هزینه فرصت[۱۵]: اقتصاددانان به دلیل نامحدود بودن نیازهای بشر و محدودیت منابع، به دنبال بهترین روش برای تخصیص منابع هستند؛ که این مهم با «هزینه فرصت» به بهترین وجه تبیین می شود. هزینه فرصت از جمله مفاهیمی است که در پروژه های اقتصادی مطرح می شود و هدف اصلی از طرح آن نیز بررسی تخصیص بهینه منابع موجود است. پس می توان گفت هزینه فرصت یکی از مفاهیم کلیدی است که در نظریه پردازی درباره سرمایه گذاری نقش محوری دارد.
هزینه فرصت که به آن عباراتی چون هزینه اقتصادی، هزینه واقعی یا قیمت سایه ای نیز اطلاق می شود، همان هزینه ای است که برای فرصت های از دست رفته پرداخت می شود، یعنی اگر انتخاب اولیه صورت نمی گرفت، انتخاب های دیگری با ارزش های متفاوت وجود داشت، که میتوانست صورت بگیرد. هزینه فرصت ارتباط تنگاتنگی با فرایند تصمیم گیری و انتخاب دارد. فرد تصمیم گیرنده به هنگام تصمیم گیری، در ذهن خود فرصت هائی را که با تصمیم خود از دست میدهد ارزیابی کرده و آنگاه به انتخاب دست می زند (منکیو، ۲۰۰۸).
سود اقتصادی: سود اقتصادی و ارزش فعلی (خالص) دو روی یک سکه هستند که سود اقتصادی یکی از اجزای تشکیل دهنده تئوری اقتصادی و ارزش فعلی سنگ بنای اقتصاد مالی میباشد. سود اقتصادی از زمان مارشال[۱۶] (۱۸۹۰) از جمله مفاهیم اساسی تئوری اقتصادی بوده است. سود اقتصادی بیانگر مازاد سود حاصل از یک سرمایه گذاری است که بیشتر از میزان سود بهترین جایگزین از دست رفته است (رآو[۱۷]، ۱۹۹۲). به عبارت دیگر، سود اقتصادی حاصل از یک سرمایه گذاری، تفاوت بین سود به دست آمده از سرمایه گذاری انجام شده و سود بهترین گزینه از دست رفته است که از آن به هزینه فرصت یاد می شود. از سود اقتصادی به تعابیر مختلفی همچون «سود مازاد قابل تحقق[۱۸]»، «درآمد مازاد[۱۹]» ، «سود غیر عادی[۲۰]»، «سود فوق العاده [۲۱]» و «سود باقیمانده[۲۲]» یاد شده است. همچنین عناوین دیگری مثل «ارزش افزوده اقتصادی[۲۳]»، «ارزش افزوده نقدی[۲۴]»، و «ارزش افزوده سهامداران[۲۵]» نیز در معنای سود اقتصادی به کار رفته است (مگنی[۲۶]، ۲۰۰۷).
تحلیل های جریان نقدی تنزیل شده از قرن هجدهم شناخته و به کار گرفته شده است. ارزش فعلی خالص، تابعی از نرخ تنزیل است. این نرخ را می توان بر مبنای «مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه[۲۷] » به دست فعلی خالص یکی است و اغلب سود اقتصادی در قالب عبارت ارزش فعلی پنهان می شود. بنابرین، حداکثر سازی سود اقتصادی همان حداکثر سازی ارزش فعلی بوده و تمام سعی و تلاش بنگاه ها صرف حداکثر سازی ارزش فعلی جریان نقدی خالص می شود. همچنین قانون ارزش فعلی خالص مبنای تئوری نئوکلاسیکی سرمایه گذاری را تشکیل میدهد (دیسکی و پیندیک[۲۸]، ۱۹۹۴)
مقایسه ی سود اقتصادی و سود حسابداری
به منظور درک تفاوت بین سود اقتصادی و سود حسابداری لازم است تا هدف از تعریف این دو مفهوم بررسی شود . سود حسابداری با توجه به هدف آن یعنی ارائه گزارش عملکرد شرکت، تعریف می شود. بنابرین احتساب هزینه های ضمنی در ترازنامه معقول به نظر نمی رسد.
هنگامی که یک حسابدار گزارش درآمد، هزینه و سود بنگاه را ارائه میدهد، هیچ گاه هزینه های ضمنی از قبیل هزینه فرصت گزینه های از دست رفته را بررسی نمی کند، زیرا مغایر با اصول پذیرفته شده حسابداری است. در مقابل، هدف از تعریف سود اقتصادی ارائه یک معیار «تصمیم گیری» برای بنگاه اقتصادی و همچنین سرمایه گذاران است.
از آنجایی که تحلیل رفتار واحد اقتصادی لازمه بررسی سود آوری آن است، تحلیل هزینه – فایده از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود با این وصف، معیار تصمیم گیری در تحلیل ساختار بازار و تداوم فعالیت یک بنگاه یا متوقف ساختن آن، مبتنی بر تحلیل هزینه – فایده و نهایتاًً مثبت یا منفی شدن سود اقتصادی است (آنوما[۲۹]، ۲۰۰۸). همچنین، دیدگاه اقتصاددانان در مورد هزینه با دیدگاه حسابداران متفاوت است، بنابرین سود اقتصادی و سود حسابداری یکی نخواهد بود حسابداران اغلب تمایل دارند که «هزینه های صریح[۳۰]» تولید، یعنی پرداخت هایی که بابت دستمزد، اجاره، بهره و مواد خام انجام می شود را جزء هزینه های تولید به حساب می آورند. اما اقتصاد دانان علاوه بر هزینه های صریح پرداختی «هزینه فرصت» یا «هزینه ضمنی [۳۱]» سرمایه را نیز مورد توجه قرار میدهند.
به عنوان مثال، تولید کننده ای که یک واحد تولیدی را در تملک خود دارد، برای استفاده از آن اجاره ای پرداخت نمی کند، در نتیجه از نظر حسابداری هزینه این تولید کننده بابت اجاره محل، صفر است.
اما از دیدگاه اقتصادی، چون این تولید کننده فرصت دارد با اجاره دادن مکان تولیدی خود به هر عامل اقتصادی دیگر اجاره بها دریافت نماید، و هم اکنون قادر به تحصیل این درآمد نیست، اجاره از دست رفته، هزینه فرصت استفاده از ساختمان بوده و از دیدگاه اقتصادی جزء هزینه های تولید به حساب میآید. در نتیجه سود اقتصادی و سود حسابداران متفاوت خواهد شد.
از اینرو، تفاوت بین سود اقتصادی و سود حسابداری اساساً هزینه های سرمایه است. یک حسابدار در محاسبه سود نمی تواند هزینه های سرمایه را از آن کم نماید. در مقابل، اقتصاددانان هزینه ی فرصتی که برای سرمایه سهامداران در کسب و کار سرمایه گذاری شده را در نظر می گیرند. بنابرین، سود از نظر اقتصاددانان مفهوم گسترده تری را در بر میگیرد (منکیو، ۲۰۰۸).
به طور خلاصه می توان گفت: سود حسابداری تفاوت بین درآمد و هزینه های صریح انجام کارها است ولی سود اقتصادی تفاوت بین درآمد و هزینه های صریح و ضمنی است.
هزینه های صریح – درآمد = سود حسابداری
(هزینه های ضمنی + هزینه های صریح) – درآمد = سود اقتصادی
این دو معادله را به صورت ذیل نیز می توان بازنویسی نمود:
استهلاک حسابداری – هزینه های صریح- درآمد = سود خالص حسابداری
استهلاک اقتصادی – هزینه های صریح و ضمنی – درآمد = سود خالص اقتصادی
تفاوت بین این دو رقم سود به دلیل روش های متفاوت محاسبه استهلاک است. حسابداران به منظور محاسبه استهلاک از روشه ای خطی مستقیم یا تصاعدی استفاده میکنند، در حالی که اقتصاددانان از روش مبتنی بر بهره استفاده میکنند.
بنابرین، از دیدگاه تئوری، به نظر میرسد که اگر امکان داشت شرکت ها را وادار به استفاده از روش مبتنی بر بهره نمود، شیوه ی محاسبه سود حسابداری با شیوه محاسبه سود اقتصادی همگون یا سازگار می شد. دستیابی به چنین نتیجه ای چندان ساده نمی باشد، زیرا پارامترهایی که در هر الگو ثابت در نظر گرفته میشوند در دنیای واقعی ثابت میباشند.
تورم موجب تغییر بهای تمام شده ی دارایی ها می شود؛ تغییرات مورد انتظار در نرخ تورم باعث تغییر نرخ تنزیل می شود؛ عوامل عرضه و تقاضا بر ریسک شرکت اثر میگذارند؛ و عواملی از این دست، ثبات پارامترها را نفی میکند. این روند یا تجزیه و تحلیل به طور دائم در حال تغییر است. وجود چنین وضعی ایجاب میکند که حسابداران هر روز سود خالص را محاسبه کنند تا آن را با واقعیت های اقتصادی هماهنگ نمایند (پارسائیان به نقل از هندریکسن، ۱۳۸۵).