۲-۱۱- تعریف میل جنسی
معنا، ابراز و فرآیندهای اساسی و زیر بنایی میل جنسی به خصوص در زنان، مطالعۀ تمایلات جنسی را پیچیده کردهاست. همان طور که فروید نیز مطرح کرد که بزرگترین سؤالی که هنوز پاسخی برای آن یافت نشده این است که ” یک زن در رابطه جنسی چه میخواهد؟ “. در اصطلاح عامیانه، میل جنسی به این شکل تعریف شده است: خواستن، تمایل و اشتیاق داشتن نسبت به انجام فعالیتهای جنسی، صمیمیت فیزیکی، تماس فیزیکی، نزدیکی، علاقۀ شدید و لذت جنسی و درآمیختن و یکی شدن با دیگری که در این حالت مرزهای خویشتنِ فرد در لحظهای محو میشوند. بااینحال، میل جنسی میتواند هر چیزی باشد اما کارهای اولیه و تجربی و نظریه های روان تحلیلی مفاهیم متفاوتی از میل جنسی، ارائه میدهند. (توتس[۸۸]، ۲۰۰۹).
سؤالی که دربارۀ میل جنسی زنان مطرح است بهواسطۀ تاریخچۀ مطالعۀ میل جنسی انسان به وجود آمده است و این موضوع همچنان برای اشخاص مهمی در این زمینه مثل فروید[۸۹] (۱۹۲۳، ۱۹۳۱، ۱۹۳۳)، مستر و جانسون[۹۰] (۱۹۶۶، ۱۹۷۰) و هلن سینگر کاپلان[۹۱] (۱۹۷۹) بدون پاسخ باقیمانده است. بااینکه فروید تلاش کرد تا دینامیکها و پویاییهای میل جنسی زن را از طریق مقایسۀ مردانگی و زنانگی در رشد روانی-جنسی حل کند، اما پژوهشهای تجربی درزمینۀ تمایلات جنسی به طور خاص به موضوع تمایل و میل تمرکز نداشتند تا اینکه کاپلان (۱۹۷۹) به کمک نظریۀ مسترز و جانسون (۱۹۶۶) که شامل مراحل میل بود، چرخۀ پاسخ جنسی را بسط و گسترش داد. گرچه افزودن مراحل میلِ کاپلان در فهم عملکرد و اختلالات جنسی نقش اساسی و ضروری داشت، اما او فرآیندهای فیزیکی و روانی را که در تجربۀ میل نقش خاصی دارد، شرح نداد (رزنتال[۹۲]، ۲۰۱۲).
با در نظر گرفتن پیچیدگیهای مفهوم میل جنسی، جای تعجب نیست که یک تعریف واحد از تمایلات جنسی خصوصاًً در مورد میل جنسی زنان در ادبیات تجربی و روان تحلیلی وجود ندارد. ادبیات تجربی به نشانه های رفتاری میل که بر اساس نشانه های محیطی قابل پیشبینی است تأکید میکند، در صورتیکه مطالعات روان تحلیلی بر فرآیندهای روانشناختی درونی که ممکن است در استراتژیهای رفتاری منعکسشده باشد، متمرکز است (مونتگومری[۹۳]، ۲۰۰۸).
۲-۱۱-۱-تعریف تجربی از میل جنسی
تعریف و بهرهمندی از مفهوم و ساختار میل جنسی به طریقی که هم برای اهداف بالینی و هم اهداف تجربی سودمند باشد، چالشی را برای پژوهشگران، روانشناسان و نظریهپردازان ایجاد کردهاست. حالآنکه تجربۀ ذهنی و درونی میل بهسختی قابلاندازهگیری است و به دلیل اینکه رفتار همیشه نمایانگر یک نیاز ذهنی نیست، این پیچیدگی و سردرگمی میتواند نشأتگرفته از نشانه های مبهم میل جنسی باشد. بااینحال، برخی تعاریف، میل جنسی را مفهومسازی کردهاند. در ادبیات تجربی، میل جنسی انسان نشاندهندۀ وجود فانتزیهای جنسی، انگیزشها، یا فعالیتها و تصمیم آگاهانه و با انگیزۀ ذهنی برای انجام رفتار جنسی است که در واکنش به نشانه های درونی و بیرونی انجام میگیرد (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۰۰؛ بانکرافت، ۲۰۰۹؛ آلدائو[۹۴]، ۲۰۱۰). لوین[۹۵] (۲۰۰۳) در راستای مفهومسازی میل به صورت یک ساختار رفتاری، میل را به این شکل تعریف میکند: ” مجموع نیروهایی که ما را به سمت رفتار جنسی سوق میدهد یا از آن دور میکند “. لوین تأکید میکند که میل جنسی کاملاً متغیر است و اعم از بیزاری تا علاقۀ شدید است و بهوسیلۀ دو مؤلفۀ مجزا مشخص میشود: ۱) علاقه به رفتارهای جنسی و ۲) شدت این علاقه. چنین مفهومسازی از میل، مشروط به رفتار فرد است، خصوصاًً در مورد میل جنسی زنان که گیجکننده است. پژوهشها نشان دادهاند که تمایل زنان به انجام دادن رفتارهای جنسی همیشه با میل آن ها به اینکه ازلحاظ جنسی خوب به نظر برسند، همبستگی ندارد، چنان که آن ها این تمایل را در نبود رفتارهای جنسی نیز احساس میکنند (بروتو، هیمن[۹۶] و تولمن[۹۷]، ۲۰۰۹) و یا ممکن است بدون وجود میل جنسی دست به رفتارهای جنسی بزنند (کاین[۹۸]، ۲۰۰۳). عوامل متعددی ممکن است زنان را برای انجام فعالیتهای جنسی، با انگیزه کند که شامل میل آن ها به ارضای شریک جنسیشان، حس تعهد، میل به دوست داشته شدن و خواستنی بودن و غیره میباشد. همزمان، زنی که میل جنسی را تجربه کرده ممکن است به دلیل عوامل بازدارندۀ خاصی، کمتر فعالیتهای جنسی انجام دهد؛ مانند خطر مبتلا شدن به بیماریهای مقاربتی، حاملگی، خشونت و همچنین در دسترس نبودن شریک جنسی. علاوه بر این، میل زنان ممکن است در یک شرایط خاصی بالا رود مثل داشتن شریک جنسی یا در صورت وجود وسایل جنسی، اما این میل در نبود نشانه های محیطی خفته میماند و بنابرین، انگیزه های خود به خودی، امیال و همچنین فانتزیها ضرورتاً میل جنسی زنان را آشکار نمیکند. (تری[۹۹]، ۲۰۰۸).