بارزترین و معمولی ترین نشانه افسردگی نوعی احساس ذهنی غم واندوه است یعنی احساس بدبینی و نا امیدی ، احساس تنهایی و بیتفاوتی و عدم علاقه فرد ممکن است در شرایطی که دلیلی برای گریه و اندوه ندارد دچار گریه شود. و برعکس در مواقعی که اتفاق واقعاً غم انگیزی رخ داده است نتواند گریه کند. فرد افسرده ممکن است در خوابیدن اشکال داشته باشد یا دائماً احساس خستگی کند و بیش از حد عادی بخوابد او ممکن است خود را آدم بیچاره و بیکی تصور کند و خود را به خاطر کمبودها و قصورهای جزئی سرزنش کند.
برای درمان افسردگی متخصصان روانی از روش های متنوعی استفاده میکنند که از روانکاوی عمیق و دراز مدت تا دارو درمانی و استفاده از شوک الکترونیکی و شیوه سایکودرام و مشاوره درمانی و بستری کردن در بیمارستان را ممکن است در بر گیرد در سالهای اخیر استفاده از روش های درمان روانی و رفتاری کوتاه مدت برای درمان افسردگی مورد توجه قرار گرفته و ارزیابی دقیق این روشها نتایج امیدوار کنندهای را به دست داده است. از جمله این روش های موفق روش درمان شناختی است که توسط پرفسور آرون بک و شاگردان او در دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا ایجاد شده است.
بیقراری:
بیقراری را باید یک اختلال فعالیت عمومی شمرد، بیقراری حرکتی مرحلهای طبیعی از نمو حرکتی است. در اواخر اولین سال کودکی زمانی که کودک شروع به راه رفتن میکند فعالیت عقلانی وی افزایش مییابد طفل لاینفع در حرکت است ، به همه چیز دست میزند، هر شیء را میگیرد و بدون اینکه اهمیت دهد پرتاب میکند و میشکند.در حالت طبیعی این خصوصیت کم کم تخفیف پیدا میکند اما در کودکان بیقرار این حالت مستقر میماند. در دوره دبستان در چنین کودکی ضعف دقت به وجود میآید کودک گاهی چیزی را سریع یاد میگیرد اما به سرعت توجهش از آنچه که گفته شده قطع میشود، به محض کوچکترین اتفاق سربه هوا و گیج میشود. احتیاج فوقالعادهای به حرکت احساس میکند و طاقت نمیآورد که مدت زیادی در جایی بنشیند، این بیقراری با نشانهای ایدیوپاتیک (ساقهای بیقراری )همراه داست. ساقهای بیقرار دریافت های حسی ناراحتکنندهای است که نیاز شدید به حرکت پاها را به وجود میآورد. این دریافتها با راه رفتن موقتاً آرام میگیرد ولی وقتی که ساقها بیحرکت میمانند ناراحتی از سرگرفته میشود این دریافتها میتوانند خواب را به تأخیر اندازند یا فرد را از خواب بیدار کنند. اختلال بینظم در عین حال هم بر روی فعالیت حرکتی و هم بر روی فعالیت هوشی گسترش مییابد بعد همین بیقراری در سنین جوانی و بلوغ تظاهر میکند چنین شخصی بعلت احتیاج به تغییر و تبدیل چندین شغل شروع میکنند و بدون انکه درباره آن ها بتواند تصمیم قطعی بگیرد میل میکند برای دیدن ممالک در نیروی دریایی استخدام شود و اغلب در خانه به دوش زندگی میکند. باید خاطر نشان کرد بین افرادی که تغییر شغل میدهند نوع دیگری از بیقراری یافت میشود که دارای سرشتهای پارانوئید هستند افراد مذبور بدون اینکه بیقرار باشند یک «من هیپرتروفی» دارند. آن ها احساس میکنند که موقعیتشان با لیاقتی که دارند موفق نمیکند لذا اغلب برای بهتر کردن موقعیت خود تغییر شغل میدهند.
علل بیقراری متنوع است که میتوان با آزمایش دقیق آنسفالیتهای جنبی به بعضی از علل آن پی برد، به خصوص در مواردی که بیقراری حرکتی شدید توأم با حرکات ناگهانی و عدمهماهنگی حرکتی وجود داشته باشند.
بیقراری در نوجوانان
اختلال بیقراری میتواند یکی ازعلائم روان گسسیختگی باشد مثلاً اختلال پرسیون در نوجوانان حالت هیجانی و بیقراری عمدهترین علامت متساوی دپرسیون بهشمار میرود نوجوانان مدام بیقرار است، مایل نیست توجه خود را به چیزی جلب کند، در یک لحظه علاقه خود را به کار و یا شیای معطوف میدارد و در لحظهی دیگر به کار دیگری میپردازد. بیمار نمیتواند در اتاقی تعفا و آرام حتی برای چند دقیقه بنشیند و مطالعه کند. بعبارت دیگر به طور مداوم دنبال تحلیل میگردد نوجوان از خستگی زیاد شکایت دارد و درعین حال به طور خستگیناپذیر به فعالیت مشغول است. بعضی از نوجوانان از عدم قدرت برای تمرکز حواس و حافظه خود نسبت به دروس شکایت میکند و مجبورند هر صفحه کتاب را چندین بار بخوانند. علت پیدایش دپرسیون از دست دادن یک شی و یا چیزی است که کودکان و نوجوان به آن علاقه مفرط داشته است این علاقه ممکن است به صورت آگاه باشد مثل از دست دادند پدرومادر و دوست صمیمی و یا چیزی باشد که به صورت ناخودآگاه بوده و یک معنای سمبلیکی برای کودک داشته است.
وسواس
روانشناسان وسواس را نوعی بیماری از سری نوروزهای شدید و سخت میدانند که تعادل روانی و رفتاری را از بیمار سلب و او را در سازگاری با محیط دچار مشکل میسازد، ماهیت وسواس یک محتوای نفسانی به صورت تفکر، خیال، میل، کشش و حرکت بههمراه یک احساس اجبار درونی مقاومتناپذیر است که اساس آن هیجانی شدید و دورنی است و به صورت اعمال بیرویهای در فرد ظاهر میشود که در خودآگاه ذهن است و با من در تضاد است که باعث اضطراب میگردد. علائم این بیماری مشکل از آداب و رسوم خشک و غیرقابل انعطاف است که اغلب جنبه سمبولیک و سحرآمیز دارد. در آن اعمال الزام، شگفتانگیزی، تکرار کلمات و اعداد اهمیت زیادی پیدا میکنند از علائم اولیه آن ترس، تکرار یک طرز فکر و اندیشه، تردید در عقاید و تصورات و در صورت نهائی احساس اجبار است ضعف روحی از نشانه های اصلی مرض است.
صورتهای وسواس:
۱) اجتناب: رفتار وسواس به صورت پرهیز و اجتناب از اشیاء، امور و برخوردها پدید میآید بیشترین جلوه این نوع در پرهیز از آلودگی است.
۲) تکرار و مداومت: عمل بیحاصل و بیهودهای تکرار میشود گویی که نیرویی از درون او را مجبور میکند که عملی را انجام داده تکرار نماید.
۳) تردید (بیتصمیمی و دودل بودن) : تردید در امور از صورت دیگر وسواس است مانند بستن در و شک در اینکه آیا آن را بسته یا نه؟
۴) شک در عبادت: جلوه دیگر از تردید شک در عبادت است مثلاً میخواهد نماز بخواند و شک میکند که آیا تکبیرهالاحرام را درست گفته یا نه؟
۵)ترس: ترس بیریشه و اساس که اغلب به صورت ترس از ناپاکی و یا در مواردی ترسهای مبهم مثل ترس از کشتن کودک خود.
۶) دقت و نظم افراطی: همه چیز باید دقیقاً بر اساس ترتیبهای خاص قرار بگیرد تا هیچ چیز غلط و پیشبینی نشدهای پدید نیاید.
۷) اجبار و الزام: همه اعمال و آداب خود را به صورت جبر انجام میدهد مثلاً فرد خود را ناگزیر میبیند که فردی را از بالای ساختمان هل دهد.
۸) احساس بنبست: فرد حس میکند که در مسئلهای به بنبست خورد و تلاشهای مکرر و یکنواخت انجام میدهد و فکر میکند عدم انجام این اعمال گناه بزرگی است.