« تنوع به عنوان کیفیت متفاوت بودن، تعریف می شود. این واژه از « Diverse » به معنی متفاوت از یکدیگر، یا واقعاً از عناصر یا خصوصیات مجزا تشکیل شده، مشتق شده است[۱۸۳]».
امّا در رابطه با مفهوم تنوع فرهنگی باید اذعان داشت که بند ۱ ماده ۴ کنوانسیون حمایت و ترویج تنوع جلوه های فرهنگی مصوب ۲۰ اکتبر ۲۰۰۵ پاریس بیان میدارد که « تنوع فرهنگی به راه های گوناگونی منسوب است که در آن ها فرهنگ های گروه ها و جوامع تجلی مییابند. این تجلیات در درون و میان گروه ها و جوامع رایج شده اند.
تنوع فرهنگی نه تنها از طریق راه های گوناگون آشکار شده است که در آن میراث فرهنگی بشریت متجلی شده، همچنین از طریق تجلیات فرهنگی مختلف تقویت شده و انتقال یافته بلکه از طریق شیوه های متنوع خلاقیت هنری، تولید، توزیع، انتشار و بهره مندی فارغ از روشها و تکنولوژی ها مورد استفاده قرار گرفته».
در رابطه با تنوع فرهنگی دو نکته حائز اهمیت است:
اول آنکه، گاه این مفهوم در مقابل « ملیت گرایی[۱۸۴]» قرار میگیرد و باعث ابراز دو گونه تفسیر شده اند، « یکی از طرف سیاسیّون مطرح می شود و دیگری از طرف فرهنگیّون. از دیدگاه سیاسیّون وحدت اصل است و تا حد ممکن باید تکثر را نادیده گرفت، آن ها از وحدت فقط تا آن اندازه ای دور میشوند که ناگزیر هستند. دیدگاه فرهنگیّون کاملاً بر عکس است، در واقع آن ها بر این باور هستند که اصل تکثر است و وحدت باید تا جایی لحاظ شود که ضرورت دارد[۱۸۵]».
دوم آنکه در عدم پذیرش تنوع فرهنگی مفهومی داریم به نام « دیگر ناپذیری » که خود باعث نفاق شده و اگر جزئی از سیاست دولتها شود، بدترین اثر را خواهد داشت به گونه ای که بزرگترین فجایع یک قرن گذشته ریشه در این مسئله داشته است همچون جنگ جهانی دوم، نسل کشی در روآندا و یوگسلاوی سابق و……
« تنوع فرهنگی هم مقوله ای فرهنگی و هم حقوق بشری است با تمام این اوصاف مسأله تنوع فرهنگی به خوبی مورد توجّه برنامه هزاره قرار نگرفته است[۱۸۶]». رهبران جهان در سپتامبر سال ۲۰۰۰ در نیویورک گردهم آمدند و آرمان های توسعه هزاره را تصویب نمودند. این آرمان ها در اصل اهدافی هستند که با توافق اعضای سازمان ملل متحد در دستور کار این سازمان جهانی قرار گرفت تا با تلاش های این سازمان بتوان هشت مانع اصلی در تحقق توسعه پایدار در جهان را از بین برد. این اهداف که برای یک دوره پانزده ساله مورد تصویب قرار گرفته عبارتند از:
الف) ریشه کنی فقر شدید و گرسنگی
ب) دستیابی به تحصیلات ابتدائی همگانی در سطح جهان
ج) توسعه دادن برابری جنسیتی و توانمند ساختن زنان
د) کاستن از مرگ و میر کودکان
ک) بهبود بهداشت مادران
م) مبارزه با بیماری ایدز و ویروس آن، مالاریا و بیماری های دیگر
ن) تضمین پایداری محیط زیست
ی) مشارکتی جهانی برای توسعه
برنامه توسعه ملل متحد، به عنوان شبکه جهانی توسعه سازمان ملل، تلاش های جهای و ملی را برای رسیدن به هدفهای هزاره مرتبط و آن ها را هماهنگ میکند. در همین رابطه این سازمان پنج اولویت اساسی برنامه توسعه ملل متحد را برای رسیدن به اهداف توسعه هزاره چنین مقرر نمود:
الف) کمک به کشورها در زمینه دستیابی به آرمان های توسعه هزاره وکاهش فقر انسانی
ب) توسعه و تحکیم حکمرانی مطلوب وحقوق بشر
ج) حفظ پایدار محیط زیست واستفاده بهینه از منابع انرژی برای توسعه پایدار
د) تقویت ظرفیت های ملی در پیشگیری از بحرانها ( سیاسی و اجتماعی و… ) وبلایای طبیعی و بازسازی آن ها
ه) پیشگیری از گسترش ایدز و ویروس آن به عنوان چالشی در مقابل توسعه پایدار
پس از آشنایی با برنامه توسعه هزاره و اهداف و اولویت های آن، می توان چنین نتیجه گرفت که تحقق این اهداف و اولویت ها نیازمند حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی و مهم تر از آن ترویج فرهنگ بردباری میباشد. این در حالی است که حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی جزء اهداف توسعه هزاره قرار نگرفته است. در همین راستا، کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه ای در سال ۲۰۰۹ ( اجلاسیه شصت و چهارم ) در رابطه با تنوع فرهنگی و اهداف هزاره چنین مقرر میدارد:
«۲٫از تصویب اعلامیه هزاره سازمان ملل در ۸ سپتامبر ۲۰۰۰ که در آن اعضا بررسی کردند که بردباری و تحمل یکی از ارزشهای اساسی در روابط بینالمللی قرن بیست و یکم است، استقبال کرده واعلام داشت که این اقدام می بایست منجر به ارتقاء مؤثر فرهنگ صلح و گفتگو میان تمدنها وهمراه با احترام نسل بشر به همه گونه گونی های اعتقادی، فرهنگی و زبانی به دور از حس ترس و انتقام شود
تفاوت هاییدر و نو میان جوامع وجود دارد اما باید آن ها را به عنوان ارزش های بشریت گرامی داشت.
۷٫خرسند یا زشناسایی کنفرانس جهانی علیه نژادپرستی، تبعیض نژادی، بیگانه هراسی و نا برد باری های مرتبط در مورد احترام و به حداکثر رساندن مزایای تنوع در ونو میان همه ملل در کار با هم برای ساختن نوعی هماهنگی و آینده سازنده با به عمل در آوردن و ارتقا ارزشها و اصولی مثل عدالت، برابری وعدم تبعیض، دموکراسی، انصاف و دوستی، بردباری و احترام در و نومیان جوامع وملل به ویژه از طریق اطلاعات عمومی وبرنامه های آموزشی برای بالا بردن آگاهی و فهم مزایای تنوع فرهنگی، شامل برنامه هایی که در آن مقامات عمومی در مشارکت با سازمانهای بینالمللی و مردم نهاد و دیگر بخش های جامعه مدنی کار میکنند.
۸٫ شناسایی این امر که احترام به تنوع فرهنگی و حقوق فرهنگی، تکثر فرهنگی را بالا میبرد و منجر به مبادله وسیع تر دانش و فهم در مورد سابقه فرهنگی می شود، کاربرد و بهره مندی از عمومیت پذیرفته شده حقوق بشر در جهان را به جلو میبرد و روابطب اثبات و دوستانه را میان مردم و ملل در جهان می پرورد.
۱۰٫ همچنین تأکید بر اینکه بردباری و احترام به تنوع ارتقا وحمایت جهانی از حقوق بشر، ازجمله برابری جنسیتی و بهره مندی از همه حقوق بشر را تسهیل میکند، و این حقیقت که بردباری و احترام به تنوع فرهنگی و ارتقا وحمایت جهانی حقوق بشر امری حمایتی است را تأکید میکند.
۱۲٫ ترغیب کشورها به تضمین اینکه نظام های سیاسی و حقوقی شان تنوع چند فرهنگی را در درون جوامع شان منعکس کند و در جایی که لازم است نهادهای دموکراتیک را تا جایی که به نحو کاملی مشارکتی است بهبود دهند و از ادغام و محرومیت و تبعیض علیه بخش هایی خاص از جامعه اجتناب ورزند[۱۸۷] ».
بخش دوم: تفاوت میان مفاهیم « تنوع فرهنگی»، « کثرت گرایی فرهنگی[۱۸۸]» و « نسبیت گرایی فرهنگی[۱۸۹]»
در ترمینولوژی حقوق بین الملل سه ترکیب وجود دارد که مفهوم نزدیک به یکدیگر دارند. بنابرین در این قسمت نیاز میباشد که هر یک از این واژه ها تعریف و تفاوتشان با یگدیگر را بیان نمود.
گفتار اول: تنوع فرهنگی و کثرت گرایی فرهنگی