قائلین به نظریه احتمال مرز بین احتمال و امکان را اینگونه روشن ساختهاند. آن ها توضیحات بیشتری هم آوردهاند، بدین صورت که وقتی عواملی که با فعل در ایجاد نتیجه سهیم هستند، بسیارند و از حیث ماهیت و زمان شرکت و میزان اهمیت، بین آن ها تفاوت وجود دارد، این سوال مطرح شده است که چگونه آن مقداری که نمایانگر حداقلی است که، مجرم باید از آن ها آگاهی داشته باشد را مشخص کنیم تا بتوان گفت، نتیجه را به عنوان امری محتمل، پیشبینی کردهاست، به طوری که هرگاه میزان آگاهی او از آن مقدار کمتر شود، پیشبینی او منحصر می شود، بر امکان صرف تحقیق نتیجه؟
آیا باید از لحاظ ریاضی مشخص شود، و بگوییم که آگاهی مجرم باید از میزان عوامل، نمایانگر نسبت درصدی از مجموعه عوامل باشد[۱۱۰]! مشخصا اینگونه عمل کردن بسیار مشکل است؛ چرا که عوامل از لحاظ اهمیت، با هم تفاوت بسیار دارند، و چه بسا که اهمیت یک عامل از آن ها به میزان اهمیت تعداد بسیاری از عوامل در مجموع برسد. از طرف دیگر نمیتوان گفت که مجرم باید چه تعداد عواملی را پیشبینی کند که نمایانگر اهمیت خاصی در مقایسه با اهمیت اجمالی همه عوامل باشد، به طوری که بحث ما متوجه مقایسه اهمیت موجود در هر عامل و نیز لزوم آگاهی از همه آن ها که نمایانگر میزان خاصی از این اهمیت است، شود. نمی توانیم قائل به این شویم، چرا که ما نیازمند وسائلی هستیم که میزان این اهمیت را با آن بسنجیم، به طوری که در نهایت، ناتوانی ما از تحدید عواملی که نمایانگر اهمیت مطلوب است، تا که قایل به وجوب آگاهی مجرم از آن ها باشیم، روشن میشود. پس نمیتوان میزان اهمیتی که باید در عواملی که آگاهی مجرم از آن ها لازم است وجود داشته باشد را به صورت ریاضی و آماری مشخص کرد.[۱۱۱]
پیروان نظریه مذکور در کنار عواملی که با فعل در ایجاد نتیجه سهیم میشوند و تأثیرشان را به همان سمتی سوق میدهند که آثار فعل سوق دارد، عوامل دیگری که در مقابل وقوع نتیجه قرار میگیرند را نیز در نظر دارند. این عوامل، تأثیرشان را در همان وقتی به جای میگذارند، که نوع اول تأثیرگذار میشوند، و منجر به محدود کردن تأثیر عواملی میشوندکه در جهت ایجاد نتیجه ، جهتگیری کردهاند تا که آثارشان، دامنه مشخصی پیدا کند، چرا که اگر عواملی که در جهت مانع شدن و در مقابل ایجاد نتیجه معطوفاند، نباشند، آثار عواملی که متوجه شرکت در ایجاد آنند، دامنه آثار نا محدود و حجم نتیجه بسیار سنگین میشود. بنابرین عواملی که متوجه مانع شدن در مقابل رخ دادن نتیجه میشوند، حجم آن را تعیین و بدینوسیله در تعیین میزان حجمی که نمایان میسازند، سهیم میشوند، به طوری که میتوانیم بگوییم که ایجاد نتیجه، به صورتی که به وسیله آن ها تمام شده است و به گونهای که به آن منتهی شدهاند، حاصل تمام عوامل است،چه آنهایی که متوجه ایجاد آن هستند و چه آنهایی که معطوف به مانع شدن، در مقابل ایجاد آن هستند. بدون تردید، هنگامی که مجرم نتیجه را پیشبینی میکند، آن را بر اساس آن میزان آگاهی که از این دو نوع دارد پیشبینی میکند، و هنگامی که از عواملی که در جهت مانع شدن در مقابل نتیجه، جهت گیری میکنند آگاهی دارد، میداند که امکان دارد تأثیر این عوامل غلبه پیدا کند و نتیجه اصلاً رخ ندهد. بنابرین همان طور که ممکن است به ذهن او خطور کند، که نتیجه ممکن است به عنوان اثر فعلش رخ دهد، همان طور نیز امکان دارد، به ذهن او برسد که ، شاید فعل منجر به وقوع نتیجه نشود و شاید بتواند یکی از دو موضوع را ترجیح دهد و یکی را بر دیگری غلبه دهد. بنابرین کسی که در مکان پرازدحام به سرعت رانندگی میکند، پیشبینی میکند که امکان دارد نتیجه فعلش برخورد با کسی باشد چرا که هنگامی که از شرایطی که فعلش را در آن انجام میدهد، مانند؛ باریک بودن راه، تعداد زیاد عابرین پیاده، وجود اشیایی که دو طرف آن را اشغال کردهاند و بی احتیاطیای که بیشتر مردم در این مکان دارند و …. آگاهی دارد این پیشبینی را دارد که به احتمال زیاد، فعلش تصادف را به دنبال دارد، اما هرگاه که مهارتش در رانندگی و تجربه های قبلیاش از رانندگی بدون تصادف در چنین مکانهایی را به یاد میآورد، و میداند که بوق زدن هر از چندگاه، عابرین را آگاه میکند و آن ها را به احتیاط وا میدارد و درباره تمایلی که در نزد هرکس در پرهیز از تصادف وجود دارد و او را وادار به احتیاط نسبت به خودش میکند، اندیشه میکند، همه این عوامل که متوجه مانع شدن در مقابل تحقق نتیجه هستند، او را به سمت این پیشبینی سوق میدهد که ممکن است تصادف نکند. در چنین مثالی، ممکن است رانندهی ماشین، تحقق نتیجه یا عدم تحقق آن را، ترجیح دهد (غلبه دهد). و این امکان هم وجود دارد که نتواند ، یکی از دو موضوع را بر دیگری ترجیح دهد. همچنین کسی که بدن دیگری را زشت میسازد تا او را برای تکدی گری آماده سازد، و مرگ او را پیشبینی میکند و از عواملی که این ویژگی را دارند تا ایجاد این نتیجه را غلبه دهند، مانند ضعف بدنی مجنیعلیه ، مریض بودن وی که او را از تحمل تأثیر جراحتها ناتوان میسازد[۱۱۲]، و ضدعفونی نبودن ابزارهای به کار گرفته شده در تغییر چهره آگاهی دارد، و بعضاً نیز درباره عواملی اندیشه میکند که به او القا میکنند، که رخ ندادن نتیجه را غلبه دهد، مثل توانایی به کار گیری داروهایی معین که خطر جراحات را تحدید میکنند، و وجود پزشکی که در هر لحظه فراخواندن او برای نجات مجنی علیه از مرگ ممکن است و یادآوری مهارتش در انجام چنین عملیاتی و تجربه های قبلیاش را که چنین اعمالی را انجام داده است بدون اینکه منجر به مرگ مجنیعلیه شود. در این مثالها گاهی امکان دارد مجرم مرگ مجنی علیه را ترجیح دهد و گاهی نیز عدم مرگ او را ، و گاهی نیز امکان دارد نتواند یکی از دو موضوع را ترجیح دهد[۱۱۳].