یافته های پژوهشی نشان داد که بیشترین عاملی که زنان از ناباروری رنج میبرند، ترس از دست دادن زندگی مشترک است. اکثر آن ها دخالت خانواده همسر را عامل اصلی در ایجاد مشکلات بین خود و همسرانشان میدانستند (عباسی شاوازی، اصغر خانقاه و رزاقی۱۳۸۴). زنان نابارور در مقایسه با مردان مشکلات روانشناختی بیشتری را تجربه میکنند و همچنین ناباروری معنای درررررمنفیتری برای زنان در مقایسه با مردان دارد (خسروی۱۳۸۰).
ایران از جمله کشورهایی است که از نظر اجتماعی-فرهنگی و مذهبی اهمیت خاصی به فرزندآوری میدهد(عباسی شاوازی، اصغر خانقاه و رازقی، ۲۰۰۵) و مسأله ناباروری در جامعه ما با توجه به ساختار فرهنگی خاص، بعد عمیقتری به خود میگیرد(خدا کرمی،هاشمی، صدیق، حمدیه و طاهری پناه، ۱۳۸۸). زنان بیش از مردان تمایل دارند واکنشهای هیجانیشان را آشکار [۱۴۸]کنند، این حتی در فرهنگهایی که مادری کردن یک ارزش است و یا تنها نقش انتخابی برای زنان است، قویتر است(ثورن، ۲۰۰۹).
یکی از دلایلی که برای زنان ناباروری ایجاد فشار روانی میکند نقش مادری است که در اغلب جوامع به عنوان مهمترین نقش زنان در بزرگسالی به حساب میآید(خسروی، ۱۳۸۰) ، برای بعضی زنان، توانایی برای بچهدارشدن آن ها را به عنوان یک زن تعریف میکند و ناتوانی برای داشتن بچه برچسب خاصی است. کودک به عنوان امنیتی اجتماعی در سن پیری برای خانواده ها تعریف شده است، بنابرین مادری نقش اصلی زنان و یک هویت زنانه مورد انتظار است که مورد توجه قرار گرفته است(دوکلر و ساندل[۱۴۹]، ۲۰۰۷)، در نتیجه زنان نابارور با استرس بیشتری روبرو هستند.(خسروی، ۱۳۸۰). اگر مردان به هر دلیلی در ایفای نقشهای خانوادگی خود موفق نشوند، منابع اضافی ارضاء را در اختیار دارند و قادرند عدم موفقیت خود را در خلال انجام نقشهای اجتماعی و شغلی جبران نمایند(خسروی، ۱۳۸۰) در حالی که تحقیقات مختلفنشان دادهاند، ایفای نقش مادری به عنوان مهمترین منبع ارضاء کننده برای زنان محسوب میشود(آبی[۱۵۰] و اندروز[۱۵۱]، ۱۹۹۴).
بسیاری از آزمایشات و درمانهای ناباروری بر روی زنان انجام میشود که خود باعث افزایش بیشتر فشارهای روانی میگردد. همین عوامل باعث شده که زنان نابارور خود را بیشترمسئول مشکل ناباروری بدانند(گیبسون[۱۵۲] و مایرز[۱۵۳]، ۲۰۰۰). علاوه بر احساس مسئولیت زنان در مورد ناباروری، همسرانشان نیز آنان را بیشتر مسئول این امر میدانند که خود موجب رویارویی زنان با احساس گناه میشود. نکته قابل توجه این است که زن و شوهر هر دو بدون توجه به علت ناباروری زن را سرزنش میکنند و حتی در مواردیکه علت ناباروری به مرد مربوط میشود باز هم زن مورد سرزنش اطرافیان قرار میگیرد(دنیلوک[۱۵۴]، ۱۹۹۷). بسیاری از مردم تصور میکنند که مشکل ناباروری متوجه زنان است(گیبسون و مایرز، ۲۰۰۰).
۲-۸نشانههای افسردهوار
۲-۸-۱ توصیف کلی اختلال افسردگی
طبقه اختلالات خلقی[۱۵۵]گروه وسیعی از اختلالات بالینی را شامل میشوند که خلق بیمارگونه(پاتولوژیک) و آشفتگیهای مرتبط با آن، نمای بالینی غالب و اصلی آن ها را تشکیل میدهد. خلق احساسی است پایدار، که به صورت درونی تجربه میشود و بر رفتار و ادراک فرد از جهان تأثیر میگذارد. اما عاطفه تظاهر بیرونی خلق را در بر میگیرد. از اینرو اختلالهای خلقی نسبت به واژه «اختلالهای عاطفی[۱۵۶]» برای اطلاق و نامگذاریاین مشکلات روان شناختی با این سیما مناسبتر است (سادوک و سادوک، ۲۰۰۷). افراد معمولاً طیف گستردهای از حالات خلقی و تظاهرات عاطفی را تجربه میکنند و براین باورند که کمابیش براین حالات خلقی مسلطاند. در اختلالات خلقیاین احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذاب بسیاری را متحمل میشود(سادوک و همکاران، ۲۰۰۹). در مفهومیعمومیعلائم اختلالات خلقی دو الگوی کلی دارد:یکی مربوط به افسردگی است و دیگری مربوط به مانیا[۱۵۷](شیدایی). دوره های افسردگی هم در اختلال افسردگی اساسی[۱۵۸] ممکن است روی دهد و هم در اختلال دو قطبی نوع I در بیمارانی که خلق افسرده(خلق پایین) دارند مجموعهای از علائم مانند از دست دادن انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، از دست دادن اشتها و افکار خودکشی وجود دارد. اما در بیمارانی که به طور غیر طبیعی خلق بالایی دارند(مانیا)، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش اعتماد به نفس و افکار بزرگ بینانه مشاهده میشود. دیگر علائم اختلالات خلقی شامل تغییراتی در سطح فعالیت، تواناییهای شناختی، تکلم و کارکردهای نباتی(از قبیل خواب، فعالیت جنسی و سایر کارکردهای زیستی) میباشد.این تغییرات تقریباً همیشه باعث مختل شدن کارکردهای بین فردی، اجتماعی و شغلی بیمار میگردد(سادوک و همکاران، ۲۰۰۹).
۲-۸-۲ملاکهای تشخیص اختلال افسردگی اساسی در طبقه بندی DSM5
جدول۲-۴
ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی اساسی[۱۵۹] در ۵DSM
الف)پنج(یا تعداد بیشتری) از نشانه های زیر در طول ۲هفته گذشته وجود داشتهاند و انحراف از عملکرد قبلی را نشان میدهند؛ حداقل یکی از نشانه ها یا (۱) خلق افسرده و یا (۲) فقدان علاقه یا لذت است.
توجه:نشانه هایی را که آشکارا ناشی از بیماری جسمانی دیگر هستند، منظور نکنید..
۱)خلق افسرده در بخش عمده روز، تقریبا هر روز، به صورتی که توسط گزارش ذهنی(مثلا احساس میکند غمگین، پوچ یا ناامید است) یا مشاهده دیگران(مثلا بیمناک به نظر میرسد) به آن اشاره شده باشد.
توجه: در کودکان و توجوانان میتواند خلق تحریکپذیر باشد.
۲)کاهش محسوس علاقه یا لذت در تمام، یا تقریبا تمام فعالیتها در بخش عمده روز، تقریبا هر روز(که با گزارش ذهنی یا مشاهده به آن اشاره شده باشد).
۳)کاهش وزن قابل ملاحظه به هنگامی که رژیم گرفته نشده است یا افزایش وزن(مثلا تغییر بیشتر از۵ درصد وزن بدن در ماه)، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز.
توجه: در کودکان، ناتوانی در کسب وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
۴)بیخوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز.
۵)سراسیمگی یا کندی روانی-حرکتی تقریبا هر روز(قابل مشاهده توسط دیگران، نه صرفا احساس ذهنی بیقراری یا کند بودن).
۶)خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز.
۷)احساس بیارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نا مناسب(که ممکن است هذیانی باشد) تقریبا هر روز(نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه در مورد مریض بودن).
۸)کاهش توانایی فکر یا تمرکز کردن، یا دودلی، تقریبا هر روز(خواه به وسیله گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران).
۹)افکار مکرر مرگ(نه فقط ترس از مردن)، اندیشهپردازی مکرر خودکشی بدون برنامه خاص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاص برای دستزدن به خودکشی.
ب)نشانه ها ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر عملکرد ایجاد میکنند.
ج)این دوره ناشی از تاثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی دیگر نیست.
توجه: ملاکهای الف-ج بیانگر دوره افسردگی اساسی هستند.