در دوره گسترش: محققین به نوعی متغیرهای مرتبط با سازه های اصلی مدل پرداختهاند. برخی از محققین (Sun & Zhang, 2006) برخی از محدودیتهای مدل را توان ناکافی پیش بینی و عدم وجود رابطه بین سازه های آن دانسته اند و نقش و متغییرهای میانجی را در ایجاد این محدودیتها مؤثر میدانند. (Venkatesh, V., Morris, M. G., Davis, G. B., & Davis, F. D., 2003)
یکی دیگر از محدودیتها شاخص های مرتبط با متغییرهای شخصی است که شامل سطح تحصیلات تجربیات پیشین و آموزش است. سه متغییر بر سودمندی تاثیر مشخص گذارده است. در مرحله ی پایانی نیز مدل همچنان به تکامل خود ادامه میدهد. در این مرحله با تمر کز به مدل جدیدتر که متغییر های خارجی که بر سودمندی و سهولت مؤثر است ادامه مییابد.
مدل پذیرش فناوری ۲
در سال ۲۰۰۰ مدل پذیرش فناوری ۲ معرفی گردید. (Venkatesh & Davis, 2000) همچنین در پایان همان سال شاخص های بیشتری برای تبیین سازهی سهولت درک شده معرفی گردید. که شامل خودکارایی با کامپیوتر و تجهیزات است و لذتبخشی استفاده از کامپیوتر و وجود احساس عصبیشدن حین استفاده از کامپیوتر بود که برای کاربرانی که نخستین بار از سیستمهای خاصی استفاده میکنند معرفی شد.
تحقیقات ثابت نمود که این متغییرها تا ۶۰% قادر به تبیین سهولت هستند در این تحقیق عوامل که برای دفعات نخست و در مراحل اولیه ی استفاده مؤثر هستند را به چند دسته ویژگیهای فردی و ویژگیهای موفقیتی تقسیم می نماید. در سال ۲۰۰۳ مدل تئوری یکپارچهی پذیرش و بهره گیری از فناوری معرفی شد. محققین در سال ۲۰۰۶ مدل توسعه یافتهای از پذیرش فناوری را توصیه نمودند. (Sun & Zhang, 2006) که ده فاکتور تعدیل کننده را شناسایی و در قالب سه گروه عوامل سازمانی (داوطلبی طبیعت وظیفه و کسب و کار) عوامل مرتبط با فناوری (دشواری فناوری بهره گیری فردی در برابر بهره گیری گروهی هدف به کارگیری فناوری کارگرا بودن در برابر تجهیزاتگرا بودن آن) و شاخص های فردی (ظرفیت های ذهنی – پیشینه ی فرهنگی – سن – جنس و تجربیات است) این متغییرها در کنار سازه های اصلی، سهولت و سودمندی درک شده و هنجارهای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد.
توسعه ی مدل پذیرش فناوری ۲
در سال ۲۰۰۰ محققین برای تکمیل مدل ابتدایی پذیرش فناوری و تبیین سودمندی و سهولت درک شده از قصد به کارگیری در قالب واژه های تاثیرات اجتماعی و فرایندهای ارزیابی ابزارها استفاده نمودند چون هر چند مدل ابتدایی پذیرش فناوری بر پایه مدل رفتار منطقی آجزن استوار بود لیکن هنجارهای اجتماعی در ساختار آن موجود نبود. از زمان معرفی مدل همه محققان به لزوم و ضرورت ورود متغییر های بیشتر در مدل تأکید کردهاند.
در مدل پذیرش فناوری ۲ یکی از مهم از اهداف تبیین شاخص های سودمندی و سهولت درک شده است. شکل ۶ نمونه ای از این مدل را ارائه میدهد که شاخص هایی چون(هنجارهای فاعلی– داوطلبی و تصویر) ارائه شده و ابزارهایی چون ( ارتباط شغلی – کیفیت خروجی ارزیابی – نتایج و سهولت درک شده) معرفی شده است.
در این مدل تجربیات و داوطلبی به عنوان متغییر میانجی مطرح است. متغییر داوطلبی به عنوان متغییر میانجی بین به کارگیری و سطوح سازمانی مطرح است. هنجارهای اجتماعی از طریق سودمندی درک شده یا در قالب آنچه بین المللیشدن نامیده می شود بر مدل تاثیرگذار است. عامل هنجارهای اجتماعی بر تصویر ذهنی تاثیر می گذارد.
شکل ۶ مدل پذیرش فناوری ۲ (Venkatesh & Davis, 2000)
نتایج
کیفیت خروجی
تصویر
ارتباط شغلی
هنجارهای فاعلی
تجربه
داوطلبانه بودن
سودمندی درک شده
سهولت درک شده
قصد استفاده
رفتار استفاده
تحقیقات بیانگر این مطلب است که بهره گیری که بر اثر فشار عوامل سازمانی رخ دهد درک فرد از سودمندی درک شده بر اثر تاثیر عوامل اجتماعی سبب افزایش استفاده می شود. فرد نسبت به بهره گیری از سیستم هدف در صورتی که افراد شاخص در گروه یا تیم به آن اعتقاد داشتند بیشتر ترغیب می شود. مدل پذیرش فناوری ۲ عواملی چون بین المللیشدن را زمانی که داوطلبی یا اجباری میباشد را مطرح می نماید متغییر میانجی یک تجربه است که بر هنجارهای فاعلی و قصد بهره گیری از سیستم تاثیر می گذارد رابطه بین هنجارهای فاعلی و قصد در مواقعی که بهره گیری اجباری بوده است و فرد در آغاز استفاده از سیستم است قویتر میباشد. تجربه بر رابطه بین هنجارهای فاعلی و سودمندی درک شده نیز تاثیر می گذارد.
در فرایند ابزاری، مدل پذیرش فناوری ۲ پیشنهاد می کند که در حوزه فردی ارتباط بین اهداف شغلی و خروجی آن با به کارگیری سیستم ارتباط وجود دارد (ارتباط شغلی) این امر به عنوان اساسی در ارزیابی سودمندی سیستم به کار میرود (سودمندی درک شده).
مدل پذیرش فناوری ۲ در مقایسه با مدل پذیرش فناوری نخستین که حدود ۵۲-۳۴ درصد قصد به کارگیری را توصیف می کند ؛تا حدود۶۰ درصد متغییرهای مرتبط با سودمندی را توصیف می کند.
مدل تناسب بین وظیفه و فناوری
نظریه های تناسب سازمانی فناوری اطلاعات و ارتباطات از جمله مدل تناسب بین وظیفه و فناوری [۲۳]که توسط گودهیو مطرح شده است ، به منظور درک بهتر طیف گسترده ای از عوامل سازمانی ارائه شدهاند که به کارگیری راهبردی فناوری اطلاعات و ارتباطات را تحت تاثیر قرار می دهند. در شکل ۲-۷ شمای کلی از مدل تناسب وظیفه با فناوری ارئه شده است. (Goodhue & Thompson, 1995)
شکل ۷ مدل تناسب وظیفه با فناوری (Goodhue & Thompson, 1995)
وظیفهفه
فناوریی ناوری
فرد
تناسب بین
وظیفه -فناوری
ارزشیابی کاربر
عملکرد
شکل ۲ -۷
همانگونه که در شکل ۲-۷ مشاهده می شود؛ در مدل سه عامل کاربر، فناوری و پیچیدگی وظایف سازمانی که باید توسط سیستمهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پشتیبانی شود؛ مدنظر قرار میگیرد. این مدل براین فرض استوار است که اگر سیستم های فناوری اطلاعات و ارتباطات از وظایف سازمانی به خوبی پشتیبانی نماید احتمالا بیشتر مورد استفاده قرار خواهد رفت و وظایف فرد را نیز هماهنگ میسازد. زیرا کاربران از روشهایی استفاده میکنند که وظایفشان را کامل و با بیشترین منافع انجام دهند. و اگر فناوری اطلاعات و ارتباطات مزیت رقابتی موجود را ارائه نکند استفاده نخواهد شد.
هر چند در این مدل به وجوه جدیدی از فناوری یعنی هماهنگی یا تناسب میان کاربر و فناوری ونیز میان وظیفه و فناوری توجه شده است، اما تعامل میان کاربر و وظیفه که مهمترین عامل برای اجرای پروژه های فناوری اطلاعات و ارتباطات است بررسینمی شود. (Tisknakis & Kouroubali, 2009)
نظریه یکپارچه پذیرش و به کارگیری فناوری (UTAUT)