وردر و چندلر اشاره میکنند هنگامی که جامعه درباره تعادل بین نیازهای اجتماعی و پیشرفت اقتصادی تفکر دوباره میکنند ، مسئولیت اجتماعی شرکت مورد توجه و اهمیت خاصی قرار میگیرد و به چالش کشیده می شود. اگر چه این چالش و پیچیدگی راه های خلق ثروت را تحت تأثیر قرار میدهد، اما آگاهی از این انتظارات جدید پتانسیلی برای کسب مزیت رقابتی محسوب می شود. با این وجود در طی فرایند تکامل مسئولیت اجتماعی، کسب و کار درک کردهاست که فهمیدن بافت فرهنگی که مسئولیت اجتماعی در آن توسعه مییابد ضروری و الزامیست. (ورتر و چندلر[۳۲]، ۲۰۰۶).
تغییرات شدید جهان امروز کسب و کار را تحت فشار قرار داده است و دلیلی بر آن شده است تا مسئولیت اجتماعی را به عنوان استراتژی در نظر بگیرند. محیط کسب و کار تغییرات چشمگیری داشته است، و مسئولیت اجتماعی یکی از اهرم های مهم برای تغییر شکل رابطه بین کسب و کار و جامعه است. امروزه مسئولیت اجتماعی به عنوان عامل مهم مالی و غیر مالی به شدت در حال رشد و جدید شناخته می شود. اگر مدیریت صحیحی در این مورد صورت نگیرد، شهرت یک سازمام تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و تآثیر منفی مستقیم یا غیر مستقیم بر درآمد های مالی آن خواهد داشت. در این محیط جدید، شرکت ها متوجه شده اند که تجارب گذشته آن ها دیگر ارزشی برای فراهم آوردن راه حل قابل اعتماد جهت حل مشکلات امروزی بازاریابی نخواهد داشت. برای مثال در اوایل دهه ۱۹۹۰، شرکت نایکی با تحریم قابل ملاحظه ای ربرو شد بعد از اینکه رسانه ها در مورد شرایط سخت کاری برای کارگران این شرکت در آسیا گزارش دادند. شرکت های دارویی مانند GlaxoSmithKline(GSK) تشخیص دادند که ان ها باید در قبال بیماری ایدز در آفریقا مسئولیت تقبل کنند. هنگامی که شرکت نفتی شل تصمیم گرفت تا تا کشتی Brent Spar را غرق کند یونانی ها تظاهرات بزرگی برگزار کردند. امروزه شرکت ها به خوبی از خطر هایی در صورت عدم رعایت مسئولیت اجتماعی به وجود میآیند آگاه شده اند.( اوه، ۲۰۰۷).
۴-۲ سیر تاریخی مسئولیت سازمانها روندهای سه گانه ذیل را طی کردهاست:
۱- مدیریت مبتنی بر حداکثر سود مکتب کلاسیکها
۲- مدیریت مبتنی بر اعتماد دیدگاه مسئولیت پذیری
۳- مدیریت کیفیت زندگی دیدگاه عمومی
با توجه به بعد جدید در مدیریت معاصر، نقش و مهارت و دانش مدیران نیز متفاوت خواهد بود. اگر تا دیروز مدیر با داشتن دانش فنی و تخصصی قادر به اداره سازمان یا شرکت بود و مؤسسه خود را در شرایط رقابتی در وضعیت سود دهی قرار میداد، امروزه مدیران علاوه بر دانش یاد شده باید در زمینه مسائل اجتماعی، سیاسی و دانش خطمشی گذاری نیز اطلاعات لازم را داشته باشند تا بتوانند مسائل عمومی جامعه را به درستی تشخیص داده، برای هر یک راهحلهای لازم را پیشنهاد دهند تا مسائل یاد شده حداقل تأثیر را بر سازمان و شرکت مربوط بر جای گذارد. (قلیپور، ۱۳۸۷، ص۱۱۲)
۱-۴-۲ سیر تاریخی شکلگیری مفهوم مسئولیت اجتماعی
زیربنای مفهوم CSR، تاریخ بلندمدتی دارد. هاپکینز و کراو (۲۰۰۳) بحث میکنند که همواره یک تنش بین اهداف جامعه و اهداف کسب و کار وجود داشته است. شاهد گویای این تنشها قدرت صنف صنعتگران در قرون وسطی است که تجارت برده و مشاجره بر سر بهبود زندگی و شرایط کاری در بریتانیا به سرعت در قرن نوزدهم رشد کرد (جانز و دیگران، ۲۰۰۷، ۱۸). سادلر (۲۰۰۴) گفته است که تعریف کارکردهای شرکت در ارتباط با جامعه گستردهتر و تعهدات اخلاقی در مراکز توسعه سرمایهداری در قرن نوزدهم رخ داده است (همان). به طور کلی میتوان سه مرحله برای توسعه مفهوم CSR قائل شد: دوره اول، به مدیریت مبتنی بر حداکثر سود مشهور است (الوانی و قاسمی، ۱۳۷۷، ۲۶). نظریه کلاسیکها در باب مسئولیت اجتماعی به این دوره از مرحله CSR مربوط میشود. از دید کلاسیکها یک بنگاه اقتصادی در صورتی که سود خود را در چارچوب قوانین حداکثر نماید، نقش مسئولیت اجتماعی خود را ایفا کردهاست زیرا یک «دست نامرئی» فعالیتهای اقتصادی را برای ارائه کالا به عموم مردم هدایت خواهد کرد (استینر، ۲۰۰۳، ۱۲۷). در این مفهوم چنین بنظر میرسد که وقتی یک بنگاه در حالت رقابت، هدف سودآوری را دنبال میکند، سیستم آن را مجبور میکند که کارآمد باشد و کالاهایی با کیفیت بالا و در پایینترین قیمت تولید کند و به بازار عرضه کند. همچنین رقابت موجب میشود که مؤسسات، رضایت و تمایلات مشتری را از طریق تولید کالا یا خدمت که به جامعه عرضه میشود تأمین کنند در غیر اینصورت مشتریان خود، را از دست میدهند و کسب و کارشان به تعطیلی کشانده میشود (ایراننژاد پاریزی، ۱۳۷۱، ۲۵). این نظریه برآمده از کتاب ثروت ملل آدام اسمیت است. هر چند این نظریه در قرن نوزدهم در امریکا رواج شدیدی یافت، اما خود اسمیت هم در توانایی بازار برای ایجاد رفاه عمومی شک داشت (استیز، ۲۰۰۳، ۱۲۷).
یکی از طرفداران نظریه کلاسیک در رابطه با مسئولیت اجتماعی شرکت (CSR)، میلتون فریدمن است. مقاله وی در سال ۱۹۷۰ با عنوان «تنها مسئولیت اجتماعی کسب و کار، افزایش سود است»، بیش از سه دهه است که ملکه ذهن افکار عمومی بوده است. (مک و پلیس، ۲۰۰۶، ۱۵۵). وی معتقد است که مسئولیت اخلاقی مدیران این است که تصمیمات سودآوری را که موجب میشود مؤسسه در رقابت آزاد و بدون خدعه و نیرنگ شرکت داشته باشد، اتخاذ کنند. البته فریدمن منکر این نیست که باید ضوابط و مقررات اخلاقی هم در جامعه وجود داشته باشد اما این مقررات نباید محدود کننده فعالیتهای اقتصادی شرکتها باشد. (ایراننژاد پاریزی، ۱۳۷۱، ۲۶) با این همه دانیل دایرمیر معتقد است منتقدان اخیر جنبش CSR چیزی جز بحث اصلی فریدمن را بیان نکردهاند. حتی صاحبنظرانی که قویاً با فریدمن مخالف هستند هنوز این بحث را مطرح میکنند که نقش و مسئولیت شرکتها چه باید باشد (مک و پلیس، ۲۰۰۶، ۱۵۵).