۲-۶-۷) نظریه رهبری اصیل
نظریه رهبری اصیل برای نخستین بار در سال ۲۰۰۴ از سوی مؤسسه رهبری گالوپ[۴۵] از دانشگاه نبراسکا ـ لینکولن مطرح شد. تمایز اصلی این نظریه با دیگر نظریه های اخیر در زمینه رهبری این است که تئوری رهبری اصیل کلیتر است و بر سازه ریشهای[۴۶] تمرکز دارد (آوولیو و همکاران، ۲۰۰۵: ۳۲۸). منظور از سازه ریشهای، پایهای است که رهبری مثبت را شکل میدهد.
تئوری رهبری اصیل، بر خود کنترلی (خود نظمی) و خودآگاهی رهبر و پیروان، سرمایه مثبت روانشناسی و نقش تعدیلگر مثبت سازمانی تمرکز دارد (آوولیو و همکاران، ۲۰۰۵: ۳۲۹؛ فرای[۴۷] و همکاران، ۲۰۰۸: ۴۵۹؛ اسپارو[۴۸] ۲۰۰۵: ۴۲۱). رهبری اصیل الزاماًً تحولآفرین نیست. برای مثال، به دنبال تبدیل پیروان به رهبر نیست.
رهبری اصیل در بیشتر موارد منظور خود را با عمل، نه با حرف و در قالب اصول، ارزشها و اخلاقیات به دیگران منتقل میکند(فرای و همکاران، ۲۰۰۸: ۴۶۰)، در حالی که به طور مثال رهبری کاریزماتیک، با سخنوری و لفاظی به دنبال تأثیرگذاری و متقاعد کردن دیگران است (آوولیو و همکاران، ۲۰۰۵: ۳۲۹؛ براون و تروینو، ۲۰۰۶: ۴۶۰). البته نظریه های رهبری معنوی و خدمتگزار نیز هر چند آشکارا یا به اشاره نقش خودکنترلی و خودآگاهی رهبری را همانند نظریه رهبری اصیل عنوان میکنند، ولی در سطح مباحث نظری باقی ماندهاند و پشتوانه پژوهشهای میدانی ندارند. همچنین نقش بافت سازمانی را نادیده میگیرند (آوولیو و همکاران، ۲۰۰۵: ۳۳۱).
از اینرو، میتوان گفت نتیجه تلاشهای اندیشمندان غربی و شرقی تا به امروز، به تئوری رهبری اصیل انجامیده است؛ این تئوری همه تلاش خود را به کار گرفته تا نواقص نظریه های دوره های پیشین را برطرف سازد.
بنابرین، تئوری رهبری را میتوان جامعترین و کاملترین نظریهای دانست که مطرح شده است. طرح تئوریهای رویکرد ویژگیهای فردی، توجه اندیشمندان را به ویژگیهای روحی و معنوی رهبر معطوف داشت، به گونهای که پس از آن، اندیشمندان در تئوریسازی خود، به معنویت و روحانیت توجه کردند. از اینرو، تلاشهای اندیشمندان برای بیان اهمیت معنویت و ویژگیهای انسانی در رهبری، سبب خلق تئوریهای رهبری همچون تئوریهای رهبری معنوی، تحولآفرین و کاریزماتیک شد. اندیشمندان امید داشتند که با کوششهای خود بتوانند با توجه به ویژگیهای الهی و معنوی رهبری، تئوریهایی را خلق کنند که مشکلات و نواقص تئوریهای پیشین را برطرف سازد.
۲-۷) رهبری در اسلام
دیدگاه اسلام درباره انسان و به طور خاص رهبری، میتواند در تقابل با دیدگاههای برخاسته از ذهنیات بشری قرار گیرد. اسلام نسبت به انسان و ماهیت او و راه سعادت و رهبری نظر خاصی دارد.
اسلام راه دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی را دوری از هوای نفسانی، تقوا و اطاعت از خداوند (کمپانی، ۱۳۸۰: خطبههای ۸۵، ۱۱۳، ۱۵۶، ۱۶۰، ۱۸۴، ۲۲۱، ۲۳۳) و به عبارت دیگر، دستیابی به صفات متعالی انسانی میداند و معتقد است این خداوند است که راه حق را آشکار نموده و طرق رسیدن به آن را نیز مشخص کردهاست(کمپانی، ۱۳۸۰: خطبه ۱۵۶: ۳۵۸). بنابرین، ویژگیهای انسان متعالی، از سوی پروردگار تعریف و تحدید میشود و انسان کافی است برای پیمودن راه سعادت، آن تعاریف و شرایط و دستورالعملهای دستیابی به آن ها را با بهرهگیری از قرآن و سنت (کمپانی، ۱۳۸۰: خطبه ۸۵، ۳۴۵) دریابد و در خود به کمال برساند؛ زیرا امر دین، واضح و روشن و جاده «سعادت»، هموار و راه راست نمایان است. (کمپانی،۱۳۸۰: ۱۶۰-۴۶۳)
از اینرو، از نظر اسلام صفاتی همچون کرامت، بزرگواری، عدالت و شجاعت، معنای خاصی دارند که اسلام آن ها را تعریف و تحدید کردهاست. این صفات با تعالیم اسلامی درک میشود و فرد مسلمان زمانی مطمئن میشود این صفات را در خود به کمال رسانده است که آنچه حاصل کردهاست، با آنچه قرآن و سنت توصیف و تبیین کرده، برابر باشد.
بنابرین، از دیدگاه اسلام، انسان کامل انسانی است که صفات و ویژگیهای درونی خویش را با تعالیم و رهنمودهای قرآن و سنت بهکمال برساند و اسلام به این انسان اجازه رهبری و ولایت میدهد. ازاینرو، رهبر، یک انسان بالغ، عاقل و پیشرو است (کمپانی، ۱۳۸۰: کلام ۲۱۳، ۴۰۱) که به ویژگیهای خاصی نیاز دارد. مسلمانان با مراجعه به قرآن و سنت، میتوانند رهبری را که مورد تأیید اسلام است، بشناسند. این امر تفاوت اسلام و رویکردهای غیر اسلامی را نشان میدهد؛ زیرا رویکردهای غیر اسلامی به دست بشر و با عقل، تخیل و تجربه عملی او به دست آمده است، در حالی که رویکرد اسلامی نسبت به رهبر، آنچه را که خداوند میگوید، ارائه میدهد. از دیدگاه نهجالبلاغه، نتیجه نهایی از عملکرد رهبری اسلامی و اثربخش، پرورش و تعالی انسانهای وارستهای همچون سلمان فارسی و مالک اشتر و سلامت و سعادت جامعه است. ما شیعیان معتقدیم که پروردگار همه ودیعهها و استعدادها را تمام و کمال به ائمه اطهار(ع) ارزانی داشته است. بعد دیگر، «بعد ایمانی» است که به قلب و شهود مربوط میشود و با اسلام آوردن و ایمان به خدا، رشد و تعالی مییابد. از آنجا که کرامات اخلاقی نیز با اسلام آوردن و پیروی از دستورات قرآن و سنت و ائمه اطهار (ع) به کمال میرسند، از اینرو، با مدد این دو بال، انسان به قرب الهی و وصال نائل میآید. پایه و زیربنای تشیع، محبت و عشق است. محبت و عشق، عطیهای الهی است (مطهری، ۱۳۸۶: ۴۲ و ۴۳) که در قلب مؤمن قرار دارد. عشق ابتدا پاک میکند، سپس بالا میبرد و به تعبیر قرآن، «دس» است(مطهری، ۱۳۸۶: ۷۳ و ۷۲). از اینرو، در تمام تلاشهای انسان چه در بعد معرفتی، چه در بعد ایمانی، حضور آن آشکار است. از نظر تشیع، انسان با رحمت و عشق الهی است که صعود میکند و به قرب الهی میرسد. بنابرین، در تئوری رهبری اثربخش از دیدگاه نهجالبلاغه از عشق به عنوان بافت نام برده میشود. همچنین امر دیگری که به عنوان بافت تداعی میکند، اجتماع است.
از پندها، خطبهها و حکمتهای امام علی(ع) این نتیجه حاصل میشود که انسان موجودی است اجتماعی که در تعامل با دیگران و جهان هستی، رشد و تعالی ـ هم در بعد معرفتی و ظاهری و هم در بعد ایمانی مییابد. از اینرو، تلاشهای رهبری زمانی به نتیجه خواهد رسید که اولاً تعاملات گروهها و طبقات جامعه و فضای حاکم بر آن ها را مد نظر قرار دهد و ثانیاًً همواره بداند زمانی رهبری او اثربخش است که از سوی مردم پذیرفته شود؛ زیرا رهبری نه به اجبار است، نه بدون بصیرت. با این نگرش، راهکارهای نهجالبلاغه نیز راهکارهایی انسانی و اجتماعی است، همانند آموزش و تربیت، فرهنگسازی، تشویق و تنبیه و…،در نهایت نیز نتیجهای که این تئوری پیشبینی میکند، رشد و تعالی انسانها و سعادت جامعه است.
۲-۸)رابطه قدرت و رهبری