-
- انگیزشی/ معنوی؛ حمایت از رشد استعدادها، منحصربهفرد بودن، هدفگرایی، ثبات قدم و پشتکار، منبع کنترل درونی و داشتن معنی و هدف در زندگی.
-
- شناختی؛ مهیّانمودن فرصتهای آموختن دانش و مهارتهای تحصیلی، حمایت از رشد عزّتنفس.
-
- رفتاری؛ سرمشق دهی؛ مربّیگری و تقویّت صلاحیّتهای رفتاری.
-
- هیجانی؛ انعکاس احساسات، سرمشقدهی، تقویّت مدیریّت هیجانها.
- فیزیکی؛ آموزش و تقویّت بهداشت جسمی خوب و گزینههای سالم (سلیمیبجستانی، ۱۳۸۸؛ به نقل از برجی پور، ۱۳۸۹).
سلیگمن (۲۰۰۴؛ به نقل از کردمیرزا نیکوزاده، ۱۳۸۸) در تطبیق این عوامل با توانمندیها و فضایل منش که در روانشناسی مثبتنگر بر آن ها تأکید دارند، اینگونه نتیجهگیری میکند:
مجموعه متغیّرهای عامل اوّل تابآوری با متغیّرهای معنویت، تمامیّت، امید و پایهای مرتبط است. مجموعه متغیّرهای عامل دوّم تابآوری با متغیّرهای امید، بیطرفی، چشمانداز، پذیرا ـ اندیشمندانه، و خلّاقیّت در ارتباط است. مجموعه متغیّرهای عامل سوّم و چهارم تابآوری با متغیّرهای خلّاقیّت، هوش هیجانی، خودگردانی، احتیاط، سرزندگی و شوخطبعی در ارتباط است. مجموعه متغیّرهای عامل پنجم تابآوری با متغیّرهای سرزندگی و پایداری مرتبط هستند (پویا، ۱۳۸۹؛ به نقل از برجی پور، ۱۳۸۹).
سخترویی[۱۲۲] یکی از ویژگیهای شخصیّتی است که به عنوان عاملی برای ارتقای سلامتی تلقّی میشود. کوباسا[۱۲۳] (۱۹۷۹) سخترویی را ترکیبی از باورها در مورد خود و جهان میداند که فرد را در برابر فشارهای بیرونی و درونی مصون نگه میدارد. در واقع این ویژگی، توانایی پردازش مناسب محرّکهای درونی و بیرونی است. مفهوم سخترویی را نباید صرفاّ در نیروهای خاص برای تحمّل فشارهای روانی خلاصه کرد بلکه وجود این سازه فرد را در شرایط دشوار به پیش میراند و او را یاری میکند که وقایع تهدیدآمیز را با موفّقیّت بیشتری پشت سر گذارد. سخترویی توانایی درک درست شرایط پیرامون و قابلیّت تصمیمگیری مطلوب در مورد خویشتن است (کوباسا و مدی[۱۲۴] ، ۱۹۷۷).
-
-
-
- مؤلّفههای سخترویی
-
-
کوباسا (۱۹۸۲) سخترویی را ترکیبی از باورها در مورد خویشتن و جهان تعریف میکند که از سه مؤلّفهی کنترل[۱۲۵] ، تعهّد[۱۲۶] و مبارزهجویی[۱۲۷] تشکیل شده است.
- کنترل
افرادی که در بازخورد کنترل قوی هستند، معتقدند که قادر به کنترل و یا تأثیرگذاری بر روی حوادثاند. شخصیّتی که میزان کنترل بالایی دارد، به کنترل و توانایی تعیین جهت سرنوشت و آینده خود اعتقاد دارد. این افراد قادر به نفوذ و تأثیرگذاری بر روی حوادث مختلف زندگی هستند. آن ها با بهره گرفتن از دانش، مهارت و قدرت انتخاب میتوانند رویدادهای زندگی را پیشبینی و کنترل کنند و بر این اساس در مواجهه با مشکلات بیشتر، به مسئولیّت خود تکیّه و تأکید میکنند تا بر مسئولیّت دیگران (مدی، کاهن[۱۲۸] و مدی، ۱۹۹۸).
- تعهّد
افرادی که در بازخورد تعهّد قوی هستند، نسبت به آن چه انجام میدهند احساس تعهّد میکنند و خود را وقف فعّالیّتهایشان میکنند. این افراد اهمّیّت و ارزش فعالیتهای خود را باور دارند و میتوانند برای آن چه که انجام میدهند معنایی بیابند. آن ها به توانایی خود برای تغییر تجارب زندگی در جهتی جالب و معنیدار اطمینان دارند، در نتیجه به جای گریز از مشکلات زندگی با بسیاری از جنبههای آن مانند شغل، خانواده و روابط بین فردی کاملاً درآمیخته میشوند. افراد متعهّد در زمان نیاز برای انطباق به دلیل و توانایی درخواست از دیگران آگاهی دارند. توانایی تفکیک ارزشها، اهداف و همین طور درک ارزش تصمیمگیری صحیح در موقعیتهای پر استرس موجب ایجاد تعادل در زندگی افراد متعهّد میگردد (کوباسا، ۱۹۷۹).
- مبارزهجویی
مؤلّفهی مبارزهجویی به این باور اشاره دارد که تغییر در زندگی امری طبیعی است. افرادی که زندگی را به عنوان عرصه مبارزه در نظر میگیرند، تغییرات گوناگون زندگی و نیاز به سازگاری مجدّد را فرصتی برای یادگیری و رشد بیشتر میدانند تا تهدیدی برای امنیّت و آسایش خود. افراد چالشطلب رضایتخاطر را در سایه رشد مداوم میجویند و نه در راحتی، آسایش، امنیّت و زندگی روزمرّه. چنین باوری انعطافپذیری شناختی و قدرت تحمّل رویدادها و موقعیّت های استرسزای زندگی را به همراه دارد زیرا آنان وقایع عادّی و به دور از انتظار را به صورت تجربه های جالب و با ارزش ادراک میکنند.
تعریف مفهوم و نظریههای مربوط به شادمانی
تاریخچه
شادمانی[۱۲۹]، ذهن متفکرین را برای هزاران سال به خود مشغول داشته است، هرچند که فقط در سالهای اخیر است که به شیوه نظامدار مورد مطالعه و اندازهگیری قرار گرفته است. اغلب مردم آن چه را که در رابطه با زندگیشان اتّفاق میافتد خوب یا بد ارزیابی میکنند وطبیعتاّ آن ها قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند. آن ها تقریباّ همیشه هیجانات و خلقیّاتی را تجربه میکنند که یا مؤلّفهای خوشایند دارد که منجر به یک واکنش مثبت میشود و یا مؤلّفهای ناخوشایند دارد و واکنشی منفی را میطلبد. بنابرین همواره سطحی از شادمانی ذهنی بر زندگی مردم حاکم است، حتّی اگر به طور هشیارانه به آن نپردازند. از سال ۱۹۷۳ که مجلهی چکیدههای روانشناختی بینالمللی شروع به فهرست کردن واژه HAPPINESS به عنوان یک نمایه نمود؛ این واژه عملاً وارد فرهنگ روانشناسی شد. در سال ۱۹۷۴ این واژه وارد سایر نمایههای روانشناسی مثل مجلهی پژوهش نمایهگرهای اجتماعی شد. از آن زمان تا به امروز تعداد زیادی از تحقیقات به موضوعات روانشناسی مثبت از جمله شادی و شادمانی ذهنی اختصاص یافته است (دینر، ۱۹۸۴).
مطالعه های تحلیل عاملی در مورد میزان شادمانی و سلامت ذهنی، که اغلب به این صورت نامیده میشود، نشان میدهند که شادمانی حداقل دو جنبه دارد. تمامی این مطالعات دو عامل عاطفی و شناختی را نشان دادهاند که از یک طرف معرّف تجربه هیجانی شادی، شعف، خشنودی و هیجانهای مثبت؛ و از طرف دیگر ارزشگذاری شناختی رضامندی از حیطههای گوناگون زندگی است (برای مثال، اندروز و مک کنل[۱۳۰]، ۱۹۸۰، به نقل از کار، ۱۳۸۷). داده های بین فرهنگی نشان میدهد که ضریب همبستگی این دو جنبه شادمانی در فرهنگهای فردگرا مانند ایالات متّحده و انگلستان ۵/۰r= و در فرهنگهای جمعگرا که در آن ها رضامندی به حالت دیگران و خود فرد بستگی دارد، در سطح پایین و برابر۲/۰r= است (ساه[۱۳۱] و همکاران، ۱۹۹۷؛ به نقل از همان منبع). به این ترتیب شادی و رضامندی، مؤلّفههای عاطفی و شناختی شادمانی، تا حدودی مستقل از یکدیگرند. بهعلاوه شادمانی کلّی به ارزشگذاریهای شناختی رضامندی در حیطههای گوناگون زندگی مانند موقعیّت خانواده یا کار و تجربه های عاطفی در این موقعیّتها بستگی دارد.
-
- تعاریف شادمانی