هویتجنسی به عنوان یک ویژگی روان شناختی،نمایانگر احساس فرد از مذکر بودن یا مونث بودن خود است و در حالت طبیعی با جنسیت آناتومیک فرد مطابقت دارد (کاپلان[۱] و سادوک[۲]،۲۰۰۳).
اختلال هویت جنسی به عنوان گروهی از اختلالات تعریف میشوند که ویژگی مشترک آن ها ترجیح قوی و پایدار برای اتخاذ وضعیت و نقش جنس مخالف است. مبتلایان به اختلال هویت جنسی افرادی هستند با هویت جنسی پایداری که با جنسی که متولد شده اند متباین است و تمایل دارند که ظاهر بدنشان را مطابق با هویت جنسی شان تغییر دهند ( ویال [۳]و همکاران،به نقل ازبشارت و همکاران، ۱۳۹۱).
برخی از آن ها افرادی هستند که با جنس فیزیکی مذکر و هویت جنسی مونث ( MF-TS) و گروهی دیگر دارای جنس فیزیکی مونث و هویت جنسی مذکر FM-TS) )هستند. این اختلال بیشتر ، افرادی را که از لحاظ زیست شناختی مذکر هستند درگیر میکند (سان و بوسینیسکی[۴]، ۲۰۰۷).
اختلال هویت جنسی پریشانی بالینی یا تخریب در حیطه های مهم عملکرد اجتماعی، شغلی و دیگر زمینه ها ایجاد میکند و همچنین بر نظام شخصیتی و رفتاری و در نهایت بر سازگاری اجتماعی افراد تاثیر میگذارد.اولین مشکل در خانواده به وجود میآید که پدران و مادران این افراد حاضر به قبول چنین مسله ای نیستند.به علت دیدگاه های فرهنگی و اجتماعی و جنبههای تعصبی و آبرو به خود اجازه نمیدهند که برای رفع این مشکل اقدامی انجام دهند ترس از زبانزد شدن در فامیل، اجتماع و محله زندگی باعث می شود در مقابل این خواسته ومیل فرزندانشان مقاومت به خرج دهند که در نتیجه منجر به جدال، کشمکش ضرب و شتم و راندن آن ها از خانه و خانواده می شود.مطالعات انجام شده بر روی خانواده های بیماران اختلال هویت جنسی نشان میدهد که بسیاری از آنان پدر و مادری سختگیر خشک و طردکننده داشته اند.در ایران نیز هفتاد درصدوالدین این بیماران، برخوردی توام با عصبانیت و سرکوب داشته و یا از شنیدن تقاضای فرزندشان برای تغییر جنسیت متحیر و غمگین میشوند (جواهری و کوچکیان ۱۳۸۵).
به علاوه خانواده ها، مسایل هویتی افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی را به سادگی درک نمی کنند و با آن کنار نمی آیند. محیط خانواده ها به جای آنکه در راستای تلاش برای فهم احساسات فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی باشد عمیقاً تحت تاثیر پیش داوری های اجتماعی است ( پارولا [۵]و همکاران، ۲۰۱۰).
این در حالی است که حمایت اجتماعی و خانوادگی و کیفیت زندگی میتوانند متغیرهایی باشند که به عنوان ضربه گیر در برابر پریشانی هیجانی این افراد به کار روند (گامزگیل [۶]و همکاران، به نقل از بشارت و همکاران،۱۳۹۱).
در واقع در مراجعان مبتلایان به اختلال هویت جنسی ، متغیرهای متعددی را در فضای ارتباطات درون خانوادگی و شرایط اولیه رشد مشاهده میکنیم که آنان را از دیگران متمایز میسازد. این تمایزات، این فرض را قوت می بخشد که چارچوب رشد و ارتباطات اولیه کودک میتواند کیفیتی فراهم سازد که منجر به ایجاد اختلال هویت جنسی شود. هرخانواده ای شیوه های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار میگیرد این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نام دارد متاثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره میباشد (هاردی[۷] و همکاران ،نقل از حسینی نسب و همکاران،۱۳۸۳).
شیوه های فرزند پروری به عنوان مجموعه یا منظومه ای ازرفتارها ،که تعاملات والد-کودک را در طول دامنه گسترده ای از موقعیتها توصیف میکند و فرض شده است که یک جو تعاملی تاثیر گذار را به وجود می آورد.شیوه های فرزندپروری یک عامل تععین کننده و اثر گذار است که نقش مهمی درآسیب شناسی روان و رشد کودک بازی میکند (علیزاده و آندرایس، نقل از حسینی نسب و همکاران، ۱۳۸۳)
یانگ[۸] معتقد بود که برخی از طرحواره ها، به ویژه آن ها که عمدتاًً در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی و روابط والدین کودک شکل می گیرند، ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منش شناختی خفیف تر و بسیاری از اختلالات مزمن محورI قرار بگیرند (یانگ و همکاران، ۱۳۸۶).
تجارب بین شخصی اولیه بر عملکرد بین شخصی آینده و روش های تنظیم مشکلات تاثیر میگذارد ( بشارت و همکاران،۱۳۹۱).
اختلال در پذیرش نقش جنسی یا اختلال هویت جنسی از جمله اختلالاتی است که افراد را دچار سردرگمی نموده و آن ها را از پذیرش و ارائه مسئولیتها و حقوق و امتیازات اجتماعی محروم میدارد چرا که اغلب افراد از پذیرش مردان زن نما یا زنان مرد نما پرهیز میکنند. اختلال هویت جنسی مسیر زندگی فرد را دگرگون میکند.مشکلات فراوانی در تمامی ابعاد جسمی ،روانی ،اجتماعی،اقتصادی و خانوادگی ایجاد میکند. باعث افزایش احساس وابستگی، کاهش اعتماد به نفس ، کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش احساس آسیب پذیری در مبتلایان می شود. عملکردهای روزانه، فعالیتهای اجتماعی و آرامش فکری را دچار نابسامانی میکند و باعث می شود مبتلایان به دیگران وابسته و نیازمند حمایت آنان گردند. به علاوه نتوانند در فعالیتهای اجتماعی معمول شرکت کنند، تمامی این مشکلات به همراه درمانهای مختلف،
عوارض و هزینه های بالای درمان، کاهش کیفیت زندگی آن ها را در پی دارد ( موحد وحسین زاده کاسمانی ،۱۳۸۹).
کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است نه یک ماهیت ایستا به این معنی که یک فرایند وابسته به زمان بوده و تغییرات درونی و بیرونی در آن دخیل هستند.برخورداری از کیفیت زندگی ضعیف می تواند بر روی ارتباطات خانوادگی نیز اثر بگذارد. کیفیت زندگی ضعیف میتواند موجب به کارگیری مکانیسم های مقابله و سازگاری ناموثر در افراد شده و متعاقباً موجب افزایش تنش در آنان گردد. و افزایش تنش در ارتباط با عوامل جسمی و فیزیکی بوده و میتواند شدت بیماری را در افراد افزایش دهد (آقا مولایی ،۱۳۸۴،به نقل از موحد وحسین زاده کاسمانی،۱۳۸۹).
آشفتگی در هویت جنسی موجب سردرگمی و اغتشاش در نقش ورفتار جنسی مناسب فرد شده و به دنبال آن روابط اجتماعی و بین فردی نیز تحت تاثیر قرار گرفته که منجر به بروز رفتارهای انحرافی و اختلال در شخصیت می شود.نتایج مطالعات نشان میدهد که بین ویژگی های شخصیت و رفتارهای جنسی رابطه معناداری وجود دارد.این مطالعات همچنین بیان میکنند که رفتارهای جنسی خاص متاثر از ویژگی های شخصیتی به ویزه نوروزگرایی، منجر به ایجاد بدکارکردی های جنسی در افراد می شود. همچنین با توجه به بافت فرهنگی کشور ما، پذیرش اجتماعی رفتارهای افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی بسیار سخت و برای افراد مبتلا فرایند استرس آوری است که این شرایط میتواند منجر به مشکلات شخصیتی و روان شناختی در این افراد شود (قاعدی و همکاران،۱۳۸۶ ).
کلونینجر[۹] تلاش کردهاست با نگاه و تأکید بر پارامترهای زیست شناختی، یک چهارچوب نظری محکم در باب شخصیت پدید آورد که هم شخصیت بهنجار و هم نابهنجار را در بر میگیرد.