جان دئویی: تربیت، مجموعه فرآیندهایی است که از راه آن ها، گروه یا جامعه ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ تواناییها و خواستههای خود را به اعضا و نسلهای جدید منتقل میکند تا بقا و رشد پیوسته خویش را تضمین کند. (بهشتی،۱۳۸۴)میل دورکیم: تربیت آن کارکردی است که در طی آن، نسل بالغ، رسیده و تربیت یافته، بر نسلی که هنوز برای زندگی به اندازه کافی پختگی نیافته است، اثر میگذارد و هدف از آن، برانگیختن و گسترش حالات جسمی، عقلی و اخلاقی متربی است. و اتحادیه بینالمللی پرورش نو : تربیت، فراهم کردن زمینه رشد کامل تواناییهای هر کس ـ در حد توان ـ به عنوان فرد و نیز عضو جامعهای مبتنی بر همبستگی و تعاون است؛ تربیت از تحول اجتماعی جدا نبوده، بلکه خود یکی از نیروهای تعیین کننده آن است. (بهشتی،۱۳۸۴، ص ۱۶۷)
روسو: تربیت، هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت و هدایت نیروهای طبیعی و استعدادهای متربی و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق میپذیرد. از نظر او تربیت، فرایند پرورش متربی در گستره استعدادهای مادرزادی است. کانت: تربیت، پرورش و تأدیب و تعلیم توأم با فرهنگ است که در پی کامیابی متربی در جامعه آینده است؛ جامعهای که به مراتب از جامعه کنونی برتر است. (بهشتی،۱۳۸۴، ص ۱۶۸)
آنچه در اینجا مشخصا وجه تفاوت تربیت در نگاه این دسته از اندیشمندان است ،تفاوت در روش ، غایت ومبانی است که از تعاریف بیان شده قابل مشاهده است.
در جمع بندی تعاریف تربیت می توان گفت که در تمامی تعاریف توجه به استعداد و زمینه ها شده است که بیانگر کارایی تربیت در صورت وجود استعداد است و چنانچه زمینه تربیت وجود نداشته باشد این امر به سرانجام نخواهد رسید
۲-۲-۵- اهداف تربیت
شناخت اهداف تربیت در هر جامعه و ملتی از راه به دست آوردن طرز و نوع زندگی اجتماعی آن جامعه میسر است. کشورها و جوامعی که بر اساس طرز فکر، اندیشه، مکتبی خاص و فلسفهای ویژه اداره میشوند، اهدافی را که برای جامعه و مردم خود در نظر میگیرند آن اهداف مسیر و مقصد تعلیم و تربیت را نیز مشخص میکند آنچه از مطالعه تاریخ به دست میآید این است که اهداف تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش در میان ملتهای مختلف در قرون متفاوت با یکدیگر فرق دارند. مثلاً در یونان قدیم هدف از تعلیم و تربیت منحصر به آزاد مردانی بود که در میدانهای جنگ نیرومند و قوی و هنگام سخن گفتن و خطابه، فصیح و بلیغ باشند.
در قرون وسطی در کلیساهای کاتولیکی هدف کشتن شهوات، بریدن و قطع علاقه از دنیا و مسامحات در امور بدنی و جسمی برای تعالی و ترقی روح و نجات و رهایی از عذاب جهنم و پاکیزگی دل و انس به فقر بوده است.
در چین قدیم مقصد و غرض آماده کردن پیشوایانی بود که به معارف قدیم آشنایی داشته تا دارای رفتار خوب در تمام شئون زندگی باشند و نهایتاًً اخلاق اجتماعی مردم موافق و هماهنگ با روشهای قدیمی کتاب دینی «کنفوسیوس» باشد.
در مصر قدیم هدف تربیت کاهنان بود که در میان آن ها احیاناً پزشک، مهندس، معمار، قاضی، هنرمند و نویسنده و امثال آن ها دیده میشد. یعنی هدف از تعلیم و تربیت یک امر دنیوی آمیخته به جنبههای دینی بوده است. دنیوی بدین جهت که میخواستند در فنون مختلف انسانها پرورش یابند تا زندگی مرفه برای آنان مهیا گردد و دینی بدان خاطر که بر اساس محبت خدایان از طریق پرستش و تقرب به آن ها عمل کنند.در آلمان هدف تعلیم و تربیت بیشتر پرورش افراد به منظور وحدت ملی است. فلاسفه و متفکرین نیز هر کدام در طول تاریخ به نوبه خود در مورد اهداف تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش و نقشی که این دو در کمک به تأسيس و حفظ یک جامعه لایق و شایسته ایفا میکنند. دیدگاههایی داشتهاند که برخی از آن ها را در این رابطه اشاره میکنیم:
۱- سقراط معتقد بود که هدف تعلیم و تربیت عبارت از عشق به زیبایی. لذا به تفهیم زیبایی پرداخت.
۲- افلاطون هدف از آن را جنگ علیه زشتی، تصنع و ساختگیها دانست.
۳- «جان لاک» انگلیسی در کتاب افکاری چند در تربیت میگوید: «هدف از تربیت پرورش تن، اخلاق، فضیلت، دانش و علم است.» او قایل است که تکیهگاه تربیت پرورش شخصیت اخلاقی است و افراد اشرافی باید الگوی تربیت باشند.
۴- ژانژاک روسو نویسنده کتاب امیل، هدف را در این خلاصه میکند که تمایلات طبیعی به طور عاقلانه مناسب با روش دور از فشار راهنمایی گردند تا طبیعت انسانی کشف و آزادی او تامین شود. او برای وصول به چنین هدفی راه بازگشت به طبیعت و تحول به انسان طبیعی را پیشنهاد میکند.
۵- اسپنسر پایهگذار تربیت جدید در اروپا و غرب، هدف از آموزش و پرورش را عبارت میداند از:
الف) رشد شخصیت، استعداد و ایجاد امکانات
ب) ایجاد رضایت خاطر و سرور و زندگی شاداب
ج) ادای وظیفه پدری
د) پرورش رفتار برای انجام وظایف اجتماعی و سیاسی
ه) استفاده مناسب از اوقات آزاد و تفریح ( شریعتمداری-۱۳۸۴)
۶- «دورکهیم» هدف از آموزش و پرورش را ترقی دادن برخی حالات جسمانی عقلانی و اخلاقی در خردسالان و مهیا نمودن آنان برای زندگی در جامعه اجتماعی و سیاسی میداند. دورکهایم انسان تربیت شده را دارای دو وجود میداند:
الف) وجود شخصی و فردی.
ب) وجود اجتماعی از قبیل عقاید، مذهب، اخلاق و سنن ملی.
او اعتقاد دارد که انسان در بدو زندگی فاقد وجود اجتماعی است و کار تعلیم و تربیت ایجاد وجود اجتماعی در شخص میباشد. و همچنین نظرات فراوان دیگری در این زمینه وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر همه آن ها خودداری مینمایم. (کاردان و همکاران، ۱۳۷۴)
با توجه به نظریاتی که ذکر کردیم، اگر بخواهیم هدف تعلیم و تربیت را از دیدگاه دانشمندان، مکاتب و جوامع در یک کلام خلاصه نماییم. مقصد، سعادت و خوشبختی و سیر استکمالی انسان است و همگان به این موضوع توجه دارند که موجبات آسایش، آرامش و خیر بشر در پرتو آموزش و پرورش فراهم میگردد.
۲-۳-۱- معنای لغوی معنویت
واژه معنویتspiritual از ریشه ی یونانی spiratu به معنی نفس گرفته شده است و در فرهنگ آکسفورد به معنای حیات بخشی است و می توان گفت که با این باور که خداوند روح خودش ( روح حیات ) را در بشر دمیده، سازگار است. بنابرین، روح یک نیروی اتحاد بخش انسان است که در تمام انسان ها مشترک است و حالت هایی مانند درک ابدیت، احساس آرامش، سرور و شادی، رشد معرفت و آگاهی، رهایی از ترس از مرگ، احساس یقین، اشراق، احساس دگرگونی و یکی شدن با دیگران و شاید هزاران نوع احساس را بتوان بخشی از آثار بعد معنوی در انسان فرض کرد، اما با این که معنویت مبهم و اسرار آمیز است، با آنچه که پویا و حیات بخش است در ارتباط است. بنابرین، مرکز و قلب معنویت یک حالت اسرار آمیز و پویایی دارد که می توان گفت که دارای یک بعد غیر مادی و ماورایی است و در پی یک معنا و وجودی مافوق تجربه است. (سلحشوری، ۱۳۹۰، ص۴۴ )