به نظر میرسد طبق یک اصل اخلاقی که «با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند» ما دوست نداریم که خود، همان کودکی باشیم که در جهل و بی خبری از وضعیت خویش است. به خصوص اگر بسیاری از افراد از این مطلب آگاه باشند. بسیاری از انسان ها نمی پسندند که دیگران ایشان را در جهل فروگذارند و واقعیات مربوط به خودشان از ایشان پنهان بماند.گویا انسان ها برای خودشان نوعی حق قائل اند که آن چه مربوط به ایشان است، باید به نحوی بر ایشان آشکار شود.آیا به راستی می پسندید که اگر پدر و مادر دیگری دارید، زن و شوهری شما را به عنوان فرزند خویش چنان تربیت کنند که هیچ گاه نفهمید پدر و مادر اصلی شما کیست؟ اگر نمی پسندید باید اخلاقاً مسئولیتی احساس کنید که کودکان را از شأن اجتماعی ای که در خانواده ی شما دارند آگاه سازید. البته باید اذعان کرد که بسیاری از کودکان تحمل پذیرش چنین واقعیتی را ندارند و چه بسا ما این مخفی نگه داشتن را برای دوران کودکی خویش نیز بپسندیم. ولی مشکل به نظر میرسد که برای دوران بزرگسالی و در دوران کمال بلوغ و عقل خویش نیز بپسندیم که این امر بر ما مخفی بماند.( همان ،ص۳۷۶ )
اما احتمالا مشکل به این جا ختم نمی شود. پس از دانستن واقعیت بحران هویت آغاز می شود. فردی که آگاه شده که والدین او مدتی مدید چون والدین واقعی او رفتار می کردهاند،گرچه در کمال عقل و بلوغ باشد، احساسی همچون فریب خوردگان در طول عمر به او دست میدهد. ممکن است استدلال کنیم که این احساس عقلانی نیست و شخص باید با عقل خویش بر این نوع احساسات غلبه کند. اما باید به این واقعیت اذعان کرد که همه دارای چنین توانمندی نیستند. در پس این احساس فریب خوردگی نوعی بحران هویت پیش میآید. به راستی او فرزند کیست؟ اگر او و والدین تربیت کننده ی او از این مشکلات دست بردارند، جامعه ی حقوقی ایشان را رها نخواهد کرد و پرسش هایی چون محرمیت و حق ارث بری و مانند آن را بر سر راه ایشان قرار خواهد داد. مقابله با چالش هایی به این سبک او را در جامعه ی مدنی به نوعی انزوا می کشد و همه با نسلی روبرو میشویم که دارای رفتارهای خاص و حقوق خاصی است. پیامد های اخلاقی ای که برای ما و آن ها پیش میآید کاملا واضح نیست. مثلا شاید مجبور شویم به خاطر عدالت و مساوات نوعی المپیک ورزشی مختص این نسل تولید مصنوعی ترتیب دهیم. همان طور که برای معلولین چنین میکنیم. شاید به این دلیل که بعد ها معلوم شود گزینش های مادر زنتیک و بارداری، نسلی با توانمند یهای جسمی و روحی جدید پدید آورده است.آیا مایل اید دیگران به خود حق دهند که تصمیماتی در حدود اختیارات ژنتیکی و بارداری به دلخواه خویش برای هستی شما برگزینند؟
باید اذعان کرد هر یک از والدین در طول زندگی شخص، مسئولیتی اخلاقی نسبت به کودک ناشی تولید مصنوعی دارند. والدین ژنتیکی نمی توانند با واگذاری گامت یا جنین خود،کار خویش را تمام شده انگارند و بدون هیچ نوع پیگیری، خانواده تربیت کننده را ترک کنند. بچه حق دارد بداند که والدین ژنتیکی او چه کسانی اند و در شرایط عادی هیچ کس نمی تواند این حق را از ایشان منع کند. اگر در مواردی مطابق فتوای فقهی گفتیم پدر ژنتیکی تنها مردی است که به عنوان پدر، محرم دختر بچه است و میتواند دختر بچه ی تولید مصنوعی را در آغوش گیرد و ببوید، این پدر نباید خود را ناپدید کند و دخترش را به فراموشی بسپارد. این کار نوعاً خلاف اخلاق پدر و فرزندی است.
دلیل دیگر بر ممنوعیت تزریق اسپرم مرد اجنبی در رحم زن، جا افتادگی ممنوعیت و قباحت این کار در اذهان کلیه ی مسلمانان و دین مداران است. همه در قباحت این کار اتفاق نظر دارند و روا نمی دانند که زنی، مادر کودکی باشد که منسوب به غیر از شوهرش است. این دلیل حاکی از آن است که در سنت و احادیث، به ویژه روایات نقل شده درباره ی نحوه ی برخورد زنان با مردان اجنبی، دلایل و شواهدی بر حرمت این کار وجود دارد. ( طباطبایی بروجردی ، ۲، ص ۲۷۶-۳۱۸ )مخصوصا، اگر توجه داشته باشیم به این که در برخی منابع تاریخی مواردی از گرفتن اسپرم مرد اجنبی در زنان جوامع عرب قبل از اسلام، حتی از طریق عمل جنسی به چشم میخورد، که به نکاح استبضاعی معروف است.(گاهی، زن پس از پاکی از عادت ماهانه ، از سوی شوهر مامور به همخوابگی با مردی از تبار بزرگان یا مردان قوی هیکل می شد تا فرزند اصیل و شجاع برای مرد به دنیا آورد. همچنین، کنیزان را وادار میکردند تا از چنین مردانی حامله شوند، فرزندی قوی آورند تا به خدمت گرفته شده یا به بهای خوبی فروخته شود.) ( سیستانی ، پیشین ،ص۱۳۷ ) بنابرین منشأ قبح و ممنوعیت این کار در اذهان عمومی بعد از اسلام را، جز تعلیمات اسلام و فرمایشات ائمه ی اطهار علیهم السلام چیز دیگری نمی توان دانست. بنابرین، حکم حرام بودن تزریق اسپرم مرد اجنبی در رحم زن، با این دلیل، حداقل از نظر احتیاط در مسئله، خالی از قوت نیست. منتها این جا باید به قدر متیقن اکتفا کرد و آن عبارت از حرمت و ممنوعیت حامله شدن زن از اجنبی است که عرفا ًمنسوب به مرد بیگانه بوده و رابطه ای که امر زناشویی میان آن زن و مرد را مباح سازد، هم در میان نبوده باشد.
دلیل دیگری که می توان اهدای گامت را امری نادرست در نظر گرفت، آشفتگی نسبی میباشد که در واقع یک دلیل اجتماعی تلقی می شود. ارتباط جنسی در روابط عادی با دو هدف انجام می شود. هدف اصلی از چنین روابطی تولید مثل و هدف جانبی،کام جویی جنسی است، زیرا کام جویی جنسی که بر اساس نوعی نیاز طبیعی – جسمانی شکل میگیرد، محرکی دائمی برای تولید مثل خواهد بود.
بر اساس تعالیم اسلامی، بلکه ادیان الهی، تنها راه تامین تمایل ذاتی انسان به ادامه ی نسل، ازدواج است،به همین دلیل، هر گونه ارتباط جنسی در خارج از چهارچوب ازدواج، عملی نامشروع تلقی شده، انجام آن مستلزم کیفر اخروی و دنیوی است تا تولید مثل و حفظ نسب از بستر عادی خود خارج نشود. پس می توان چنین نتیجه گرفت که جلوگیری از آشفتگی و فروپاشی روابط خویشاوندی(حفظ نسب)، چنان اهمیتی دارد که برای حمایت از آن، تمام روابط جنسی که به آن آسیب می زند، حرام شمرده شده است. اهمیت حفظ نسب تا آنجاست که در حوزه ی حقوق اسلامی، قوانین مکمل فراوانی برای این منظور وضع و تدوین شده است، همچون: وجوب رعایت عده پس از جدایی از همسر. اگر از اسپرم غیر خودی برای تولید مثل استفاده کنیم، ضمن زیر پا گذاشتن هدف اصلی ازدواج، تمام روابط نسبی میان کودک و پدر را بر هم زده ایم.( نظری توکلی ، پیشین،ص۲۹۰) روشن است که حکم به جواز استفاده از اسپرم غیر خودی میتواند شامل فرض هایی شود که التزام حقوقی به آن ها ممکن نیست، با این که دلیلی هم بر استثنا کردن آن ها وجود ندارد، نظیر استفاده از اسپرم اهدا کننده ی خویشاوند (محارم)برای تلقیح به تخمک همسان خود (پدر به دختر، پسر به مادر، برادر به خواهر)