به عقیده دیوان برای احراز مسئولیت دولت امریکا باید بتوان ثابت کرد که ایالات متحده امر یا اجبار به ارتکاب این اعمال کردهاست تا میزان کنترل به درجه کنترل مؤثر برسد. و در قضیه تادیچ شعبه تجدید نظر دادگاه کیفری بینالمللی بوگوسلاوی سابق به این مسئله پرداخته است که در حقوق بین الملل شرط انتساب اعمال اشخاص خصوصی به یک دولت آن است که آن اشخاص تحت کنترل دولت مذبور عمل کرده باند و میزان کنترل با توجه به شرایط موضوعی هر مورد متفاوت هست و کنترل کلی دولت را برای ایجاد مسئولیت مؤثر میداند. و دیوان بینالمللی دادگستری در رأی بوسنی هم به میزان کنترل مؤثر صحه گذاشته است.
و آرای دادگاه های بینالمللی، رویه قضایی های متعددی ایجادی کردهاست غیر از آرای که نام بردیم ،می توان به رأی مورخ ۱۹۰۳در پرونده ایتالیا وونزئولامی باشد گرچه این رأی مربوط به انقلابیونی است که به پیروزی نرسیده بودند ولی از عبارت مذکور در رأی به وضوح بر میآید که کنترل افراد وارد کننده زیان، شرط اساسی مسئولیّت بینالمللی دولت است، خواه مسئولیّت یک دولت انقلابی پیروز مطرح باشد، خواه مسئولیّت دولت معمولی. در رأی مورّخ ۱۹۰۳ صادر از کمیسیون دعاوی ایالات متّحده ـ ونزوئلا در پرونده Sambiago نیز کلمه «کنترل»استعمال شده و به شرط فوق اشاره رفته است. باید اضافه کردکه حتّی کاربرد سخنان تشویق یا تحریک آمیز، یا تأیید اعمال افراد از سوی رهبران انقلاب دلیل بر کنترل و سبب انتساب آن اعمال به دولت انقلابی نخواهد بود، چنان که در پرونده راجع به «مأموران سیاسی و کنسولی ایالات متّحده در تهران»، دیوان بینالمللی دادگستری در حکم مورّخ ۲۴ مه ۱۹۸۰ بصراحت این نکته را اعلام داشته است. وقتی که اعمال دانشجویان پیرو خطّ امام در مورد مأموران به اصطلاح سیاسی و کنسولی ایالات متّحده طبق رأی دیوان بینالمللی دادگستری منتسب به دولت انقلابی نباشد، چگونه می توان اعمال انقلابیون سازمان نیافته یا گروههای خارجی از حیطه کنترل رهبران انقلاب را که قبل از پیروزی انقلاب یا در آغاز آن انجام گرفته است به دولت انقلابی ایران نسبت داد؟
۱- معیار کنترل مؤثر
در قضیه شبه نظامیان نیکاراگوئه، دولت نیکاراگوئه در دادخواست تقدیمی خود به دیوان بینالمللی دادگستری مدعی شده بود که ایالات متحده یک گروه مسلح مزدور تحت عنوان کنتراها را در نیکاراگوئه تشکیل داده و برای مبارزه با دولت انقلابی نیکاراگوئه (ساندینیستا) آن ها را به صورت گسترده از لحاظ مالی تأمین کرده، آموزش داده، مسلح کرده، مجهز ساخته، مسلح نموده و در عملیات جنگی سازماندهی و هدایت کردهاست.
دولت نیکاراگوئه در واقع مدعی آن شده بود که نیروهای کنترا به عنوان ارگان ایالات متحده با حکومت نیکاراگوئه در جنگ بودهاند و بنابرین، مسئولیت اعمال ارتکابی این نیروهای مزدور، متوجه ایالات متحده امریکا است. دیوان در این قضیه با شرایطی مواجه بود که نیروهای کنترا، به طور رسمی ارگان دولت ایالات متحده محسوب نمیشدند و بنابرین دیوان به بررسی این موضوع پرداخت که آیا میتوان شورشیان کنترا را به طور غیررسمی ارگان ایالات متحده قلمداد کرد و از این طریق، مسئولیت اعمال شورشیان کنترا در نقض حقوق بینالمللی بشردوستانه را متوجه ایالات متحده دانست(راعی،۱۳۸۸،۸) برای پاسخ به پرسش فوق، دیوان با بررسی وقایع موجود در پرونده به این نتیجه رسید که ایالات متحده بر نیروهای کنترا، کنترل عمومی داشته و این نیروها به میزان بالایی به ایالات متـحده وابسته بـودهاند، امـا این امر به این معنا نیست که در نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه توسط نیروهای کنترا، ایالات متحده امریکا نیز دخیل بوده است: به عبارت دیگر، نیروهای کنترا از نظر دیوان میتوانستند بدون کنترل ایالات متحده نیز مرتکب چنین اقداماتی گردند. دیوان در ادامه به معیار کنترل مؤثر اشاره و بیان میکند که مسئولیت حقوقی ایالات متحده تنها زمانی قابل طرح است که ثابت شود این کشور کنترل مؤثری بر عملیات منجر به نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه داشته است و از آنجا که هیچ دلیلی اقامه نشده که نشان دهد آمریکاییها به همراه کنتراها در عملیات شرکت داشتهاند یا آنان را فرماندهی میکردهاند، دیوان تخلفات مذبور را منتسب به ایالات متحده ندانست.
دیوان البته به مشارکت امریکا در سازماندهی، تأمین مالی و تهیه مایحتاج کنتراها اشاره میکند و اینکه کمکهای امریکا به گروه کنترا بسیار مهم و اثربخش بوده است. اما به نظر دیوان، حتی اگر امریکا به گروه کنترا در انتخاب هدفهای نظامی و شبهنظامی کمک رسانده و همه عملیات آن ها را هم طرحریزی کرده باشد، باز هم بهمعنای کنترل مؤثر عملیات کنتراها توسط ایالات متحده نیست. به عقیده دیوان برای احراز مسئولیت دولت امریکا باید بتوان ثابت کرد که ایالات متحده امر یا اجبار به ارتکاب این اعمال کردهاست تا میزان کنترل به درجه کنترل مؤثر برسد.
۲-معیار کنترل کلی
دوسکو تادیچ به اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در مقابل شعبه نخستین دیوان یوگسلاوی قرار گرفت. دیوان در بررسی این اتهامات، ابتدا بایست به تعیین نوع مخاصمه در بوسنی میپرداخت؛ چرا که شورای امنیت در قطعنامه ۷۵۲ مصوب ۱۵ مه ۱۹۹۲ از دولت جمهوری فدرال یوگسلاوی خواسته بود تا نیروهای خود را از خاک بوسنی و هرزگوین بیرون ببرد و یوگسلاوی نیز به این خواسته شورا پاسخ مثبت داده و نیروهایش را در ۱۹ مه ۱۹۹۲ از بوسنی خارج کرده بود.
اما درگیریها بین صربهای بوسنی تحت حمایت یوگسلاوی ادامه داشت و حال دیوان باید به این سؤال پاسخ میداد که آیا نقض حقوق بینالملل بشردوستانه توسط نیروهای صرب در بوسنی، تحت کنترل یوگسلاوی و لذا قابل انتساب به آن است یا خیر. (راعی،۱۳۸۸،۱۱) دیوان رأی خود را در ۷ می ۱۹۹۷ صادر کرد و در این رأی با تأسی از معیار کنترل مؤثر که دیوان بینالمللی دادگستری در قضیه نیکاراگوئه به کار برده بود، اعلام داشت که دلیل قانع کنندهای در دست نیست که نشان دهد جمهوری فدرال یوگسلاوی، عملیات نظامی صربهای بوسنی را به شکل مؤثر کنترل میکردهاست و بنابرین نمیتوان نیروهای صرب بوسنی را ارگان یا عناصر عملی یوگسلاوی به حساب آورد. حاصل این رأی آن بود که دیوان نتوانست نقض فاحش کنـوانسیونهای ژنو را بهدلیل ماهیت غیربینالمللی درگیری احراز کند و ازاینرو با مخالفت و انتقادات شدید حقوق دانان مواجه گشت. حتی قاضی مک دونالد، رئیس این شعبه دادگاه هم در مخالفت با این رأی گفت که نیروهای صرب، مأموران دولت یوگسلاوی بودهاند و اصلاً نیازی نبود که دیوان بخواهد میزان کنترل دولت یوگسلاوی بر این نیروها را تعیین کتد.