شهرنشینی و مهاجرتهای بی رویه روستاییان به شهرها:
شهرنشینی و مهاجرتهای گروهی و گسترده به شهرها باعث شده است که بخش اصلی و هسته ای شهرها از بین برود و به جای آن زاغه ها، زورآبادها، حلبی آبادها و احداث مسکن های غیربهداشتی و غیرقانونی در محلات فقیرنشین به وجود بیاید. این عامل به سهم خود در افزایش انحرافات اجتماعی و بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم نقش بسزایی داشته است. در شهرهای بزرگ، به دلیل افزایش بی رویه جمعیت، هیجان، آشفتگی، نگرانی، ترس و تشویق و اضطراب در بین شهرنشینان رو به فزونی نهاده، به طوری که اغلب شهروندان را کشمکش و فشارهای روانی تهدید میکند. همچنین انحرافات جنسی، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و نیز روحیه سودجویی و سوداگری و روابط ناسالم و غلط اقتصادی در شهرها رونق بیشتری دارد. در واقع در فعالیت های شهری فردگرایی و تکروی بیشتر دیده می شود و روابط صمیمانه و چهره به چهره در بین شهروندان کمتر است و احساس انزوا شدت بیشتری دارد.از سوی دیگر با مهاجرت روستاییان به شهرها فقر روستاها به شهرها انتقال مییابد و این مهاجرتهای بیرویه باعث ایجاد شغل های کاذب در شهر می شود(شیخاوندی، ۱۳۸۵).
روستاییان بدون این که برنامه ریزی قبلی برای ادامه زندگی در شهر داشته باشند، با مهاجرت به شهر با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند که از جمله آن میتوان به بیکاری اشاره کرد و وقتی این افراد با بیکاری مواجه میشوند ناچار رو به کارهای غیرقانونی و ضداجتماعی چون: خرید و فروش مواد مخدر، واسطه گری و دلالی و … میآورند و در نتیجه به اشاعه جرم در جامعه کمک میکنند.همچنین وقتی که روستاییان به شهر مهاجرت میکنند با یک فرهنگ جدید مواجه شده و در بسیاری از موارد به خاطر نامتجانس بودن با شیوه زندگی شهری، هویت خود را کم و بیش از دست میدهند و در محیط های نامأنوس شهری مرتکب جرم میشوند.
ج) حاشیه نشینی:
حاشیه نشینی یا زاغه نشینی اصطلاحی است که به محله های مسکونی غیر متعارف و متداول شهری اطلاق می شود.چارلز آبرامز مفهوم زاغه و مناطق زاغه نشین را چنین بیان میکند: «ساختمان یا بخشی از شهر که در آن ویرانی، نارسایی عرضه خدمات درمانی، تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل، دیده می شود؛ میتواند به عنوان زاغه یا منطقه زاغه نشین معرفی گردد.بنابرین می توان گفت که حاشیه نشینی با جرم رابطه مستقیم و نزدیک دارد.
تنوع، تجمل و اختلاف فاحش و چشمگیر طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، گرانی و سنگینی هزینه های جاری زندگی موجب می شود تا مهاجران غیر متخصص که درآمد آنان کفاف مخارجشان را نمی دهد، جهت برآوردن نیازهای خود دست به هر کاری، ولو غیرقانونی بزنند. در چنین مناطقی به لحاظ از بین رفتن ارزش های انسانی، کجروی های اجتماعی سریعاً رشد میکند و اعمالی چون دزدی، اعتیاد، قاچاق، فحشا و نظایر آن گسترش مییابد(رئیسی، ۱۳۸۲).
د ) فقر و بیکاری:
به جرئت میتوان گفت که فقر و بیکاری از جمله عوامل مؤثر و تأثیرگذار در پیدایش جرم و ارتکاب آن است. به نظر برخی از جامعه شناسان فقر و بیکاری در برخی از افراد تهیدست عقده حقارت ایجاد میکند و فرد را به ارتکاب جرم وا میدارد. مثلاً اغلب دخترانی که منحرف شدهاند از یک سو، دارای زندگی فقیر و محقر بوده و از سوی دیگر تمایل داشتهاند لباس های فاخر و تجملات دیگر را داشته باشند.
ادواردگلور[۲۰] می نویسد: دختران خانواده های کارگر و فقیر از سن ۱۰ سالگی به مسایل جنسی پی میبرند چون سرپرست و مربی شایستهای ندارند؛از همان سن بلوغ با همسالان خود در این خصوص صحبت کرده، تماس میگیرند و پس از بلوغ حجب و حیا نمیشناسند و این عمل را یکی از وسایل لازم زندگی فرض میکنند. بنابرین در جامعه ای که توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمیگیرد، هر روز شاهد فقیرتر شدن فقرا و غنیتر شدن ثروتمندان خواهیم بود .این امر باعث افزایش فاصله طبقاتی شده و اثرات مخربی را در پی دارد که از جمله آن پیدایش جرم و اشاعه آن در جامعه است. حال به دیدگاه جرم شناسی در مورد جرم می پردازیم(شیخاوندی، ۱۳۸۵).
جرم از دیدگاه جرم شناسی:
از جرم تعاریف گوناگونی کردهاند ولی یکی از تعاریف جرم این است که جرم شیوه رفتاری است که قانون را نقض میکند و پدیده ای است که قانونگذار آن را تعیین میکند . مجرم هم شخصی است که عمل مجرمانه که در قانون آمده را مرتکب می شود . این تعریف ،جرم را امری نسبی میداند که از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است . به عبارتی عملی که در یک جامعه جرم محسوب می شود ممکن است در جامعه دیگر جرم محسوب نشود . با تخصصی شدن و گسترش دامنه علوم پدیده جرم و مجرمین موضوع بحث علوم مختلفی واقع شد که از آن جمله می توان به: جرم شناسی ، علوم قضایی ، روان شناسی و روان شناسی جنایی ، و جامعه شناسی اشاره کرد. با افزایش حیطه دانش بشر در خصوص جرم و بزه اسنادها یی (نسبت دادن یا علت یابی) که در مورد بزهکار به کار میرفت رفته رفته از حالت اسنادهای شخصی (در این حالت توجه تنها بسوی شخصی است که مرتکب جرم شده) به سمت اسنادها (علل و عوامل) محیطی و همچنین ویژگی های خاص درون فردی رهنمون شد (نجفیابرندآبادی،۱۳۸۱).
صاحب نظران و همچنین دانشمندانی که پدیده جرم را مورد پژوهش و بررسی خود قرار دادهاند به این نتیجه دست یافته اند که در وقوع بزه و پیدایش فرد بزهکار و مجرم عوامل زیر نقش دارند :
الف – عوامل درون فردی :
۱٫برداشت و تفسیر هر فرد از یک واقعه و نظام تبیینی فرد : به عنوان مثال این طرز تفکر که انسان ها یا خوب هستند یا بد (مطلق گرایی) با تحریف بخشی از واقعیت ، زمینه را برای برخوردهای پرخاشگرانه فراهم می آورد . یا فرض کنید ذهن خوانی یک نوجوان از دوست خود که ناخواسته او را هل داده به این صورت باشد که او عمداً این کار را کرد. ( روان بنه آسیب پذیر ) این فرد ممکن است نگرش های خصمانه ای نسبت به دیگران داشته باشد چرا که به طور کلی فکر میکند که دیگران در صدد آسیب رساندن و آزار وی هستند. در نتیجه پرخاشگری کرده و دوست وی با پرخاشگری پاسخ وی را میدهد و در نتیجه ذهنیت منفی و باورهای بنیادی وی از اینکه دیگران می خواهند به من صدمه بزنند، با پرخاشگری دوست وی تقویت می شود و پرخاشگری بیشتری را در وی ایجاد میکند .
۲٫ویژگی های جسمانی و فیزیولوژیکی : مانند پرکاری تیرویید یا بالا بودن سطح تستسترون ( هورمون مردانه ) که امروزه پژوهش ها نمایانگر نقش این عوامل در پرخاشگری میباشد .
۳ – عوامل شخصیتی و روانی : به عنوان نمونه می توان به بروز بیشتر اعمال پرخاشگرانه در افرادی که دارای شخصیت سوسیوپات و انفجاری هستند و یا مبتلایان به اسکیزوفرنی و مانی و همچنین عقب ماندگی های ذهنی اشاره کرد .
ب – عوامل برون فردی :