دومین دیدگاه در این زمینه دیدگاه مبتنی بر دانش است. Grant (1996a; 1996b) and Spender (1996) دیدگاه مبتنی بر منابع را با تمرکز بر نوع ویژه ای از منابع یعنی دانش توسعه دادند. طبق این دیدگاه تجمیع دانش در یک سازمان به معنی ارزش و سرمایه است. تأکید این دیدگاه بر اتخاذ تصمیماتی است درباره اینکه چه منابعی از دانش برای سازمان حیاتی هستند و این تصمیمات میتواند منجر به خلق دانش کاراتر شود. (Grant, 1996b; Kogut & Zander, 1992) یک سازمان یا میتواند مرزهایش را از طریق انسجام عمودی گسترش دهد و یا از بازار و از طریق شبکه زنجیره تامین، اتحاد یا قرارداد به دانش سازمان دیگر دسترسی پیدا کند. ادبیات بر مزیت استراتژیکی که میتواند از طریق انتقال های دانش همکارانه به دست بیاید تأکید میکند (Grant & Baden-Fuller, 2004).
سومین دیدگاه، دیدگاه رابطه ای است. دیدگاه رابطه ای، دیدگاه مبتنی بر منابع را از یک شرکت منفرد به اتحادی از شرکا گسترش میدهد زیرا همه فرصت های منابع برای یک شرکت درون آن وجود ندارند(Dyer & Singh, 1998).. این گسترش امکان تزریق منابعی ورای مرزهای یک سازمان را مهیا میکند. گسترش دانش و منابع در دسترس برای یک شرکت از طریق وارد کردن آن ها در شبکه زنجیره تامین میتواند مزیت همکارانه ای را خلق کند (Kanter, 1994)این عمل کمک میکند تا یک شرکت بتواند رانت رابطه ای را خلق کند. رانت یا سرمایه های رابطه ای عبارتند از:”یک سود فرا معمول به طور مشترک خلق شده در یک رابطه مبادله ای که از طریق یک سازمان به صورت منفرد قادر به خلق شدن نبوده و تنها از طریق مشارکت شرکای متحد به خصوصی خلق شده است (Dyer & Singh, 1998: 662).رانت رابطه ای میتوانند از طریق مکانیزم های متنوعی خلق شوند. ۴ عنصر میتواند رانت رابطه ای را توسعه دهد. دارایی ها و قابلیت های بین سازمانی، منابع مکمل[۶۶]، اقدامات تسهیم دانش بین سازمانی، و ظرفیت جذب[۶۷](میلر، ۲۰۱۰). دارایی های رابطه ای میتواند محصولات مشترکی باشد که یک شبکه زنجیره تامین در حال توسعه آن است. این دارایی ها از طریق تلاش شبکه زنجیره تامین خلق شده و تنها رانت هایی را درون شبکه تولید میکند. علاوه بر خلق رانت های رابطه ای محصولات مشترک همچنین دانشی را در خود جای داده است که در دسترس شبکه زنجیره تامین است. (Dyer & Singh, 1998). چنانچه دانشی تنها در اختیار یکی از سازمان ها است آن دانش نمی تواند به عنوان دانش درون شبکه زنجیره تامین شناخته شود. (Grant & Baden-Fuller, 2004). همچنین اگر یک شبکه زنجیره تامین دانشی را دارد که مشابه دانش سازمان است پس این دانش توانایی کمی برای تولید رانت هایی از این دانش دارد. دانش غیر یکسان یا غیرمنطبق[۶۸] در اینجا لازم است اما شرط کافی نیست. علاوه بر آن تسهیم دانش نیز کلیدی است زیرا دانش مورد نیاز برای نوآوری تدریجی و رادیکال درون زنجیره تامین جای گرفته است. علاوه بر این یک سازمان نیاز دارد تا دانشی را که درون محصولات مشترک شبکه زنجیره تامین است برای مهیا کردن نوآوری های آینده تسخیر کند. قسمتی از توانایی برای این کار تحت عنوان ظرفیت جذب تشریح می شود. یک نکته قابل توجه در تعریف (Cohen and Levinthal 1990: 128) از ظرفیت جذب این است که دانش باید برای رسیدن به یک پایان و هدف تجاری مورد استفاده قرار بگیرد. از طریق بهبود قابلیت ها و تسهیم دانش بین سازمانی ظرفیت جذب میتواند به صورت مثبتی بر عملکرد سازمان تاثیر بگذارد. صنعت خودروسازی یک مثال از تلاش برای ظرفیت جذب را مهیا کردهاست. سیستم تولید تویوتا منبع الهام بسیاری از شرکت های تولیدی بوده است. دانش سیستم تولید تویوتا از طریق منابع بسیاری در دسترس است اما شرکت های کمی میتوانند این دانش را برای اهداف و نتایج تجاری به کار بگیرند. (Spear & Bowen, 1999). دانش سیستم تولید تویوتا در دسترس است اما شرط کافی نیست و برای اجرای آن نیاز به وجود انباشت دانش و محصولات جدید نوآور است(میلر، ۲۰۱۰).
دانش
دانش عبارتی عام می باشد که دربرگیرنده مفاهیمی مانند، عقل و شعور، هوش، خلاقیت و… میباشد. “اطلاعاتی که در عمل برای هدفی به کار میروند”[۶۹]، شاید تعبیری عمومی از دانش باشد. بر اساس گفته های ) نوناکا و تاکوچی[۷۰] ، ۱۹۹۵) بین دانش نهان و دانش آشکار اختلاف وجود دارد. دانش نهان دانشی است که در مغز و افکار انسانها نهفته است و آشکارسازی و انتقال آن بسیار مشکل میباشد؛ در حالی که دانش آشکار دانشی است رسمی که در قالب صور مختلف مستند شده و قابل انتقال میباشد. اگر چه دانش آشکار شامل قسمتهایی از دانش نهان میباشد اما به هیچ وجه نمیتواند تمام آن را در برگیرد. بنا به گفته دانشمند بزرگ آلبرت انیشتین ” دانش، تجربه است، چیزهای دیگر غیر از آن، فقط اطلاعات میباشند”. دانش خیلی ذهنی است و به فاکتورهای متعددی از قبیل فرهنگ، اعتقاد، ارزشها، بینشها، نگرشها[۷۱] و انگیزش افراد بستگی دارد. دانش در سراسر سازمان توزیع و به اشتراک گذاشته میشود و با بهره گرفتن از آن، ارزش افزوده پیدا میکند(تیوانا[۷۲]، ۲۰۰۰). دانش شامل دانش رسمی، الگوها، قوانین، برنامه ها و رویهها، مهارتها و تجربه افراد میباشد. دانش همچنین شامل شیوه های انجام وظایف سازمانی، ارتباط برقرار کردن، تحلیل موقعیتها، توسعه راه حلهای جدید برای مشکلات و همچنین توسعه راه های جدید انجام کسب و کار، موضوعات فرهنگی، آداب و رسوم و ارزشهایی از قبیل روابط با عرضه کنندگان و مشتریان میباشد.(تیوانا، ۲۰۰۳).
واتسون برای دانش، طبقه بندی تعریف کردهاست که شامل موارد زیر است:
– دانش یک شغل خاص
-دانش اینکه چه کسی، چه چیزی را در شرکت میداند، چه کسی مشکلی مشابه این را حل کردهاست؟
-دانش در مورد تاریخچه شرکت
-دانش در مورد این فرایند که قبلا برروی آن کار شده است و پیامدش چه بوده است؟
-دانش در مورد اینکه چگونه یک تیم را گردآوری کنیم که روی یک پروژه کار کند؟ چه کسی به طور موفقیتآمیز در گذشته با تیم کار کردهاست؟ چه مهارتهای روی پروژه های مشابه مورد نیاز است؟ (واتسون[۷۳]، ۲۰۰۳)
عملکرد دانش میتواند به دو شیوه سنجیده شود(وان[۷۴]، ۱۹۹۷) یکی مالی است و دیگری سنجش غیرمالی است که شامل پیامدهای عملکرد عملیاتی و سنجش مستقیم یادگیری است. مثالهایی از سنجش غیر مالی شامل رضایت مشتری و بهروری کارکنان است. سنجش یادگیری شامل تعداد مشارکتکنندگان در اجتماعات علمی، کارکنان آموزش دیده و مشتریان تحت تاثیر قرار گرفته با بهره گرفتن از دانش است. همه این معیارهای غیرمالی به عنوان شایستگی کلیدی[۷۵] شرکت میتوانند مورد توجه قرار گیرند (لی[۷۶]و یانگ[۷۷]، ۲۰۰۰).
رویکردها و الگوهای فرایند توسعه محصول جدید
امروزه برای بسیاری از شرکتها ارائه محصولات جدید موفق، یک چالش واقعی است. به طور کلی مطالعات متعددی در حوزه توسعه محصول جدید انجام شده است. اکثر این مطالعات درحوزههای توصیفی، پیشگویانه و تجویزی متمرکز است. مطالعات توصیفی نوعاً به مطالعاتی گفته میشود که در آن ها توصیف وبررسی مراحل مختلف فرایند توسعه محصول جدید (چه به شکل متوالی و چه به شکل همزمان) مدنظر باشد. مطالعات پیشگویانه به کشف و تحلیل ”عوامل شکست و موفقیت“ میپردازد و نهایتاًً مطالعات تجویزی باهدف شناخت و ارائه بهترین رویکرد یا مدل برای کسب موفقیت شرکت در توسعه محصول به انجام میرسد.