اختلال شخصیت وابسته
به نظر میرسد این بیماران برای اعتماد و تکیه کردن به خودشان جهت اخذ تصمیم، ترس دارند. بیماران وابسته مدام در جستجوی راهنمایی و هدایت دیگران هستند، نیاز به اطمینان پایدار و همیشگی دارند و تا جایی که بتوانند نقش یک مطیع را برای شریکشان ایفا میکنند. آن ها نه تنها به دیگران اجازه میدهند که مسئولیت جنبههای مهم زندگیشان را به عهده بگیرند، بلکه به نظر میرسد نومیدانه به دیگران در انجام کارهایشان نیاز دارند (لایبل و اسنل، ۲۰۰۴). افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، چون از قطع حمایت یا تأیید می ترسند، اغلب در ابراز مخالفت با سایر افراد، بویژه کسانی که بدانها وابسته هستند مشکل دارند. این افراد احساس میکنند که به تنهایی بسیار ناتوانند، بنابرین ترجیح میدهند با چیزهایی که تصور میکنند نادرست است نیز موافقت کنند تا با این کار، خطر از دست دادن کمک از جانب کسانی را که از آنان انتظار راهنمایی دارند، منتفی سازند. آن ها در موارد مقتضی نسبت به افرادی که به حمایت و محبت شان نیاز دارند، از ترس اینکه مبادا آن ها را ناراحت کنند، ابراز خشم نمی کنند. افراد مبتلا به این اختلال ممکن است برای کسب محبت و حمایت دیگران، به اقدامهای افراطی دست بزنند، به طوری که برای کارهای ناخوشایند نیز داوطلب میشوند، بویژه اگر چنین رفتاری، توجهی را که آن ها بدان نیاز دارند به دنبال داشته باشد. این افراد تسلیم آنچه که دیگران می خواهند میشوند، حتی اگر این خواسته ها غیر منطقی باشند. نیاز آن ها به برقراری یک پیوند مهم، اغلب به روابط غیر متعادل و تیره می انجامد. آن ها ممکن است به گونه ای غیر عادی خود را وقف دیگران کنند و یا بد رفتاریهای کلامی ،جسمانی یا جنسی را تحمل نمایند. آن ها خود را به افراد مهم می چسبانند تا از تنها ماندن اجتناب کنند، حتی اگر در این رابطه نقشی نداشته یا به آن بی علاقه باشند (بیرامی و جمالی، ۱۳۹۰).
اختلال شخصیت وسواسی
انعطاف ناپذیری و کمال گرایی، مشخصه های اختلال شخصیت وسواس اجباری است (لایبل و اسنل، ۲۰۰۴). مهارتهای بین فردی شخصیت وسواس اجباری محدود است. این ها غالبا افرادی بسیار رسمی و جدی بوده و فاقد حس درک شوخی هستند. دیگران را از خود فراری میدهند، قادر به سازش نیستند و اصرار میکنند که دیگران تسلیم نیازهای آن ها گردند (کاپلان و سادوک، ۱۳۸۹). از سویی افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی- جبری بی اندازه دقیق بوده و گرایش به تکرارکردن دارند، و به جزئیات به طور غیرعادی توجه میکنند و برای پیدا کردن اشتباهات احتمالی، کارهایشان را به طور مکرر وارسی میکنند. آنان از این واقعیت بی خبرند که سایر افراد بواسطه تاخیرها و مشکلات ناشی از رفتار آنان، دچار ناراحتی میشوند. برای مثال ، چنین افرادی وقتی فهرست کارهایی را که باید انجام دهند گم میکنند به جای اینکه با صرف زمان اندک آن را یادآوری و باز نویسی کنند وسپس به تکمیل کارها بپردازند، زمان زیادی را صرف پیدا کردن آن میکنند. آن ها برنامه زمانی خود را به درستی تنظیم نمی کنند و انجام مهمترین کارها را برای آخرین دقایق میگذارند. کمال گرایی و تحمیل معیارهای سطح بالای عملکرد بر خود موجب کژکاری و پریشانی زیاد در این افراد می شود. آن ها ممکن است به اندازه ای درگیر تکمیل تمام جزئیات یک طرح شوند که آن طرح هرگز کامل نشود. بنابرین این افراد انتظار دارند که طرف مقابلشان نیز بیشتر این کارها را انجام دهد و با توجه به اینکه از طرف مقابل صورت نمی گیرد و در رابطه زناشویی اختلال ایجاد می شود؛ بنابرین میزان طلاق نیز در این گروه افزایش مییابد (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۰).
مفهوم و تعریف منبع کنترل
به عقیده ی راتر[۷۶]، یکی از ابعادی که افراد را از یکدیگر متمایز میکند، درجه ی کنترلی است که افراد تصور میکنند بر رویدادهای زندگی خود دارند. به سخن دیگر میزان اعتقاد انسان ها بر کنترل رویدادهای مؤثر در زندگی، عاملی است که سبب تمایز آ نها از یکدیگر می شود. کسانی که برای رسیدن به هدف تلاش میکنند، انتظار تعمیم یافته ای دارند که اینگونه تلاشها نتیجه بخش خواهند بود. افرادی که معتقدند میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند در مقایسه با کسانی که معتقدند شانس، تقدیر یا افراد قدرتمند و مهم دیگری سرنوشت آ نها را در اختیار دارند، در بسیاری از موقعیتها به صورت متفاوتی رفتار میکنند (فیست و فیست[۷۷]، ۱۳۸۶).
راتر (۱۹۶۶) برای اینکه تفاوتهای شخصیت موجود در عقاید ما نسبت به منبع تقویتمان تعیین کند، مفهوم منبع کنترل را معرفی کرد که شکلی از انتظار تعمیم یافته است. او گفت منبع کنترل ما تاثیر زیادی بر رفتارمان دارد. افرادی که با متغیر شخصیت درونی هستند، اعتقاد دارند تقویتی که دریافت میکنند تحت کنترل رفتار و ویژگیهای خود آن هاست. آن ها معتقدند که کنترلی جدی بر زندگی دارند و طبق آن نیز رفتار میکنند. در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل میکنند و کمتر مستعد تلاشهای نفوذ کردن بر آن ها هستند. این افراد ارزش بیشتری نسبت به مهارت ها و پیشرفتهای خود قائل اند و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت کردن رفتار خود به کار میبرند هوشیارتر هستند. اضطراب آن ها کمتر و اعتماد به نفسشان بیشتر است و آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت اعمالشان دارند و از سلامتی روانی و جسمی بیشتری برخوردار هستند. اما افرادی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند، تصور میکنند که تقویت توسط دیگران، سرنوشت و یا شانس کنترل می شود. آن ها متقفاعد شده اند که در رابطه با این نیروهای بیرونی عاجز هستند (به نقل از نسیمی، ۱۳۸۹)
منبع کنترل در طول تاریخ به شکلهای مختلفی مطرح شده است. فلاسفه مفهوم منبع کنترل را به شکل جبر و اختیار، جامعه شناسان به صورت خودمختاری در مقابل ازخودبیگانگی و روانشناسان به صورت رفتارگرایی در مقابل فردگرایی مورد بحث قرار دادهاند. با وجود این، مفهوم منبع کنترل به عنوان یک سازه روا نشناختی به شکل رسمی از دهه ۱۹۶۰ مورد توجه قرار گرفت. این اصطلاح توسط جولیان راتر به کار برده شده و به خصوصیتی گفته می شود که بر اساس آن افراد احساس میکنند تا چه، حد بر روی موقعیتها توان کنترل دارند. به عبارت دیگر منبع کنترل اشاره به دریافت علمی پیامدهای رفتاری دارد که عبارت است از اعتقاد به نقشی که افراد در به وقوع پیوستن رویدادهای مثبت و منفی زندگی خود دارند و میزان تلاش ها و کوشش های فرد و پذیرش مسئولیت در قبال رفتار خود را مدنظر قرار میدهد (احمدی، ۱۳۸۵). راتر مفهوم منبع کنترل را برای انکار نمودن تفاوتهای شخصیت در عقاید ما نسبت به منبع تقویتمان معرفی نمود. پژوهش راتر نشان داده است که برخی از مردم معتقدند تقویت وابسته به رفتار خود آن هاست. دیگران فکر میکنند که تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل شده است. منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق می شود (راتر، ۱۹۶۶).