مدیریت سود فرایند برداشتن گام هایی آگاهانه در جهت الزامات پذیرفته شده حسابداری برای رسیدن به سطح مطلوبی از سودهای گزارش شده است.(استیچنی و ویب،۲۰۰۱)
مدیریت سود به ترکیب عمدی تصمیم های سرمایه گذاری و تولید و گزارشکری آن اشاره دارد؛ با این قصد که رقم سود خالص تحت تأثیر قرار گیرد و شامل یکنواخت سازی سود نیز می شود.(کردستانی،۱۳۸۱)
مدیریت سود نوعی اقدام آگاهانه با هدف طبیعی نشان دادن سود شرکت جهت رسیدن به یک سطح مطلوب و مورد نظر میباشد.(همتی،۱۳۸۳)
همان طور که مشاهده می شود، تعریف جامع و مانعی از مدیریت سود وجود ندارد که مورد پذیرش همه صاحبنظران باشد اما آنچه که راجع به مدیریت سود می توان گفت این است که مدیر، سود واقعی را با بهره گرفتن از انعطاف های موجود در استانداردهای حسابداری و قضاوتهای شخصی به سود مورد انتظار می رساند. که این امر با توجه به انگیزه مدیر، میتواند به صورت کاهنده و یا فزاینده انجام گیرید.
۲-۵ فرضیهها و نظریه های مدیریت سود
در ادبیات موجود، فرضیهها و نظریه های متفاوتی برای توضیح مدیریت سود توسط مدیران و پیامدهای آن مورد استفاده قرار گرفته که عبارتند از: فرضیه مکانیکی، فرضیه بازار کارا و نظریه اثباتی.
۲-۵-۱ فرضیه مکانیکی
این فرضیه که در دهه ۱۹۶۰ مطرح گردید، بیانگر آن است که اطلاعات حسابداری منبع انحصاری اطلاعات هستند و هیچ جایگزین دیگری برای گزارشهای حسابداری وجود ندارد؛ و اگر هم وجود داشته باشد، استفاده نمی شود بنابرین استفاده کنندگان صورتهای مالی، فقط از گزارش های مالی شرکتها استفاده می نمایند و سرمایه گذاران صرفاً بر اساس ارزشهای ظاهری منعکس در اطلاعات مالی شرکتها تصمیم گیری میکنند. طبق این فرضیه، سرمایه گذاران میتوانند به طور سیستماتیک به وسیله گزینه ها و روش های حسابداری گمراه شوند. در حقیقت بنای این فرضیه بر عدم کارایی بازار نهاده شده است.(دستگیر و همکاران،۱۳۹۲)
۲-۵-۲ فرضیه بازار کارا
رقیب فرضیه مکانیکی، فرضیه بازار کارا نامیده می شود. فرضیه بازار کارا پارادایم حاکم بر تحقیقات حسابداری مالی در دهه ۱۹۷۰، بیانگر آن است که قیمت های بازار، تمام اطلاعات در دسترس را به طور کامل منعکس می نمایند. در شکل نیمه قوی بازار کارا که پذیرفته ترین سطح آن است گفته می شود که بازار میتواند اثر تغییرات حسابداری مصنوعی(مدیریت سود) را تشخیص دهد. لذا مدیریت نمی تواند با این نوع تغییرات به طور سیستماتیک بازار را گمراه نماید. مطالعات زیادی وجود دارد که در آن ها از فرضیه های مکانیکی و بازار کارا استفاده شده، لیکن محققین در تأیید پیشبینی های هر یک با شکست مواجه شده اند. علاوه براین، هم فرضیه مکانیکی و هم فرضیه بازار کارا به دلیل ساده بودن مبانی که بر آن ها استوار هستند، مورد انتقاد قرار گرفته اند.(همان منبع)
برای مثال یکی از انتقادات این است که بر خلاف مبانی، سرمایه گذاران از نظر توانایی کسب اطلاعات حسابداری و تجزیه و تحلیل آن ها، هم سطح و متجانس نیستند.
۲-۵-۳ نظریه اثباتی
تئوری اثباتی انگیزه هایی به غیر از انگیزه های مرتبط با بازار سرمایه را برای توضیح مدیریت سود توسط مدیران مطرح می نمایند. برای این کار تئوری اثباتی فرضیه های قبلی را نقض نمی کند، بلکه به جای آن، برای به کارگیری گزینه ای متفاوت حسابداری، بر انگیزه های قراردادی داخل شرکت و نظریه نمایندگی تأکید میکند. مطابق نظریه اثباتی حسابداری،از آنجایی که متغیرهای حسابداری مبنایی را برای تصمیم گیری مربوط به تخصیص منابع، جبران خدمات مدیریت و اجتناب از نقض قراردادهای بدهی فراهم میکنند، مدیریت میتواند از طریق برآوردها و گزینش رویه های حسابداری سود را مدیریت نموده و بر نتایج و پیامدهای این تصمیم ها تاثیر گذارد. بنابرین، نظریه اثباتی سمت و سوی تحقیقات مدیریت سود را از آزمون انگیزه های مبتنی بر بازار سرمایه به طرف دلایل قراردادی داخلی شرکت و نظریه نمایندگی برای مدیریت سود سوق داد.
لازم به ذکر است مطالعات اخیر درباره مدیریت سود مجدداً تأکید خود را از تئوری اثباتی به سمت انگیزه های بازار سرمایه ای مدیران تغییر دادهاند. علت این بازگشت این بود که در ابتدای مطرح شدن نظریه بازار کارا تصور می شد حداقل سطح نیمه قوی در بازار سرمایه وجود دارد و لذا باید علت انجام مدیریت سود را در جای دیگری جستجو کرد. اما در دهه ۱۹۹۰ شواهد زیادی مبنی بر عدم کارایی بازار یافت گردید(دچو و اسکینر،۲۰۰۰). از جمله علل مدیریت سود در این دوره می توان به مطالعه درباره کوشش های مدیران برای تحت تأثیر قرار دادن عرضه های سهام از طریق بیش از واقع نشان دادن سود، افزایش پاداش مدیران و تحت تأثیر قرار دادن عملکرد کوتاه مدت سهام از طریق مدیریت سود و با هدف تحقق بخشیدن به انتظار تحلیل گران مالی اشاره کرد.(همان منبع)
۲-۶ مدیریت سود یا تقلب
پس از بررسی تعاریف ارائه شده، این سوال پیش میآید که آیا مدیریت سود نوعی تقلب است؟ آیا می توان مدیرانی که اقدام به مدیریت سود میکنند متقلب نامید؟
شواهد تجربی این موضوع را رد میکند که مدیریت سود در فرایند گزارشگری مالی را بالذات نوعی تقلب محسوب کنیم.
گای و همکاران(۱۹۹۶) “فرض اندازه گیری عملکرد” را مطرح کردهاند که بر اساس آن مدیران با بهره گرفتن از مدیریت سود تلاش میکنند اثر رویدادهای اقتصادی جاری را در سودهای گزارش شده جاری به دقت منعکس کنند. در مقابل آن ها “فرض مدیریت فرصت طلبانه اقلام تعهدی” را تعریف کردهاند که بر اساس آن مدیران با به کارگیری مدیریت سود، صحت و دقت گزارشگری سود را کاهش میدهند
کریستی و زیمزمن(۱۹۹۴) “اقدامات مدیریتی کارا” را مطرح و آن را به این شکل تعریف میکنند که این اقدامات ثروت طرفین قرارداد، شامل سهامداران، وام دهندگان و مدیران را افزایش میدهد. در مقابل آن ها “اقدامات مدیریتی فرصت طلبانه” را به صورت اقداماتی تعریف میکنند که بر اساس آن، مدیران به جای افزایش ثروت تمامی طرفین قرارداد، فقط ثروت خود را افزایش میدهند.
بهار مقدم و همکاران(۱۳۸۹) به بررسی رابطه اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخص مدیریت سود و سود آوری آتی با بهره گرفتن از سه متغیر جریانهای وجه نقد عملیاتی آتی، سود خالص عاری از اقلام تعهدی اختیاری آتی و تغییر در درآمدهای آتی می پردازند و به این نتیجه میرسند که در بورس اوراق بهادار تهران مدیریت سود به کارایی گرایش دارد.
تقوی و همکاران(۱۳۸۹) رابطه بین هزینه های نمایندگی و ارزش شرکت را با مدیریت سود مورد مطالعه قرار میدهند و به این نتیجه میرسند که مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در جهت منافع شرکت نبوده و مدیران این شرکتها از مدیریت سود در جهت منافع شخصی خود استفاده میکنند.
بنابرین”مدیریت سود” به خودی خود نباید امری مذموم تلقی گردد بلکه با توجه به نیت مدیریت از دستکاری آخرین رقم صورت سود و زیان، می توان مدیریت بر سود را به دو نوع “فرصت طلبانه” و “سودمند” تقسیم بندی نمود
۲-۷ انگیزه های مدیریت سود