش ویژه برند”در اسپانیا به بررسی ارتباط بین برخی عناصر آمیخته بازاریابی بر ارزش نام و نشان تجاری در مورد طبقه ای از محصولات با دوام انجام دادند که بر مبنای نظریه ارزش نام و نشان تجاری آکر (۱۹۹۱) بود. فرضیه های این تحقیق بر این باور بود که فعالیت های بازاریابی (تبلیغات و میزان قیمت) بر روی ارزش نام و نشان تجاری اثر دارد.در این مقاله به صورت نظری و تجربی نشان میدهد که ارتباطات بازاریابی و ارتقاء قیمت در حقوق صاحبان سهام با نام تجاری تاثیر دارد. بررسی نظری از روش تجزیه و تحلیل مبتنی بر مدل های معادلات ساختاری برای تأکید تجربی روابط میان تلاش های ارتباطات بازاریابی و ابعاد ارزش ویژه برند، کیفیت درک شده، وفاداری برند، آگاهی از برند و تصویر برند حمایت میکند. این مدل اندازه گیری بر روی یک نمونه از خانواده هایی که کالاهای با دوام خریداری کردند که در این مورد ماشین لباسشویی است، تأیید شده است. یافته ها نشان داد که میان میزان تبلیغات صورت گرفته و سه بعد ارزش نام و نشان تجاری یعنی کیفیت درک شده، آگاهی از نام و نشان تجاری و تصور از نام و نشان تجاری رابطه مثبتی وجود دارد.توزیع قیمت بر نام و نشان تجاری اثر منفی داشت به علاوه رابطه مثبتی بین آگاهی از نام و نشان تجاری و تصور نسبت به نام و نشان تجاری یافت شد.
مو و همکاران [۶۵](۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان” عوامل کلیدی توسعه محصول جدید در مدیریت آینده نگر شرکت های چینی “به بررسی عوامل کلیدی در توسعه محصول جدید از نظر مدیران صنایع در ۷۴ شرکت صنعتی در چین پرداختند .یافته ها نشان دادهاند که چهار عامل تکنولوژیکی، بازاریابی، مدیریتی و تجارتی کردن برای تصمیم در تولید محصول جدید در کلیه صنایع در فرایند تصمیم گیری موفق برای تولید محصول جدید با اهمیت و کلیدی هستند.
۲-۸-جمع بندی پیشینه های تجربی