استخراج معنا از طریق نمایش[۴۷]:
فرانکل مثالی از استخراج معنا از طریق « لوگودرام[۴۸] » یا نمایش مطرح میکند که در یک درمان گروهی صورت گرفت. زنی که پس از اقدام به خودکشی در کلینیک فرانکل بستری شده بود ، پسر ۱۱ ساله اش را از دست داده بود و با پسر بزرگترش که فلج بود زندگی می کرد. فرانکل در ابتدا از زن دیگری در گروه خواست تا تصور کند ۸۰ ساله است و به زندگی گذشته ی خود در بچگی فکر کند در حالی که از موفقیت مالی و پرستیژ اجتماعی برخوردار بوده است. او بلافاصله گفت که زندگی اش هیچ هدفی نداشته است. فرانکل سپس از مادر کودک فلج خواست تا همین شرایط را برای خود فرض کند و اودریافت که زندگی بسیار پرمعنایی داشته است چرا که بهترین شرایط ممکن را برای فرزند خود فراهم آورده است )فرانکل، ۱۹۵۵ ؛ ترجمه صبوری و شمیم ،. ۱۳۸۱).
پیشنهاد معنا :
معنا درمانگرها میتوانند پیشنهاداتی در خصوص معنای موقعیتهای مختلف زندگی ارائه دهند. فرانکل به مثال پزشک مسن و بسیار افسرده ای اشاره میکند که نمی توانست بر اندوه از دست دادن همسر عزیزش که دو سال پیش فوت کرده بود غلبه کند. فرانکل در ابتدا از او خواست تا تصور کند اگر او زودتر فوت کرده بود چه اتفاقی می افتاد ؟ دکتر پاسخ داد : « همسرم رنج بسیاری میبرد». فرانکل فوری پاسخ داد : می بینید دکتر این رنج بر همسرتان تحمیل نشده و این شمائید که او را از این زجر رها ساخته اید و البته لازمه اش این است که این تنهایی و غم از دست دادن او را تحمل کنید )فرانکل ، ۱۹۷۵ ؛ ترجمه صالحیان و میلانی ،. ۱۳۷۰).
تجزیه و تحلیل رویا [۴۹]:
معنا درمانگرها میتوانند با کاربر روی رویاهای مراجعان آن ها را به ضمیر هشیارشان نزدیک کنند. فرانکل مثال زنی را مطرح میکند که خواب دیده بود همراه با لباسهای چرک ، گربه را داخل ماشین لباسشویی انداخته و بعد که برای گرفتن لباسهای خود برگشته گربه را مرده پیدا میکند. اطرافیان به او گفته بودند که گربه سمبل «فرزند» و «لباس کثیف» نشانه شایعاتی است که در مورد زندگی عاشقانه دخترش وجود دارد ، که مادر او نیز در این مورد مشکوک بود. فرانکل خواب او را هشداری دانست تا مادر باعث آزاردخترش یا دیگران نشود تا در نتیجه آن ها را از دست ندهد. معنا درمانگران مذهبی نیز ممکن است رویاها را طوری تفسیر کنند تا آنچه در ضمیرناخودآگاه است را به خود آگاه افراد بکشند. فرانکل معتقد است بسیاری از افراد مذهبی خود را به علت ویژگیهای خاص نهفته در افکار مذهبی سرکوب یا انکار میکنند (نیلسون، جونز،۲۰۰۱ ؛ ترجمه سروری،۱۳۸۳).
قصد متضاد( متناقض)[۵۰]:
قصد متضاد از جمله فنون معنا درمانی است که مطابق آن فرد تشویق می شود تا درست به انجام رفتارهایی بپردازد که از آن ها می ترسد و از این رو سعی می کند از موقعیت هایی که وحشت دارد ، اجتناب نورزد و بدین ترتیب ترس بیماریزا جای خود را به آرزوی متضاد میدهد (فرانکل،۱۹۷۷ ؛ ترجمه تبریزی و علوی نیا ،۱۳۷۱٫).قصد متضاد به دنبال غلبه بر قصد مفرط است و قصد مفرط یعنی این که فرد توجه بیش از اندازه برای رسیدن به بعضی از خواسته هایش داشته باشد. استفاده از این روش برای درمان کوتاه مدت بیماران مبتلا به انواع فوبیا (ترس) و وسواس فکری توصیه می شود. قصد متضاد بر اضطراب انتظاری[۵۱] فرد تأکید کرده و عکس العمل بیماران به حوادثی که وقوع مجددشان برایشان ترسناک است را درمان میکند. این موقعیت های ترسناک باعث توجه بیش از حد فرد می شود و در نتیجه فرصت انجام کارهای روزمره را از بیمار میگیرد (فرانکل ، ۱۹۶۷ ترجمه معارفی ، ۱۳۸۴٫).از بیماران در قصد متضاد خواسته می شود آنچه را برایشان ترسناک است به درستی و دقیق توضیح دهند.
در مرحله بعد ترس[۵۲] بیمار :
با یک آرزوی متناقض با آن جایگزین شده که باعث می شود از اهمیت ترس کاسته شود. به علاوه ، قصدمتضاد بر حس شوخ طبعی بیمار تأکید داشته و آن را ابزاری جهت کاهش وابستگی به بیماری میداند که فرد با خندیدن به مشکلات به آن میرسد. اگر چه وسواس های فکری هم با ترس همراه هستند ، اما بیشتر ترس از خود است تا «ترس از ترس». آن ها از افکار نا آشنای خود می ترسند با این حال هر چه بیماران بیشتر با افکار خود بجنگند علایم بیماران شدیدتر می شود. اگر درمانگرها در کمک به بیماران با روش قصد متضاد موفق شده و بتوانند با وسواس فکری آن ها مقابله کنند ، علایم خیلی زود ناپدید شده و در نهایتبیمار بهبود مییابد (پروچسکا؛ ترجمه سید محمدی .، ۱۳۸۱٫)
اندیشه زدایی[۵۳] :
اندیشه زدایی [۵۴]هم مانند قصد متضاد به بیمار کمک میکند تا علائم بیماری را جدی نگیرد. در این تکنیک فرد باید خود را از کاری که باید انجام دهد منحرف کند. عدم بازتاب در مقابل خویشتن نگری زیاد درباره مسائل جنسی یکی از مثالهای این تکنیک است. زنی جوان که در کودکی توسط پدرش مورد تجاوز قرار گرفته بود ، شخصیت خود را بسیار ضعیف و شکننده می پنداشت و احساس نگرانی می کرد که در فعالیت های جنسی او تأثیر بگذارد. به خاطر تأکید وی روی اثبات زنانگی خود قادر نبود نقش همسری خود را به خوبی انجام دهد. هنگامی که با بهره گرفتن از این روش توجه از خود را به همسرش معطوف کرد ، توانست بر مشکلاتش فائق آید. خویشتن نگری زیاد درباره بلعیدن مثال بعدی تکنیک اندیشه زدایی است. زنی که به خاطر وسواس در بلعیدن مشکل داشت و می ترسید که غذا خوردن باعث خفگی اش شود با این فرمول بر مشکلاتش پیروز شد : «لازم نیست: نگران بلعیدن غذا باشم ، چون قرار نیست که من آن را ببلعم بلکه آنخودش این کار را میکند». او آموخت که با اعتماد به سیستم بدنی اش مشکل را برطرف کند (نیلسون، ۲۰۰۱؛ ترجمه بهفر ، ۱۳۸۴ و سروری ، ۱۳۸۳٫).
روحانیت پزشکی:
فرانکل از اصطلاح «روحانیت پزشکی»[۵۵]برای تعیین چگونگی برخورد روان درمانگران با افرادی که اختلالات روان تنی دارند و مشکل بدنیشان قابل درمان نیست استفاده میکند. فرانکل آن را وظیفه متخصص پزشکی میدانست تا به وسیله آن بیماران را از جهت روانی آرام نماید. نباید روحانیت پزشکی رابا روحانیت کشیشی اشتباه گرفت. معنا درمانی در مورد بیمارانی که از افسردگی درون زاد[۵۶] و روانپریشی رنج میبرند با هدف کار برروی بخشهای سالم بیمار صورت میگیرد تا نگرش شان را در یافتن معنای زندگی نسبت به رنج بردن تغییر دهند. ته مانده ای از حس آزادی حتی در مبتلایان به روان پریشی نیز وجود دارد و پایه ای ترین هسته ی وجودی اینان ، تحت تأثیر سایکوز قرار نمی گیرد. اگر آن ها این باور را پیدا کنند که تحمل کردن درد کار بی معنایی است ، روحیه خود را تا حد زیادی از دست خواهند داد (فرانکل، ۱۹۶۷؛ ترجمه معارفی ، ۱۳۸۴٫).