سازمانهای امروزی به مدیرانی نیازمندند که تمایل دارند با هنجارهای موجود هماوردی و چالش نمایند و برای آن ها قابل قبول نباشد که فعالیت ها به روشی همیشگی انجام شوند وهمچنین افرادی باشند که مسئولیت اقداماتشان را بپذیرند(تامپسون[۴۷] ،۱۹۹۹: ۲۹۰).
با توجه به نقش محوری مدیران در توسعه سازمان ها ،مدیران باید تبدیل به کارآفرینان درون سازمانی شوند و از سه اصل مهم پیروی نمایند:
* مبانی مدیریت حرفه ای که شامل برنامه ریزی، سازماندهی،کنترل،ارتباطات و تصمیم گیری عقلایی است را بیاموزند و به آن عمل کنند.
* خود را با “سبک کارآفرینانه، که فراسوی بوروکراسی بوده و جو نوآورانه را در سازمان موجب می شود،منطبق سازند.
* به ترغیب نوآوری و کارآفرینی درون سازمانی درون سازمانی در میان کارکنان بپردازند(پروکوپنکو ،پاولین:۲۵).
در جهان امروز تفکر نوآوری و کارآفرینی و استفاده از آن در سازمانها امری اجتناب ناپذیر است.همان طور که تولد و مرگ سازمانها به بینش،بصیرت و تواناییهای مؤسسین بستگی دار،رشد و بقای آن ها نیز به عواملی نظیر توانایی،خلاقیت و نوآوری منابع انسانی آن ها وابسته است. اگر برنامه ریزان،تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان کارآفرین باشند،فرصت های اقتصادی را بهتر درک کرده و قادرند از منابع موجود به منظور تحقق این امر باید فعالیت های کارافرینانه را در سازمانها ترویج داد و روحیه کارآفرینی را در تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان پرورش و در نهایت محیطی کارآفرینانه در سازمان حاکم گردانند. این امر مستلزم شناخت ، تبیین و تشریح مفهوم و فرایند کارآفرینی سازمانی است(رحیمی فیض آباد، هادیزاده مقدم ،۱۳۸۴: ۱۳).
کارآفرینی سازمانی، فرآیندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نوآوری شده از طریق القا و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسيس شده ،به ظهور میرسند،که در واقع به نوآوری کالا و خدمات اشاره دارد و بر توسعه و نوآوری درفناوری تأکید می شود.نوآوری شامل توسعه کالای نو ، پیشرفت وبهبود در کالاها، شیوه ها روند های نو برای تولید میباشد نوسازی خویشتن به معنی تبدیل سازمان ها از طریق نوسازی ایده های کلیدی هستند.بر پایه آن ها بنا شده اند . این مورد دارای اشارات ضمن سازمانی واستراژیک بوده وشامل تعریف مجدد مفهوم فعالیت اقتصادی، سازماندهی مجدد و معرفی تغییرات در سطح سیستم به منظور افزایش نوآوری میباشد. این چنین سازمان هایی باقدرت پذیرش ریسک وجسارت وهمچنین با ابتکاری که دارند؛ بیشتر می گوشند پیشرو باشند(شاه حسینی،۱۳۸۳: ۲۲-۲۱).
فعالیتهای کارآفرینانه فعالیتهایی است که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه برخوردار میباشد (احمدپور داریانی،۱۳۷۹).
درابتدا اعتقاد بر این بود که کارآفرینها شخصا صاحب و مالک کار خود هستند، اما امروزه معتقدند کارآفرین ها میتوانند در استخدام شرکتها در آیند، از همین جا واژه کارآفرینی سازمانی به وجود آمد. هنگامی که فرد کارآفرینی به استخدام سازمانی در میآید به تبع محدوده مسئولیتها و اختیارات سازمانی خود، نقش دیگری پیدا میکند که کمی بانقش آزاد و مستقل متفاوت است و همین نقش به مرور در او مهارتهایی بیشتر و متفاوت با کارآفرینان مستقل ایجاد میکند.
شومپیتر، عمده فعالیتهای کارآفرینان سازمان را شامل توسعه کالا و خدمت جدید، معرفی روش های جدید تولید، تشخیص بازارهای جدید، پیدا کردن منابع جدید ، خرید و توسعه و بهبود سازمان میداند(صمدآقایی،۱۳۷۸).
مکنزی و دیکامبو[۴۸] (۱۹۸۶) معتقدند که فعالیت کارآفرینانه سازمانی میتواند شامل توسعه یک محصول جدید تا ایجاد یک فرایند اثربخش باشد. جنیک و یانگ[۴۹] (۱۹۹۰) کارآفرینی سازمانی را به عنوان فرایند توسعه محصولات یا بازار های جدید تعریف میکنند.کوراتکو، منتاگنو و هورنسبای(۱۹۹۰) کارآفرینی سازمانی را به عنوان ایجاد کسب و کارهای جدید در درون چارچوب شرکت های مادر، توصیف می نمایند. مکگرات، بولیند و ونکاتارامن(۱۹۹۲) کارآفرینی سازمانی را به عنوان ابزار شرکت ها برای افزایش ثبات اقتصادی شرکت در بلند مدت تعریف می نمایند وآریلا(۱۹۹۶) معتقد است که کارآفرینی سازمانی دارای سه بعد است که عبارتند از نوآوری، توسعه محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدید و ریسک پذیری. زاهرا با بررسی پیشینه کارآفرینی سازمانی پی برد که بیشتر تعاریفی که در زمینه کارآفرینی سازمانی، مطرح شده آن را به عنوان یک فعالیت نوآورانه در درون یک سازمان معرفی می نمایند(پیرس،۲۰۰۳: ۲).
“کارآفرینی سازمانی فرآیندی است که فعالیت های سازمانی را به سمت خلاقیت ،نوآوری، مخاطره پذیری و پیشتازی سوق میدهد”.
مفهوم نوآوری از اجزا لاینفک کارآفرینی سازمانی در این تعریف است و بسیاری از محققان خلاقیت و نوآوری را به عنوان کانون فعالیت های کارآفرینانه در نظر می گیرند و معتقدند که کارآفرینی سازمانی، نوآوران و مولدان ایده هستند. نتایج این نوآوری عبارت است از محصولات یا خدمات جدید، بازارها یا فرآیندهای جدید، دستیابی به یک سیستم توزیع جدید، پیاده کردن یک شیوه مدیریتی نوین و غیره (هادیزاده مقدم و رحیمی خیل آبادی،۱۳۸۴: ۲۳-۲۲).
در خصوص تفاوت کارآفرینان سازمانی با مبتکران و مدیران موفق، شومپیتر معتقد است که نوآوری کارآفرینان سازمانی عامل تفکیک آن ها از مدیران است. عده ای دیگر فرق آن ها را در ریسک پذیری کارآفرینان می دانند. از طرف دیگر کارآفرینان توجهشان به بخش تجاری ، بازار و مشتریهاست، مبتکران بیشتر توجهشان به مسائل تکنیکی است. جدول زیر بیانگر این اختلاف است: (صمدآقایی،۱۳۷۸: ۲۰-۱۹) .
جدول شماه(۲-۴)اختلاف نظر کارآفرینان و مبتکران
زیاد
زیاد
کم
کم
مبتکران
کارآفرینان
promoter
مدیران
کارآفرینی سازمانی پروسه ای است که از طریق آن سازمانها متوجه فرصتها میشوند و عوامل تولید را به طرز خلاقانه ای جهت ایجاد ارزش اضافه ،سر و سامان میدهند(جونز و باتلر[۵۰]).
کارآفرینی سازمانی به این معنی است که سازمانها میتوانند نوآوری های مفید را به وسیله تشویق کارکنان برای فکر کردن همانند کارآفرینان، توسعه دهند و به آن ها برای تعقیب برنامه هایشان، آزادی و انعطاف پذیری بدهند، بدون اینکه آن ها را در باتلاق بوروکراتیک قرار دهند. سازمان کارآفرینانه ممکن است به عنوان سیستم توانمندسازی افراد برای استفاده از فرآیندهای خلاق که آن ها را برای به کار گرفتن و نوآفرینی فنونی که میتوانند به طور برنامه ریزی شده، سنجیده و پرمعنع در سطحی از فعالیت نوآورانه مطلوب قادر سازد، نگریسته شود. کارآفرینی سازمانی برای اطمینان از بقاء به وسیله بازسازی عملیات سازمان ها، تعریف مجدد مفهوم کسب و کار و افزایش ظرفیت های نوآوری و کیفیت مورد نیاز در محیط پویا، ضروری است. فری نیز معتقد است که کارآفرینی سازمانی، فرایند ی است که محصولات (خدمات) یا فرآیندها نوآورانه به وسیله خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان، ایجاد میگردد(مقیمی،۱۳۸۳: ۱۱۶-۱۱۵).