کلیات تحقیق
فصل اول: کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
در عصر حاضر که عصر دانایی نامیده میشود، سازمانها شاهد محیطهایی هستند که روز به روز پویاتر و چالش برانگیزتر میشوند. تغییر و تحول جزء جدایی ناپذیر دنیای امروزی است، به عبارت دیگر تنها جزء ثابت تغییر است. امروزه به سرمایه های نامشهود و معنوی که همان دانش نامیده میشوند، به عنوان یک عامل مهم و حیاتی مینگرند. به بیان دیگر، سازمانهایی در برابر تغییرها و تحولها پیروز خواهند بود که بتوانند سرمایه نامشهود و معنوی (دانش) خود را بهبود و توسعه بخشند (ملکی نیا، بجانی، ۱۳۸۸).
مدیریت دانش فرایند خلق ارزش از داراییهای نامحسوس سازمان است. داراییهای نامحسوس همچنین به عنوان سرمایه معنوی، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی یا سرمایه مشتری میباشد. سرمایه انسانی، قدرت مغز و معلومات کارکنان در سازمان میباشد. سرمایه ساختاری نیز به داراییهای معنوی اطلاق میشود که نمیتواند به آسانی توسط کارکنان به خانه برده شود (لیبوویتز[۱] ، ۱۹۵۷).
نظام (سیستم)های اصلی مدیریت دانش عبارتند از: نظامهای مدیریت اسناد و مدارک، نظامهای پشتیبان تصمیم، نظامهای پشتیبان گروه، نظامهای اطلاعاتی مدیران اجرایی، نظامهای مدیریت جریان کار، و نظامهای مدیریت ارتباط با مشتری (جاشاپارا، ۲۰۰۴).
بدون تردید “خلاقیت و نوآوری” یکی از مهمترین و اساسیترین ویژگیهای انسان است که تقریبا همه ابعاد و جنبههای زندگی و تمدن وی را تحت تاثیر کامل خود قرارمیدهد. در واقع تمام علوم و فنون و هنرها و به طور کلی همه تمدن انسان محصول خلاقیت است و در این خصوص نقش تکوینی و تکاملی دارد (زمین پرداز، ۱۳۸۹).
پل رومر[۲] که از منتقدان «اقتصاد دانش» به شمار میآید، گفته است فقط منابع دانش و تفکرات، دارای استعداد نامحدودی برای رشد هستند. انتقال نظاممند دانش، به طور عام بر کل فعالیت سازمان و به طور خاص بر کار تکتک اعضا و کارکنان آن تأثیر میگذارد، به همه آنان سود رسانده و اثربخشی، کارایی و بهره وری را افزایش میدهد. به این ترتیب، خلاقیتها از کاربرد دانش موجود و خلق نظرات جدید در انتقال نظاممند دانش، ریشه میگیرند و انتقالدهندگان، دریافتکنندگان و واسطههای دانش مورد نیاز، به دلیل تسهیم دانش، قیمتی مناسب را به شکل پیشرفت در کار و یا کسب موقعیت بهتر، دریافت مینمایند (عبدالکریمی، ۱۳۸۲).
۱-۲- بیان مسئله
شاید بتوان یکی از مهمترین ارکان مدیریت دانش را اجرا و پیاده سازی آن در سازمان برد، چرا که دیگر موارد مرتبط با آن، همگی به عنوان مقدمهای برای بستر سازی و استفاده از آن ها برای تحقق عملی مدیریت دانش به کار میروند. برای اینکه مدیریت دانش قابلیت اصلی سازمان شود، وجود سه مؤلفه مهم اجتماعی- فرهنگی، سازمانی و فناوری ضروری است. با ترکیب این مؤلفهها نظام مدیریت دانش خلق میشود (عدلی، ۱۳۸۳). بسیاری از نظامهای مدیریت دانش با طراحی و ادغام فناوریهای مختلفی توسعه یافته اند. تمام نظامهای مدیریت دانش به دنبال تامین انتظارات مدیریت ارشد نظیر نرخ بازده، سرمایه گذاری و افزایش اثربخشی است. در سازمانهایی که چالش آن ها تولید کالا و ارائه خدمات با توجه به نیازهای درحال تغییر مشتریان است، بهبود فرآیندهای مدیریت با توانایی سازمان در کسب، توزیع و استفاده از دانش جدید همراه است (جاشاپارا، ۲۰۰۴).
از سوی دیگر خلاقیت یکی از مهمترین و اساسیترین ویژگیهای انسان است که تقریبا همه ابعاد و جنبههای زندگی و تمدن وی را تحت تاثیر کامل خود قرارمیدهد. تمام علوم و فنون و هنرها و به طور کلی همه تمدن انسان محصول خلاقیت است. انسان با خلاقیت میتواند خود را تواناتر کند، بر طبیعت با عظمت غالب شود، جهان اسرار آمیز را بشناسد و مسائل و مشکلات عدیده حیات خودرا حل نماید. از این رو خلاقیت را محور حرکت جهانی قرن حاضر میدانند (زمین پرداز، ۱۳۸۹).
از این جهت که نهادهای دانش محور برای گسترش و کاربرد نوآوری و اختراع تشکیل میشوند، این پژوهش سعی دارد تا ضمن روشن ساختن ابعاد خلاقیت و نظام مدیریت دانش در نهادهای دانشمحور، تاثیر نظام مدیریت دانش را بر خلاقیت سازمانی را مشخص نموده و پیشنهاداتی در خصوص بالا بردن این میزان تاثیر ارائه نماید.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
دانش همواره مهم بوده و هست، اما در حال حاضر مهم تر و جالب تر شده است. و آن ناشی از اعمال قدرت دانش برای کسب مزیت رقابتی پایدار است (عدلی، ۱۳۸۳). مدیریت دانش از مبانی خاصی برخوردار است که ریشه در اصول متفاوتی دارد. از نظر اصول بنیادین ریشه در جامعهشناسی، مدیریت، مدیریت منابع انسانی، علوم اطلاعرسانی، استراتژی، فلسفه و مردم شناسی دارد. از نظر محتوا رابطه تنگاتنگ با مباحث یادگیری سازمانی، مدیریت تغییر، فرهنگ، و مالکیت معنوی دارد. از نظر فعالیت نیز با تبدیل دانشهای ضمنی و صریح، بحث و مذاکره، و مکالمه و گفتگو مرتبط است. همان گونه که مشاهده میشود، مبحث مدیریت دانش از مباحثی است که به صورت میان رشتهای قابل بررسی است و قدرتها و چالشهای مدیریت دانش منشعب از خاصیت میان رشتهای آن میباشد (جاشاپارا، ۲۰۰۴). با توجه به توضیحات ارائه شده، واضح است که هر پیشرفتی در این زمینه نیازمند یک بررسی منسجم، میان رشتهای و راهبردی میباشد.
به این ترتیب با پژوهش روی تاثیر نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور به عنوان مؤسسات شاخص از لحاظ دانشی، با روشن نمودن ابعاد این تاثیرات به قدرت بخشیدن مبحث مدیریت دانش کمک خواهیم نمود.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱- اهداف اصلی
هدف اصلی این تحقیق، بررسی میزان تاثیر نظام مدیریت دانش بر خلاقیت سازمانی جهت استفاده از آن برای توجیه مدیران ارشد نهادهای دانشمحور است. به این منظور روی مفاهیم مرتبط با حوزه مدیریت دانش، و خلاقیت مطالعه و بررسی شد، و سپس با انجام مصاحبه هایی با مدیران سازمانهای دانش محور، تاثیر اجزاء و زیرنظامهای مدیریت دانش بر خلاقیت سنجیده شد.
۱-۴-۲- اهداف فرعی
از اهداف ثانوی پژوهش، پیوند هر چه بیشتر علم مدیریت دانش با یکی از مفاهیم مهم رفتار سازمانی یعنی خلاقیت با تعیین میزان تاثیر نظام مدیریت دانش بر آن است.
۱-۵- فرضیات تحقیق
۱-۵-۱- فرضیات اصلی
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور تاثیر مثبت دارد.
۱-۵-۲- فرضیات فرعی
-
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت فردی تاثیر مثبت دارد.
-
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت جمعی تاثیر مثبت دارد.
- بیشتر انواع نظامهای مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور تاثیر مثبت دارند.
۱-۶- نوع و روش تحقیق
در این تحقیق روش تحقیق به صورت کیفی است. پژوهش کیفی برای درک و تبیین پدیدههای اجتماعی از داده های کیفی نظیر داده های حاصله از مصاحبه ها، مستندات، مشاهده مشارکتی، پرسش نامه و… استفاده میکند.
نمونه های استراتژیهای پژوهش کیفی عبارتند از پژوهش در عمل (اقدام پژوهی)، پژوهش مطالعه موردی، قوم نگاری، رویکرد تئوری مفهوم سازی بنیادی. منابع گردآوری داده های کیفی عبارت از مشاهده مشارکتی (کار میدانی) مصاحبه ها و پرسش نامه، مستندات و متون و حالات و واکنشهای آزمودنیها است.