دموکراسیها از لحاظ تاریخی مستقیم یا غیرمستقیم بوده اند. دموکراسی مستقیم (بیواسطه) نظیر دموکراسی آتن و دموکراسی کانتونهای سوئیس. این دموکراسی ویژه جوامع کوچک است و تحقق آن در جوامع بزرگ دور از ذهن به نظر میرسد. دموکراسی غیرمستقیم (باواسطه) همان دموکراسی پارلمانی است که مردم از طریق نمایندگان واقعی و قانونی در تصمیم گیریها و قانونگذاریها شرکت میکنند.
نظام پارلمانی نظام سیاسی است که به تفکیک قوا به طور نسبی در قانون اساسی اعلام شده است و دولت در برابر قوه مقننه مسئول است و قوه مقننه حق دارد و می تواند دولت را منحل نماید. مفهوم قوا در این نوع از نظام سیاسی به این معنی است که قوانین اساسی نظامهای سیاسی اصل را بر سودمند بودن روابط رسمی میان قوا قرار دادهاند و نه جدایی کامل و مطلق آن ها و مسئول بودن قوه مجریه در میان مقننه با دادن رأی اعتماد به مجلس و دولت مشخص می شود و از مشخصات این نظام، حق انحلال قوه مقننه توسط قوه مجریه است. (ابوالمحمد، ۱۹۷-۲۳۷)
ح- چگونگی شکل گیری جناح چپ و راست در بعد از انقلاب اسلامی ایران:
نیروهای انقلابی در جریان مبارزات مردم در طیف وسیعی به رهبری امام خمینی (ره) واد صحنه شدند. روشنفکران مذهبی، لیبرالها، روحانیون و تودهی مردم در این جبهه متحد نقشآفرینی میکردند. پیروزی انقلاب اسلامی سرفصل تازهای در بحث جناحبندی سیاسی را باز نمود. تا قبل از انقلاب جناحهای عمده را میبایست در طیف “سلطنتخواه” و “مشروطهخواه” در رأس قدرت و در داخل جامعه نیز معارضین و مخالفین رژیم در قالب روحانیت، جنبشهای چریکی و محافل روشنفکری یافت. اما بعد از انقلاب جناحها و طیفبندیها تنوع بیشتری در قالبهای جدید پیدا کرد.
تا پیش از برکناری “ابوالحسن بنی صدر”، اولین رییس جمهوری ایران در اول تیرماه ۱۳۶۰، جناحهای سیاسی در نظام جمهوری اسلامی به جریانهای “اسلامی” و “ملی” تقسیم میشد. پس از برکناری وی جناحهای جدیدی مشهور به چپ و راست در درون جریان اسلامی شکل گرفت و ظهور یافت. (عصر ما، بهمن ۷۳: ۲)
بعد از پیروزی انقلاب با تاًسیس حزب “جمهوری”، رهبر انقلاب خاوستار عضویت همه نیروها، گروه ها و طیفها در این حزب به منظور اتحاد و جلوگیری و تفرقه شد. اما این استراتژی هم نتوانست از اختلاف سلیقههای محتلف جلوگیری نماید و حتی اختلافات و بروز “چپ” و “راست” ابتدا در دو تشکل مهم یعنی”سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” بروز پیدا کرد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی متشکل از هفت گروه بود که به مبارزه مسلحانه علیه رژیم اعتقاد داشت. تا قبل از تأسیس “حزب جمهوری اسلامی” این تشکل، مهمترین عرصه نیروهای انقلابی بود و در حقیقت جرقههای فکر جناح راست و چپ از دل این سازمان زده شد. اولین جرقه اختلافات بلافاصله بعد از تشکیل این سازمان نمود پیدا کرد که مهمترین آن ها در مورد انتشار اطلاعیه به مناسبت روز کارگر و صدور بیانیه به مناسبت شهادت دکتر علی شریعتی بود.
اما در کنار این مسائل، مهمترین اختلافی که منجر به شفافیت جناحهای راست و چپ در درون سازمان گردید که بعدها به عرصه اقتصادی هم کشیده شد، مسئله نماینده امام در “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” بود. امام راحل در بهار ۱۳۵۸ دو نماینده یعنی آیت الله مرتضی مطهری(ره) و آقای حسین راستی کاشانی را برای سازمان معرفی کرد که پس از شهادت مطهری، کاشانی تنها نماینده امام در این سازمان گردید که موافق با افکار آیت الله محمدحسین بهشتی و آیت الله مرتضی مطهری نبود و نوآوری را ناشی از محافل روشنفکری در سازمان میدانست.
یکی از بحثهایی که به نوعی سرآغاز اصلی مناقشات جناحی گردید، مسئله اصلاحات ارضی، قانون کار و بند موسوم به “ج” بود که در سال ۱۳۶۰ نمود پیدا کرد.
به هر حال پدید آمدن مرزبندیهای جدید و علنی سیاسی و فکری، میان نیروهای خودی داخل نظام بود؛ این مرزبندی که در ابتدا بیشتر در بنای فکری اقتصادی نمو عینیتری یافته بود، رفته رفته به یک مرزبندی و جناحبندی آشکار که دامنه آن تا سطح نیروهای رده پایینتر و حتی داخل جامعه کشیده شده، مبدل گشت. اوج این اختلاف در زمینه اقتصادی بود که با روی کار آمدن دولت “سید حسین موسوی” تشدید یافت. طیف چپ با توجه به اوضاع کشور به ویژه جنگ تحمیلی تحت تأثیر اندیشه های چپ معتقد به اقتصاد وابسته و دولتی بود و در مقابل جناح راست با توجه به احکام الهی و اولیه و استدلالات خود به اقتصاد باز و آزاد اعتقاد داشت. (ظریفی نیا، ۱۳۷۸: ۶۰)
بدین ترتیب دیدگاه های جناحهای راست و چپ از بطن پیروزی انقلاب اسلامی بروز پیدا کرد و به تدریج در دل این طیفها بنا به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تقسیم بندیهای جدیدی در چهار برش تاریخی در مقاطع ۱۳۶۷-۱۳۶۰، ۱۳۷۲-۱۳۶۷، ۱۳۷۶-۱۳۷۲ و ۱۳۷۶ بنا بر تقسیم بندی هدی صابر ، تقسیم بندیهای جدید ایجاد شد.البته جدا از جناح چپ و راست که تا کنون به آن اشاره کردیم، جناحی نیز به نام جناح “میانه” وجود دارد که در هیچیک از این تقسیم بندیها نمیگنجد. این جناح که “مصلحتاندیش” و “عملگرا” نیز نامیده می شود، با افول تدریجی جناح تندروی انقلابی در اواسط دهه اول سال ۶۰ شکل گرفت.
ریشه اولیه شکل گیری چپ و راست در جمهوری اسلامی:
اولین اختلاف
- در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
دومین اختلاف
در مورد اطلاعیه روز کارگر و صدور بیانیه به شهادت دکتر علی شریعتی
- مخالفین (محافظه کاران=راست)
هر نوع توجه به کارگر ملهم از اندیشههای مارکسیستی است و افکار شریعتی التقاطی و منحرف و بدعتگذار است و نباید بیانیهای برای وی صادر کرد.
- موافقین (چپ)
موافق با صدور بیانیه، اطلاعیه بودند. این عده “شریعتی” را متفکری دردمند، مصلح وانقلابی میدانستند که تئوریزه کردن انقلاب نقش اساسی ایفا کردهاست و کارگران نیز از افراد زحمتکش و فعال در انقاب بودند که باید به آن ها توجه شود.
- مخالفین (چپ و استعفا دهندگان)
این عده با افکار و مواضع راستی کاشانی مخالف بودند و ارزشهای سازمان و حزبی خود را بر سخنان وی ارجح تصور میکردند( بهزاد نبوی، سعید حجاریان و تاجزاده..
- موافقین (محافظهکاران و تثبیت شدگان در سازمان)
این افراد با افکار و مواضع نماینده امام موافق بودند و به مخالفین عناوینی چون افکار التقاطی، روشنفکر، سوسیالیست و عدم التزام شرعی متهم میکردند؛ این گروه به بازار نزدیک بودند.
- گروه های ممتنع که به منحلین معروف هستند
این گروه خواستار انحلال “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” بودند.
(بند موسوم: ج)
- در حزب جمهوری اسلامی
(اصلاحات ارضی)
(قانون کار)
محافظه کاران به فقه سنتی تاًکید داشتند و احکام اولیه را تنها مرجع قانونگذاری میدانستند (طیف راست)