دوره نیمه-شیدایی: دوره نیمه-شیدایی همان دوره شیدایی با شدت کمتر است که در آن علائم جنون و خودبزرگبینی وجود ندارد. بسیاری از بیماران در دوره نیمه-شیدایی فعالتر از حالت عادی هستند، در حالی که بیماران در دوره شیدایی به دلیل کاهش تمرکز در فعالیتهای خود دچار مشکل میشوند. خلاقیت در بعضی بیماران نیمه-شیدا افزایش پیدا میکند. دوره نیمه-شیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع دوم و اختلال خلق ادواری است اما میتواند در اختلال اسکیزوفرنیک ساز[۶۸] نیز ظاهر شود. نیمه-شیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع اول نیز هست و زمانی رخ میدهد که خلق بیمار بین وضعیتهای عادی و شیدایی نوسان میکند(مالتز،۲۰۱۲).
خلق ترکیبی [۶۹]وضعیتی است که در آن هر دو علائم شیدایی و افسردگی به طور همزمان بروز میکنند (مثلا تحریکپذیری، اضطراب، خستگی، احساس گناه، پرخاشگری، تحریکپذیری، تفکرات خودکشی، ترس، شک یا پارانویا، صحبت بیوقفه و خشم). به عنوان نمونه، حالت گریه در وضعیت شیدایی یا تفکرات سریع در وضعیت افسردگی است. حالتهای ترکیبی معمولاً خطرناکترین دوره در بیماریهای خلقی هستند زیرا رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد، بیماری پانیک و اقدام به خودکشی تا حد زیادی افزایش پیدا میکنند(مالتز،۲۰۱۲).
معمولا اختلال دوقطبی به زیردستههای زیر طبقهبندی میشود:
اختلال دوقطبی نوع اول: وجود یک یا چند دوره شیدایی. وجود دوره افسردگی یا نیم-شیدایی برای تشخیص الزامی نیست اما گاهی اوقات اتفاق میافتد.اختلال دوقطبی نوع دوم: عدم وجود دوره شیدایی، وجود یک یا چند دوره نیمه-شیداییو یک یا چند دوره افسردگی اساسی(مالتز،۲۰۱۲).
اختلال خلق ادواری: دوره های نیمه-شیدایی همراه با دوره هایی از افسردگی که به اندازه افسردگی اساسی نباشند. بیشتر افرادی که دارای اختلال دوقطبی تشخیص داده میشوند، دارای تعداد دوره، به متوسط ۰٫۴ تا ۰٫۷ در سال، با طول سه تا شش ماه هستند. تناوب سریع به افرادی اطلاق میشود که بیشتر از سه دوره در سال را تجربه میکنند. بخش قابل توجهی از بیماران دوقطبی شامل این عنوان میشوند. در برخی منابع عناوین تناوب بسیار سریع و تناوب به شدت سریع یا تناوب بسیار بسیار سریع تعریف شدهاند. یک تعریف از تناوب بسیار بسیار سریع، تغییر خلق در طول بازه ۲۴ تا ۴۸ ساعت است اگرچه دلیل قطعی برای این اختلالات هنوز شناخته نشدهاست، اما محققان بر این باورند که اختلالات دوقطبی منشا ارثی دارد وترکیب ژنتیکی افراد بیشتر از تربیت آن ها در این اختلالات مؤثر است. ممکن است مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل حالات روحی را به عهده دارد عامل این اختلالات باشد. به این دلیل است که این اختلالات با دارو قابل درمان هستند. همچنین نوسانات خلقی ممکن است گاهی توسط استرس و یا بیماری به وجود بیایند(مالتز،۲۰۱۲).
-
- افسرده خویی[۷۰]: که یک افسردگی مزمن و خفیف میباشد. مزمن در پزشکی به معنای مستمر و طولانی مدّت میباشد. بیمار یک احساس مزمن بیماری و فقدان علاقه به فعالیت هایی که قبلا از آن ها لذّت می برده دارد امّا شدّت این مورد کمتر از افسردگی عمده میباشد(مالتز،۲۰۱۲).
- اختلال عاطفی فصلی (SAD): یک نوعی از افسردگی عمده میباشد. اما این نوع اختلال با تمام شدن روز آغاز می شود. افراد این نوع اختلال را در کشورهای دور از خط استوا در اواخر پاییز، زمستان و اوایل بهار می گیرند(مالتز،۲۰۱۲).
دلایل مشکلات مربوط به سلامت روان
اگرچه عامل دقیق مشکلات سلامت روان مشخص نمی باشد، امّا تحقیقات نشان میدهند که این شرایط ها بواسطه ترکیبی از فاکتورهای زیستی، روانشناختی و محیطی ناشی میشوند.
- فاکتورهای زیستی
برخی از بیماری های روانی به دلیل توازن غیرنرمال مواد شیمیایی خاصی در مغز به نام انتقال دهنده های عصبی بوده اند. انتقال دهنده های عصبی به سلول های عصبی در مغز کمک میکنند که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. اگر این مواد شیمیایی در موازنه نباشند و یا عملکرد درستی نداشته باشند، پیام ها ممکن است به درستی در مغز جابجا نشوند و در نتیجه، علائم بیماری های عصبی ظاهر شود. علاوه بر این، نقصان ها یا صدمات در نواحی معینی از مغز به دلیل برخی از شرایط های روانی دانسته شده اند (اورسا، ۲۰۱۲).
در ادامه برخی دیگر از فاکتورهای زیستی که ممکن است باعث توسعه بیماری های روانی شوند آورده شده است:ژنتیک (وراثت): بسیاری از بیماری های روانی در خانواده ها بروز میکنند که دلالت بر این موضوع دارد که افرادی که یکی از اعضای خانواده آن ها مبتلا به بیماری روانی است در معرض احتمال بالاتری برای ابتلا به بیماری های روانی هستند. حساسیت در خانواده ها ز طریق ژن ها انتقال پیدا میکند. متخصصین بر این باورند که بسیاری از بیماری های روانی در ارتباط با حالت های غیرطبیعی در تعداد زیادی از ژن ها هستند، نه فقط در یک ژن. به همین دلیل است که یک فرد حساسیت به یک بیماری روانی را به ارث میبرد و ضرورتا به آن بیماری مبتلا نمی شود. خود بیماری روانی از تقابل چندین ژن و فاکتورهای دیگری مثل استرس، سوء مصرف و یا یک حادثه رخ میدهد که میتواند بر روی یک بیماری در فردی که یک حساسیت وراثتی به آن بیماری دارد تأثیر گذاشته و یا آن بیماری را به راه بیاندازد(اورسا، ۲۰۱۲).
-
- عفونت ها: عفونت های خاصی در ارتباط با آسیب مغزی و توسعه بیماری روانی یا بدتر شدن علائم بیماری در نظر گرفته شده اند. مثلا، یک وضعیتی تحت عنوان اختلال عصبی روانی سیستم ایمنی خودکار اطفال (PANDA)[71] که در ارتباط با باکتری های استرپتوکوکوس میباشد به دلیل توسعه اختلال وسواس عملی-فکری و دیگر بیماری های روانی در کودکان میباشد.
-
- نقصان ها و صدمات مغزی: نقصان ها یا صدمات در نواحی مشخصی از مغز هم باعث بروز برخی از بیماری های روانی شده اند.
-
- آسیب های پیش از تولد: برخی از شواهد نشان میدهند که اختلال در نمو مغزی در مراحل اولیه جنینی که تحت عنوان آسیب یا تروما[۷۲] شناخته می شود و در زمان تولد رخ میدهد (مثل فقدان اکسیژن رسانی به مغز) میتواند به عنوان فاکتوری در توسعه برخی از اختلالات مثل درخودماندگی[۷۳] تلقی شود.
- سوء مصرف مواد: سوء مصرف طولانی مدّت مواد باعث بروز اختلالات زیادی مخصوصا نگرانی، افسردگی و پارانویا می شود.
فاکتورهای دیگر: تغذیه ضعیف و قرارگیری در معرض مواد سمّی مثل سرب میتواند در توسعه بیماری های روانی نقش داشته باشد(اورسا، ۲۰۱۲).
-
- فاکتورهای روان شناختی که میتوانند باعث بروز بیماری های روانی شوند شامل موارد زیر هستند:
-
- آسیب شدید روانی در دوران کودکی مثل سوءاستفاده های عاطفی، جسمی و جنسی
-
- از دست دادن یک چیز مهم در گذشته مثل از دست دادن والدین
-
- مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گرفتن
-
- توانایی برای برقراری رابطه با دیگران(اورسا، ۲۰۱۲).
-
- فاکتورهای محیطی: عوامل معین ایجادکننده استرس میتوانند باعث بروز بیماری های روانی در یک فردی شوند که به این بیماری ها حساسیت دارد. این عوامل به شرح زیر هستند:
-
- مرگ یا طلاق
-
- زندگی خانوادگی ناموفق