۳٫ برانگیختن خود (انگیزش خودمان در رسیدن به اهداف ): صف ارایی احساسات در راه خدمت به هدفی خاص ، برای تمرکز توجه ، برای ایجاد انگیزه در خود ، تسلط در خود و برای خلاقیت بسیار مهم است: کنترل احساسات ( به تأخیر انداختن رضایت و خرسند ی و سرکوبی هوس های انی ) زمینه ساز هر نوع مهارت و موفقیت است و(غرقه شدن ) در کارها ، ما را برای کسب هر نوع مهارتی اماده میکند . کسانی که قادرند احساسات خود را به موقع برانگیزند ، در هر کاری که به آن ها واگذار می شود بسیار سازنده و مؤثر عمل میکنند (گلمن ،ترجمه: پارسا ،۱۳۸۶ ).
۴٫ شناخت عواطف دیگران (همدلی ): شناسایی هیجانهای دیگران اندکی با شناسایی هیجان های خود متفاوت است ، زیرا علاوه بر عامل توجه ، ضرورت دارد که نشانه های هیجانی دیگران را به طرز صحیح دریابید . حالات هیجانی آن ها را دقیقاً حدس بزنید همدلی درک انچه افراد احساس میکنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی ( به ویژه در محیط کاری و سازمانی ) میباشد.( گلمن، ترجمه: ابراهیمی،۱۳۸۵ ).
۵٫ تنظیم روابط دیگران: هنر مراوده و ارتباط با مردم به مقدار زیاد ، مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران است مایر و سالوی هوش هیجانی را شامل توانایی دریافت دقیق احساسات و هیجانات ، ارزیابی و بیان هیجانات ، توانایی کسب احساساتی که تفکر را تسهیل میکند ، توانایی شناخت هیجانات و تنظیم آن ها به منظور رشد عقلانی تعریف کردهاند (احدی،۱۳۸۶).
طبقه بندی هیجان ها
بسیاری از روانشناسان تلاش میکنند هیجانات را به طبقات مختلف تقسیم بندی کنند.برای مثال ویلهم وانت[۶۷](به نقل آقایار وشریفی ، ۱۳۸۶ ) روانشناس مشهور قرن ۱۹ معتقد است که زیر بنای همه هیجانها را سه هیجان محوری است که هر یک از آن ها از حالتهای متضادی تشکیل شده اند .۱٫خوشایند / ناخوشاینده غمگین ۲٫تنش / رهایی ، اسودگی ۳٫شور و شوق / ارامش .هیجانها را به هشت دسته در چهار طبقه متضاد تقسیم بندی میکند:۱٫شادی / غم ۲٫مقبولیت / پذیرش / طرد ۳٫خشم / ترس ۴٫تعجب / انتظارازنظر پالت چیک ،همه هیجانها به صورت ترکیبی شکل می گیرند.تعدادی از پژوهشگران (به نقل از آقایار و شریفی،۱۳۸۶ ) هیجانها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم بندی می کند :
هیجانهای مثبت شامل :۱٫ شادی : از رسیدن به هدف به دست می اید ۲٫ علاقه : در تمایل ما به یادگیری ، پرورش شایستگیها و مهارتها نهفته است.
هیجانهای منفی (علائم هشدار دهنده ) : که می توان از آن ها به عنوان علائم هشدار دهنده مطمئن یاد کرد عبارتند از:
۱٫تعجب : در اثر حوادث و رویدادهای ناگهانی مانند رعد و برق ، طوفان و دیدن یک دوست قدیمی به وجود می اید. ۲٫ترس : هشدارهای هیجانی است و هنگامی به وجود می اید که در معرض اسیب های جسمی یا روانی قرار بگیریم ۳٫خشم : در اثر عدم تحقق هدف و خواسته ها شکل میگیرد. ۴٫انزجار : عامل این هیجان عدم پذیرش و مطرود شدن است. ۵٫اندازه : منفی ترین و ازار دهنده ترین هیجان است و علت ان شکست و جدایی است . .(پالت چیک[۶۸] به نقل آقایار وشریفی ،۱۳۸۶).
محاسن هیجان های مثبت و منفی
فریجد اولازاروس[۶۹] معتقدند که :هیجانهای مثبت دایره تفکر و عمل ادمی را وسعت می بخشد ، این بدین معنا است که ادمی را در فشار میگذارند تا به شیوه های خاصی عمل کند .هنگام خشم بجنگد ، هنگام ترس بگریزند یا هنگام نفرت ابراز انزجار کند .هیجانهای مثبت منابع شخصی می افرینند ، هرچند هیجانها معمولاً دیر پا نیستند کوتاه مدت و زود گذرند ، لیکن میتوانند اثرات دراز مدت و طولانی بر ادمی بگذارند هیجانها در در زمره توانهای سازگاری تکاملی هستند ارزش سازگاری هیجانهای مثبت در گسترش و ساختن است .هیجانهای منفی ما را برمی انگیزند ، هر هیجان منفی نقش مهمی بازی میکند ،مثلاً ترس واضطراب بی اندازه مفید هستند . اگر ترس نبود بی مهابا به وسط خیابان پر از ماشین تندرو می دویدیم .احساسات منفی به ما اطلاعات میدهند .این هیجانها خیلی بیشتر از احساست مثبت ، اطلاعات در بر دارند .هیجانهای منفی فراوانی از قبیل ترس ، خشم ،اندازه بیزاری ،شرمساری و غیره وجود دارد که هر کدام از این ها اطلاعات خاصی را نشان میدهند . هیجانهای منفی به یادگیری کمک می رسانند. (اتکینسون و همکاران،ترجمه:براهنی و همکاران، ۱۳۸۵).
سرچشمه هیجانات
هیجانها در مغز به ویژه سیستم لیمبیک شکل می گیرند .سیستم لیمبیک ساختار کوچکی دارد که وسط مغز پایین تر از مرکز یا ساقه مغز و بالاتر از مرکز قشر مخ قرار دارد .ساقه مغز، هوشیاری را کنترل و تحریک میکند و پیامهای حسی را از طریق دستگاه لیمبیک به قشر مخ ارسال میکند .بیشترین افکار و یادگیری ها در قشر مخ شکل می گیرند.حافظه نقش مهمی در یادگیری دارد و دستگاه لیمبیک را درگیر میکند (برادبری و گریوز، ترجمه گنجی ، ۱۳۸۴) دستگاه لیمبیک هیجانها و رفتارها را تفسیر و جهت میدهد.خانم پرسیلیا وایل[۷۰] ،کارشناسی در زمینه یادگیری هیجانها اینگونه بیان میکند که : وقتی کلید برق خاموش است ، سیستم غیر فعال است و فقط توان بالقوه یادگیری در ان وجود دارد . وقتی کلید برق روشن باشد مسیر یادگیری باز است.وقتی دستگاه لیمبیک اطلاعات حسی را تفسیر و برای پردازش به قشر مخ ارسال میکند ، در این حالت مجموعه ای از هماهنگی های هیجانی از دریافتهای اطلاعاتی و ارسال ان به قشر مخ برای پردازش صورت میگیرد.اگر دستگاه لیمبیک اطلاعات را مثبت ، تفسیر و ارسال کند پیام میتواند هدف را منتقل و رفتار را به سمت یک هدف سوق و هدایت دهد.وقتی این عمل اتفاق می افتد مشوقی برای فعالیت می شود و فکر کردن و یادگیری ارتقا مییابد در مقابل وقتی تفسیر اطلاعات منفی باشد ، کلید برق خاموش می شود و اندیشیدن و یادگیری متوقف می شود .سیستم تفسیر و برداشت اطلاعات حسی بر مبنای حافظه فرد و واکنش سریع را حوادث جاری صورت میگیرد.هر چه حافظه فرد واکنش او نسبت به حوادث جاری (وضعیت هیجانی )مثبت تر باشد، یادگیری بهتر انجام می شود و بر عکس حالت هیجانی منفی مانند خشم بر یادگیری و انگیزش اثر منفی دارد (آقایار و شریفی ،۱۳۸۶).
طرح فیزیولوژیکی هیجان و هوش هیجانی