الف) سبکهای وابسته به زمینه ونابسته به زمینه
ب) سبکهای تکانشی وتأملی
ج) سبکهای واگرا وهمگرا.انطباق یابنده وجذب کننده.
الف)سبکهای وابسته به زمینه:
این سبک توسط هرمن[۵] در اوایل دهه ی ۱۹۴۰براساس آزمایشات برروی خلبانان خطوط هوایی کشف شد او علاقمند بود بداند چطور بعضی از افراد یک عامل رااز کل زمینه دیداری جدا میکنند؟ ویتکین بر اساس آزمایشات به این نتیجه رسید که افراد وابسته به زمینه تمایل دارند یک الگو را به صورت کل ادراک نموده ویک جزئی وقسمت رااز کل زمینه دیداری جدا نمایند. افراد دارای این سبک از اینکه بر روی جنبه ای از یک موقعیت و جزئیات تمرکز کنند همچنین یک الگو را به صورت قسمت های مختلف تجزیه وتحلیل نمایند دچارمشکلات میشوند آن ها تمایل دارند که به خوبی در گروهای اجتمائی بپردازند. افراد دارای این سبک به موضوعاتی در زمینه ادبیات وتاریخ علاقمند هستند(کریمی,۱۳۸۲).
سبکهای نابسته زمینه:
افراد دارای سبک نابسته به زمینه بیشتر تمایل دارند قسمت های جزئی یک الگوی کلی را درک نمایند. آن ها قادرند یک الگورا طبق مؤلفه هایش تجزیه وتحلیل نمایند.افراد نابسته به زمینه نمی توانند به روابط اجتماعی خو بگیرند ولی به جهت توانایی تحلیلیشان می توانندبه خوبی در ریاضیات و علم پیشرفت کنند .افراد نابسته به زمینه زمانی که تلاش میکنند جنبههای مورد نظر دریک موقعیت خاص رامجزا نمایند قادرند به زمینه ای مزاحم غلبه تحلیلی هستند در مقایسه بین یادگیرندگان وابسته به زمینه ونابسته به زمینه ،افراد وابسته به زمینه در جاهایی که متن یا زمینه مهم است عملکرد بهتری دارند مثل موقعیتهای زیرا افراد دارای این سبک در این زمینه ها با مباحث کلی سروکار دارند.در مقابل یادگیرندگان نابسته به زمینه درعلوم پایه مانند ریاضیات،فیزیک و زیست شناسی موفقترند این یادگیرندگان به آسانی هدفهای عینی را تجزیه و تحلیل میکنند. افراد دارای این سبک یادگیری به طور کلی در علومی که با جزئیات سروکار دارند عملکرد بهتری دارند(شاملو,۱۳۸۴).
درمقایسه دیگر افراد دارای سبک یادگیری وابسته به زمینه بیشتر تحت تأثیر شرایط انگیزش درونی قرار دارند. افراد دارای سبک یادگیری وابسته به زمینه به نظام شرط بیرونی وابسته اند و خواهان موضوعات سازمان یافته اند در مقابل افراد دارای سبک یادگیری نابسته به زمینه موضوعات مبهم را ترجیح میدهند در صورتی ترجیح میدهند که همه ی سرنخ ها را امتحان نمایند. نکته ای که در انتها به افراد دارای این دو سبک است .به عبارتی همه ی افراد رابه طور قطع نمی توان در یکی از این دو قطب قرار دارد(کریمی,۱۳۸۲).
سبکهای یادگیری تکانشی و تأملی:
در این سبک یادگیری سرعت در مقابل وقت موردنظراست.یادگیرندگان ازلحاظاین سبک یادگیری به دودسته تقسیم می شوندکه یک دسته به سرعت پاسخ دهی وانجام تکالیف یادگیری اهمیت میدهند،دسته دیگربه وقت وصحت پاسخ اهمیتمی دهند وچندان توجهی به سرعت درپاسخ دهنده نمی کنند.به گروه اول یادگیرنده گان تکانشی وبه گروه دوم تأملی میگویند.
۱-سبک یادگیری تکانشی :
وولفولک یادگیرنده گان تکانشی (شتابزده)رااینگونه معرفی میکند.افراد دارای سبک یادگیری تکانشی باسرهت پاسخ می دهندبدون اینکه به جزیئات مطلبتوجه نمایندبه این ترتیب آن ها بیشتر دچار اشتباه وخطا میشوند.افراد دارای این سبک یادگیری تندوسریع وبدون معطلی یک مسئله راحل میکنند.افراد دارای این سبک سرعت ذهنی یا عقلانی سریعی دارند وبه اولین جوابی که به ذهنشانمی رسد پاسخ میدهند.در نتیجه افراد تکانشی بیشتر مرتکب خطا میشوند (ساعتچی,۱۳۷۷).
دانش آموزان تکانشی همیشه آزمون های عینی رازودتر تمام میکنند واین افرادتمرکزشان روی این سرعت است (شاملو,۱۳۸۴).
۲- سبک یادگیری تأملی:
وول فولک یادگیرندگان تأملی (تفکری) رااینگونه تعریف میکند.افراد دارای سبک یادگیری تأملی به کندی پاسخ داده و در کارهایشان با دقت میباشند .یادگیرندگان دارای سبک تأملی دربرخورد با یک مسئله آن را با سرعت مناسب حل میکنند.آن ها با تأخیر به مسئله جواب میدهند ابتدا مکث میکنند،تمام راه ها وشقوق مختلف را درنظر می گیرند.بعد جواب صحیح میدهند و کمتر مرتکب خطا میشوند. افراد تأملی تاآنجا که قادر باشند جواب را خوب تجزیه وتحلیل میکنند وبیشتر روی دقت وصحت جواب تمرکز دارند (همان منبع) .
افراد دارای سبک تأملی بویژه در تکالیف سخت و دشوار تمایل دارند به نسبت افراد برای سبک تکانشی کمتر اشتباه کنند . از آنجایی که تمایلی نیرومند برای درست بودن در اولین برخورد نشان دادهاند به نظر میآید قادرند موضوعات مبهم وگنگ را تحمل کنند گفته می شود سکوت آن ها در کلاس درس بدین خاطر است که قبل از پاسخ دادن به جواب صحیح می اندیشیدند .
۳-سبکهای شناختی واگراوهمگرا،جذب کننده وانطباق یابنده:
کلب[۶](۱۹۸۴) رویکردی را برای طبقه بندی سبکهای یادگیری به وجود آورند که تا اندازه ای بار کارهای ویتکین وهمکارانش متفاوت است مهمترین تفاوتهایی که آن ها شناسایی نموده اند خیلی شبیه به فرایند یادگیری است که در شکل نشان داده شده است .در این مدل یادگیری چرخ ( انتزاعی وکلی) درنظر گرفته شده که شامل :(تجربه عینی، آزمون معنایی مفاهیم در شرایط جدید،مشاهده تأمل،شکل گیری مفاهیم کلی و انتزاعی) میباشد.آن ها اظهار داشتند که درهر یادگیری حداقل بین دو قطب این ابعاد یک تعارض وتنش وجود دارد .(سیدمحمدی,۱۳۷۹).
سبک یادگیری واگرا:
افراد دارای سبک یادگیری واگرا دو شیوه یادگیری تجربه عینی ومشاهده تأملی رادر هم می آمیزند .افراد دارای این سبک مسائل را از زوایای گوناگون می نگرند ،در به وجود آوردن ایده ها از توانایی برخوردارند و در موقعیت های بیشتر به جای اینکه عمل کنند به مشاهده کردن می پردازند افراد دارای علایق فرهنگی هستند و در مشاغلی که نیاز به نوآوری وخلاقیت دارند بیشترین توانایی رااز خود نشان میدهند(همان منبع) .
الف)سبک های یاد گیری
۱-دانش آموزان پیوسته: این قبیل دانش آموزان به طور منظم و گام به گام موضوعات یادگیری را دنبال میکنند و به آرامی بر دانستنی ها ،معلومات و نگرش خود می افزایند.اینان به طور پیوسته بر اطلاعات خود می افرایند.
۲-دانش آموزان شهودی:در این گروه بصیرت ناگهانی وخودانگیختگی به وجود میآید،و به یادگیری می پردازند چنین دانش آموزانی با بهره گیری از تجربه های پراکنده،توجه به محیط خویش و اطلاعات غیر اصولی به درک و توضیح یک مفهوم می پردازند.
۳-دانش آموزان یک حسی:این دسته از دانش آموزان از یک حس،بیش از سایر حواس استفاده میکنند این نوع یاد گیری بخشی کوچک از حوزه ی یادگیری را پوشش میدهد.از آن جایی که یاد گیری ابعاد مختلفی دارد استفاده از چندین حس به یاد گیری پایدار تری می انجامد.
۴-دانش آموزان چند حسی:برای یاد گیری حواس پنجگانه خود را به کار میبرند.
۵-دانش آموزان تعاملی:همکاری و رابطه صحیح میان معلم و شاگردانش به یاد گیری پایدار و فعال می انجامد.مشارکت جویی دانش آموزان،بحث های گروهی و…زمینه را برای تعامل ایجاد میکند.