تعریف عملیاتی هوش اخلاقی: در پژوهش حاضر به منظور سنجش هوش اخلاقی مدیران از پرسشنامه هوش اخلاقی لنیک و کیل استفاده شده است. این پرسشنامه را لنیک و کیل در سال ۲۰۰۵ ساختند. در ایران نیز آراسته و همکاران آن را در سال ۱۳۹۰ هنجاریابی کردند. این پرسشنامه شامل ۴۰ عبارت است. لنیک، کیل و جوردن (۲۰۱۱) برای هوش اخلاقی ۱۰ زیرمقیاس در نظر گرفتند. نمرهگذاری پرسشنامه بر اساس طیف پنج درجهای لیکرت است. که به هرگز نمره ۱ و به همیشه نمره ۵ داده میشود.
تعریف مفهومی عملکرد شغلی: عملکرد را فعالیتهایی تعریف کردهاند که به طور معمول بخشی از شغل و فعالیتهای فرد است و باید آن را انجام دهد. توان و تمایل فرد را عوامل اساسی در عملکرد و بهرهوری فرد معرفی کردهاند. یعنی فرد تا چه اندازه توان (دانش، مهارت، تجربه و شایستگی) انجام کارها را داشته و تا چه اندازه تمایل (انگیزش، علاقه، تعهد و اعتماد) به انجام کار دارد (قلیپور، ۱۳۸۶).
تعریف عملیاتی عملکرد شغلی: در پژوهش حاضر به منظور سنجش عملکرد شغلی مدیران از پرسشنامه هرسی و گلداسمیت استفاده شده است. این پرسشنامه در ایران در سال ۱۳۸۲ ترجمه و ویراستاری شده است. این پرسشنامه دارای ۱۶ سوال در مقیاس لیکرت (۱= کاملاً مخالفم، ۲= مخالفم، ۳= نظری ندارم، ۴= موافقم و ۵- کاملاً موافقم) میباشد و عملکرد شغلی را در حوزه وظایف شغلی و سازمانی میسنجد(ساعتچی و همکاران، ۱۳۹۰).
فصل دوم: ادبیات تحقیق
۲-۱- مقدمه
فصل دوم پژوهش حاضر اختصاص به پیشینه نظری و عملی دارد. در بخش پیشینه نظری ابتدا به بررسی موضوع هوش و انواع آن و همچنین عوامل تأثیرگذار بر آن پرداخته و در ادامه در رابطه با هوش هیجانی، اجتماعی و اخلاقی توضیحاتی ارائه میگردد. در پایان این بخش نیز درباره عملکرد شغلی و عوامل تأثیرگذار بر آن مباحثی ارائه میگردد. در بخش پیشینه عملی، پژوهشهایی که در داخل و خارج از کشور در ارتباط با هوش هیجانی، اجتماعی و اخلاقی و ارتباط آن با عملکرد شغلی از منابع مختلف به دست آمده است، مطرح و جمع بندی میشوند.
۲-۲- پیشینه نظری پژوهش
۲-۲-۱- تعریف های هوش:
تعریف هوش نیز – مانند تعریف شخصیت – کار دشواری است. محققان پیشین مانند بینه، هوش را به صورت ساده توانایی ذهنی تعریف کردند؛ ولی اخیراًً بیشتر نویسندگان روی استعداد و قدرت استدلال انتزاعی یا توانایی انطباق و سازگاری با موقعیت های جدید و یا حل مسأله متمرکز شده اند. ظرفیت دستیابی به دانش و اطلاعات جدید یا کسب مهارت های تازه نیز، مورد تأکید قرار گرفته است. تعریف استرنبرگ از هوش (فعالیت ذهنی در جهت انطباق هدفمند، و انتخاب و شکل دهی محیط های جهان واقعی مرتبط با زندگی فرد) علاوه بر این که بیانگر تفکر رایج است، این نکته را نیز برجسته میسازد که هوش از فرهنگ، تفکیک ناپذیر است. انتقال از تعریفی محدود به طرف تعریفی گسترده تر از هوش، تابع تغییراتی است که در رویکردهای نظری پدید میآید.
تفاوت اصلی در تعریف های هوش در محدوده ی مورد نظر این تعریف هاست. نظریه های اولیه هوش، عمدتاًً از داده هایی درباره ی تواناییهای تحصیلی افراد که پرسش های به سؤالات کلامی و ریاضی به اضافه ی چند آزمون استدلال محدود می شد، به دست آمده اند. نظریه های بعدی هوش، تعریف هوش را گسترش دادند و تواناییهای مهم از نظر فرهنگی و دامنه ای از فرآیندهای شناختی را در آن گنجاندند. با این که همه با چنین تعریف هایی موافق نبودند، این تعریف ها حوزه ی تحقیق درباره ی هوش را به طور قابل ملاحظه ای گسترش داده است.
۲-۲-۲- نظریه های اولیه:
اسپیرمن[۴] و ترستون[۵] هر دو نظریه های هوش را از تحلیل عاملی داده های آزمون هوش استخراج کردند. تفاوت اصلی این دو، به نظر اسپیرمن از هوش عمومی (g) مربوط می شود که به عقیده ی او، مبنای عملکرد در همه ی آزمونهاست؛ در حالی که استدلال های ترستون، بر اساس تواناییهای مجزای اولیه، مبتنی است. این دو بر اساس معیارهای جدید تعریفی محدود از هوش را – و لو به طور ضمنی – به کار برده اند؛ ولی هر دو تأثیر اساسی بر آزمون های روان سنجی[۶] داشته اند.
۲-۲-۳- نظریه های آغازین هوش
۲-۲-۳-۱- نظریه دو عاملی اسپیرمن
اسپیرمن به این نتیجه رسید که عملکرد در خرده آزمون های تست های هوش، تقریباً همیشه با هم همبستگی مثبتی دارند؛ ولی این همبستگی ها کامل نیستند. او دلیل این امر را این میداند که عملکرد افراد در آزمون های هوش تا حدودی توسط هوش عمومی[۷] (g) تعیین می شود و تا اندازه ای نیز لازم است که توسط تواناییهای خاص فرد[۸] معین شود. (شکل ۱)؛ بنابرین، برای مثال، نمره ی شخص در یک آزمون واژگان تا حدودی به وسیله ی هوش عمومی او و قدری نیز به کمک توانایی کلامی خاصی که دارد، تعیین می شود؛ از این رو عملکرد افراد در آزمون های هوش، به دو عامل بستگی دارد: عامل اول، میزان همبستگی یک خرده آزمون به آزمون دیگر است، و این نشان میدهد که تا چه حد تکمیل موفقیت آمیز آن خرده آزمون، به هوش عمومی نیاز دارد؛ عامل دوم، میزان عدم همبستگی آن با دیگر آزمون هاست و بیان گر این است که چه میزان به توانایی خاص نیاز دارد. اسپیرمن استدلال کرد از آن جا که هوش عمومی g تقریباً در همه ی کارها اهمیت دارد، مهم ترین جنبه ی به شمار می رود. تاکنون برای ساختن آزمون هایی که تنها هوش عمومی g را می سنجند، تلاش های زیادی شده است. احتمالاً معروف ترین آن ها، آزمون ماتریس های پیشرونده ی ریون[۹] است.
شکل ۱٫ مدل دو عاملی هوش عمومی اسپیرمن.
۲-۲-۳-۲- تواناییهای ذهنی اولیه ی از نظر ترستون
ترستون در مورد همبستگی بین آزمون ها، دیدگاهی متفاوت با دیدگاه اسپیرمن اتخاذ کرده (شکل ۲). ترستون هفت توانایی ذهنی اولیه که میتواند اصولاً بدون وابستگی به یکدیگر ارزیابی شود، مطرح کرد (جدول ۱).
یکی از نتایج مهم الگوی ترستون، ایجاد مجموعه های چند متغیره استعداد است که به جای اندازه گیری انفرادی و کلی، نیم رخ توانایی ها را به دست میدهد. آزمون تواناییهای ذهنی اولیه شیکاگو، مستقیماً بر کار ترستون استوار بود؛ ولی آزمون تست های دیگری از قبیل آزمون تشخیص استعداد[۱۰] با کاربرد ویژه (مانند گزینش پرسنل، آزمون های تحصیلی و مشاوره) نیز چنین بوده اند.
شکل ۲٫ مدل چند عاملی عمومی
توجه کنید! آزمون ۱ مقیاس خوبی از توانایی است. در حالی که آزمون های ۲ و ۳ مقیاس های ضعیفی از تواناییهای مربوط هستند. نمره ها در این آزمون ها نباید همبستگی داشته باشند. آزمون های ۴ و ۵ بیشتر از یک توانایی را می سنجند و نمره های آن ها با دیگر آزمون ها، همبستگی خواهند داشت.
جدول ۱٫ تواناییهای ذهنی اولیه از نظر ترستون
توانایی
توصیف
درک کلامی
توانایی درک معانی کلمات، به وسیله ی آزمون های واژگان ارزیابی می شود.
عدد
توانایی کار با اعداد.
فضا
توانایی درک ارتباطات فضایی و تجسم کردن تغییر وضعیت بین اشیاء.
حافظه ی تداعی
در اصل با حافظه ی طوطی وار مرتبط است.
سرعت ادراکی
درک دقیق و سریع الگوهای دیداری.
استدلال عمومی
توانایی برای برخورد با مسائل جدید. پیشنهاد شده است که این توانایی به وسیله ی آزمون های استدلال ریاضی بهتر اندازه گیری می شود.