۲- تقاضای سرماهی گذاری را از تغییرات استخراج کرد.
۳- رابطه تعدیل سرمایه به صورت زیر است:
-
-
- مکتب کلاسیکها :
-
مکتب کلاسیک همزمان با انتشار کتاب پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل نوشته آدام اسمیت[۱۷]پایه گذار این مکتب و بنیان گذار علم اقتصاد در سال ۱۷۷۶ میلادی در انگلستان بنیان نهاده شد.
اقتصاد دانان کلاسیک را می توان به دو دسته تقسیم نمود:
- خوش بینها ۲- بدبین ها
برخی از آن ها آدام اسمیت ،ژان باتیست سه[۱۸] و باستیا[۱۹]، خوش بین و بعضی دیگر مانند توماس رابرت مالتوس [۲۰] ، دیوید ریکاردو[۲۱] و جان استورات میل [۲۲] بدبین بودند (تفضلی ، ۸۰:۱۳۸۱).
نظریه رشد و توسعه اقتصادی اسمیت در چار چوب مبحث وی در مورد انباشت سرمایه و توسعه اقتصادی در کتاب ثروت ملل مورد بررسی قرار گرفته است . وی تقسیم کار و میزان انباشت سرمایه و پیشرفت فنی را از یکدیگر جدا نمی داند. انباشت سرمایه تنها از طریق امساک در مصرف و افزایش پس انداز ممکن است . از نظر اسمیت پس انداز کنندگان و سرمایه گذاران یک گروه واحد هستند و به خاطر سود ، پس انداز و سرمایه گذاری میکنند. بنابرین ،پس انداز و سرمایه گذاری در واقع یک عمل اقتصادی است.با افزایش سود ، میزان پس اندازها و سرمایه گذاری بالا می رود و با کاهش سود ،هر دو کاهش مییابد. تا زمانی که سود سرمایه ،خطر سرمایه گذاری را جبران کند و مازادی به صورت سود خالص برای سرمایه گذاری باقی بگذارد،تراکم سرمایه ادامه خواهد یافت و از طریق تقسیم کار ، امکان تولید ماشین آلات جدید را فراهم میسازد .اسمیت معتقد بود که در نظام سرمایه داری همیشه امکانات بالقوه برای بهره برداری از روشها و تکنیکهای بهتر و امکانات برای عرضه کالاها نو وجود دارد ، ولی در عین حال این فرصتها فقط به وسیله تقاضا برای سرمایه گذاری جدید محدود می شود .تا زمانی که سود سرمایه مخاطرات اقتصادی ناشی از سرمایه گذاری را جبران میکند و مازادی به عنوان سود خالص برای سرمایه گذاری ویژه باقی گذارد ، تراکم سرمایه ادامه خواهد یافت . از نظر اسمیت ، هر چند که نوع پیشرفت فنی در سرمایه گذاری « سرمایه بر » است ، ولی از آنجا که سرمایه و کار در فرایند تولید مکمل یکدیگر هستند ، مسئله عدم اشتغال و بیکاری از این جریان ناشی نمی شود .در اقتصاد اسمیت ، تقسیم کار ،میزان اشنباشت سرمایه و پیشرفت فنی از یکدیگر جدا نیستند و میزان پیشرفت تکنیک به تراکم سرمایه و پس انداز به جای پیشرفت فنی به صورت یک عامل مستقل ، تأکید می کرد و عقیده داشت تقسیم کار موجب می شود که بهره وری عامل کار بالا رود و در نتیجه درآمد واقعی افراد و از جمله سرمایه داران زیاد شود. افزایش درآمدواقعی موجب افزایش پس اندازها و سرمایه گذاریها می شود و در نتیجه « تراکم سرمایه و پیشرفت فنی مورد نیاز حاصل میگردد» (همان : ۱۰۱-۸۰) . بدین ترتیب ملاحظه می شود که در مکتب کلاسیک اعتقاد بر این است که سرمایه گذاری تابعی از سود است و از آنجایی که سود تابعی از تولید است می توان گفت که سرمایه گذاری تابعی از تولید خواهد بود .همچنین این مکتب در جریان پیشرفت تکنولوژی،نیروی کار و سرمایه را مکمل یکدیگر میداند و پیشرفت تکنولوژی منجر به کاهش اشتغال نخواهد شد.
-
-
- مارکسیسم
-
مارکس اصولاً بنیانگذار نظریه اقتصادی سوسیالیسم نیست ، بلکه او منتقدی است بر نظام سرمایه داری (همان :۱۶۷) .
وی معتقد است، از آنجا که نظام سرمایه داری بر اصل «به حداکثر رسانیدن سود» میباشد ، هدف اساسی در این نظام، تحصیل هر چه بیشتر از ارزش اضافی است.مارکس تحلیل میکند که سرمایه دار ارزش اضافی را از ساعات کار اضافی هر کارگر در هر روز کاری به دست می آورد. بدین ترتیب محصول کار اضافی به صورت ارزش اضافی به جیب سرمایه دار می رود . وی ارزش یک کالا را برابر با مجموع سرمایه ثابت، سرمایه متغیر و ارزش اضافی میداند :
C+V+S= ارزش یک کالا (۱
(۲
C = سرمایه ثابت
V = سرمایه متغیر
S= ارزش اضافی
نرخ ارزش اضافی =
نرخ () نسبت ارزش اضافی (S) را به ارزش کار اجتماعاً لازم (V) نشان میدهد. دومین نسبتی را که می توان از ارزش یک کالا استخراج نمود، «ترکیب ارگانیک سرمایه » است که آن را با q نشان میدهیم.مارکس این نسبت را به صورت زیر می نویسید :
سرمایه متغیر
سرمایه ثابت
(۳
کل سرمایه
سرمایه ثابت
(۴
نرخ سود که عامل اساسی و مهم در نظام سرمایه داری است از حاصل نسبت ارزش اضافی به کل سرمایه، نتیجه می شود. اگر نرخ سود را با prنشان دهیم، خواهیم داشت :
(۵
حال با توجه به فرمول (۵) و عملیات زیر، نتیجه را به صورت زیر می نویسیم:
(۶
بدین ترتیب رابطه فرمول اساس نرخ سود در تحلیل مارکس به دست میآید:
(۷
(۸
حال می توان «قانون میل نزولی به سود» را با توجه به رابطه و همچنین رابطه بررسی نمود . در رابطه اول اگر را ثابت فرض کنیم ، نرخ سود prدر جهت عکس تغییرات ترکیب ارگانیک سرمایه (q) ، تغییر میکند . به عبارت دیگر ، هنگامی که q بالا رود prباید نزول کند . در رابطه دوم اگر ثابت باشد ، نرخ سود (pr) با ترکیب ارگانیک سرمایه (q) رابطه غیر مستقیم دارد (همان : ۱۶۶-۱۶۸).
مارکس معتقد است که تراکم سرمایه در سرمایه داری با کاهش نرخ سود همراه است ، بدین معنی که چون q در مسیر تکامل صنعتی سرمایه داری جهتی صعودی دارد (زیرا هر سرمایه دار می کوشد، سرمایه ثابت خود را بالا برده و ترقیات فنی را جانشین سرمایه متغیر خود کند)، لذا prنزولی خواهد بود. به طور خلاصه مارکس معتقد است که در بلند مدت نرخ سود به علت استفاده از ماشین آلات سرمایه بر و کار اندوز (یعنی رشد بیشتر سرمایه ثابت در مقابل سرمایه متغیر )کاهش می یاید. پدیده نرخ نزولی سود، علت کسادی اقتصاد نیست، بلکه نتیجه تولید بیش از حد در نظام سرمایه داری است. علت نزول نرخ سود در بلند مدت، همانا افزایش بیش از حد تراکم تکنیکهای «سرمایه بر» میباشد.تنزل نرخ سود سبب از هم پاشیدگی سرمایه داری و بحران اقتصادی (رکود بیکاری ) می شود (همان :۱۶۹).
-
-
- نئو کلاسیک
-
بعد از انتشار کتاب اصول اقتصاد سیاسی جان استورات میل در سال ۱۸۴۸ میلادی، تجزیه و تحلیل اقتصادی برای مدت ۲۰ سال رونقی نداشت تا اینکه در سال ۱۸۷۰ میلادی ، ویلیام ویلیام استنلی جونز[۲۳]، اصل «فایده » یا «مطلوبیت » را در تجزیه و تحلیل اقتصادی خود به کار برد (همان :۲۱۶)