طبق نظر تام کینز (۲۰۰۶) عواطف مثبت از نظر عصب شناختی به وسیله کاهش سریع سرعت شلیک عصبی فعال میشوند. رهایی از درد جسمی، رهایی از نگرانی ها، حل کردن مسأله ای دشوار، و پیروز شدن در رقابتی اضطراب انگیز نمونه الگوی کاهش برانگیختگی عصب شناختی عواطف مثبت است. عواطف مثبت علاوه بر آرامش ناشی از دست یابی به هدف، به وسیله پیشبینی واقعه مثبت نظیر قرار ملاقات و احساس های لذت بخش نظیر نوازش شدن نیز برانگیخته می شود. سومین نوع برانگیختگی عواطف مثبت از وقایعی حاصل می شود که حس خودانگاره مثبت شخص را تأیید کند. اگر از شخصی دعوت شود تا به سازمانی با ارزش ملحق شود، او را ستایش کنند، یا دیگران او را دوست داشته باشند، عواطف مثبت برانگیخته میشوند. اهمیت کارکردی عواطف مثبت برای رضایت از زندگی دوگانه است. از یک طرف، زمانی که به صورت درونی احساسی مثبت را تجربه میکنیم، این عاطفه مثبت زندگی را خوشایند میکند. بنابرین عواطف مثبت، تجربه های غیرقابل اجتناب زندگی از قبیل ناکامی، نا امیدی، و در مجموع عواطف منفی را بی اثر میسازد. از سوی دیگر عواطف مثبت، اشتیاق انسان ها برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی را نیز آسان میکند. تعداد کمی از محرک های اجتماعی، قدرت و تقویت کنندگی لبخند انسان را دارند. بنابرین عواطف مثبت ابراز شده، چسب اجتماعی است که روابط را با یکدیگر می چسباند، مانند رابطه مادر و کودک، عشاق، همکاران وهمبازی های یک سیستم ورزشی(گنجی،۱۳۸۶).
۲-۱-۴- ۶٫ شادکامی و سلامت روانی
یکی دیگر از عواملی که مستقیما بر روی سلامت روانی افراد تاثیر میگذارد، شادکامی آن ها میباشد. به نظر وینهون[۶۷] (۱۹۸۸) شادکامی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت زندگی اطلاق میشود، به عبارت دیگر شادکامی به این معنا است که فرد چه قدر از زندگی خود لذت میبرد (کاظمیان مقدم و مهرابیزاده هنرمند،۱۳۸۸).
به نظر آرگایل(۱۹۹۵) سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او معتقد است که روابط مثبت با دیگران؛ هدفمند بودن در زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزاء شادکامی هستند.طبق نظریه دینر (۲۰۰۰) شادکامی ارزشیابی هایی است که افراد از خود و زندگیشان به عمل می آورند. این ارزشیابی ها میتواند جنبه شناختی داشته باشد، مانند قضاوت هایی که درمورد رضایت از زندگی صورت میگیرد و یا جنبه عاطفی که شامل خلق و هیجاناتی است که در واکنش به رویدادهای زندگی ظاهر می شود. بنابرین شادکامی از چهار جزء تشکیل یافته است که عبارت است از خشنودی از زندگی، خلق وهیجانات مثبت خوشایند، نبود خلق و هیجانات منفی(کشاورز و وفاییان، ۱۳۸۶).
مکاتب فکری مختلف، به بررسی موضوع شادکامی بشر پرداختهاند، اما دو دیدگاه شناختی و لذت عنایت بیشتری به این امر داشته اند. نظریه پردازان شناختی، شادکامی را احساسی می دانند که به واسطه پیشرفت منطقی در جهت رسیدن به هدف ایجاد می شود(فرنکن[۶۸]،۱۹۹۴) و ککس و کلینگر(۲۰۱۱). در این دیدگاه، شادکامی به درون دادهای حسی و ادراکات حاصل از آن محدود نمی شود بلکه هرچه فرد گام هایی در راه رسیدن به هدف خویش برمی دارد، احساس شادکامی در او تقویت می شود. در این دیدگاه شادکامی مأخوذ از هدف یا هدف انگیخته است اما شادکامی مورد نظر دیدگاه لذت جویی عین هدف است.در فلسفه لذت جویی با قدمت چندهزار ساله، اعتقاد بر این است که رفتار انسان هواره در جهت کسب ، حفظ و ازدیاد لذت های زندگی و اجتناب از درد سوق مییابد. بنابرین ، لذت و شادکامی در هر لحظه از زمان، تنها عامل ارزشمندی است که فرد در جهت آن گام بر میدارد. به همین دلیل ، در مکتب لذت جویی، شادکامی تنها شامل نهایت آثار مثبت حواس بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی است(ریو،۲۰۰۶).
۲-۱-۴-۷٫ امید و سلامت روانی
از دیگر عواملی که تاثیر زیادی بر سلامت روانی افراد دارد، امید به آینده میباشد. امید، مفهومی چند بعدی است و ابعاد آن را می توان با بازنگری این واژه از نظرعلم واژه شناسی، روان شناسی، الهیات، فلسفه وجامعه شناسی کشف نمود. امید از ریشه لاتین spear به معنای امید داشتن گرفته شده است و منتظر چیزی بودن را می رساند و طبق لغت نامه وبستر[۶۹] به عنوان اعتماد، توکل، چشم داشت همراه با انتظار یا اعتماد به وقوع یک امر معنی می شود (استفنسوس[۷۰]،۱۹۹۹).
طبق نظر لیچ، مارسل وکرنر[۷۱] (۲۰۰۲) احساس امید احساس شایستگی است. امید زیاد کننده قدرت تطابق و نشانه سلامت روان است. امید یعنی داشتن برنامه برای زندگی، یعنی زندگی واقعی همراه با هدف و مقصود، یعنی احساس امکان داشتن و ممکن بودن. امید یکی از فاکتورهای لازم برای زندگی است(کشاورز و وفاییان، ۱۳۸۶).
اشنایدر(۲۰۰۲)و فلدمن و اشنایدر(۲۰۰۵) عقیده دارند که برای ایجاد امید وجود دو نوع تفکر الزامی است: تفکر گذرگاه یا مسیر و تفکر کارگزار یا عامل. فردی ممکن است انرژی روانی و شور و شوق بسیار برای اهداف شخصی داشته باشد، اما توان کافی برای یافتن راه های عملی کردن اهداف را نداند؛ و یا ممکن است بتواند به راحتی راه های خاصی برای اهدافش پیداکند، اما تفکر عامل لازم برای دستیابی به آن ها را نداشته باشد. بر اساس نظریه امید هردوی این افراد ممکن است امید بالا داشته باشند، اما در یک جزء تفکر امیدوارانه مشکل دارند(کشاورز و وفاییان، ۱۳۸۶).
۲-۲٫ موضعگیری نظری درخصوص شیوه های فرزند پروری
۲-۲-۱٫ تاریخچه شیوه های فرزند پروری