هنگام رویارویی با چالش های تحصیلی آنان که تواناییهای خود را باور ندارند از کوشش خود می کاهند و زود به راه حل های دست پایین تن میدهند درحالی که افراد خودکارآمد فعالیت های چالش انگیز و محیط هایی را برمی گزینند که حس میکنند برای انجامشان توانایی دارند و همین امر برایشان موفقیت تحصیلی به بار می آورد. بر همین اساس و با تکیه بر دستاوردهای پژوهش های پیشین، خودکارآمدی را نیز می توان متغیری احتمالی در پیشبینی عملکرد تحصیلی به شمار آورد(بندورا،۱۹۹۷).
۲-۲-۴-۶ پیشرفت تحصیلی و مفهوم خود
از آن جا که در هر نظام آموزشی، پیشرفت تحصیلی به عنوان مهم ترین شاخص توفیق فعالیت های علمی و آموزشی محسوب می شود، بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت خاصی نزد پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برخوردار است .اندیشه عملکرد و یادگیری هر فرد متأثر از گرایش های شناختی و عاطفی است. تفاوت های افراد در این زمینه نه تنها به علت تفاوت های هوشی بلکه تابعی از باورها، گرایش های عاطفی، نگرش ها، ارزش ها، رغبت ها، استعداد و تجربیات پیشین است. بدین سان تأثیر مجموعه باورها در عملکرد فرد در زمینههای گوناگون مطرح می شود. که یکی از این زمینه ها عملکرد تحصیلی میباشد. با توجه به تغییرات بنیادی در زمینههای مختلف فرهنگی، فن آوری نظام آموزشی نیز ناچار از تغییرات اساسی است. مهارت های پیشین در رویارویی با فن آوری جوامع ناکافی بود و نظام آموزشی در مقابل نیازهای سنگین جوامع جدید ناچار به تطابق، آن میباشد. با توسعه پیچیدگی های فن آوری، نظام اجتماعی نیاز به مهارت ها و کفایت های جدید دارد. شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی، اطلاعات بیشتری را در اختیار نظام آموزشی برای توسعه خود مطابق با نیازهای جوامع جدید قرار میدهد(بندورا، ۱۹۹۷).
هم چنین باید گفت که موفقیت دانش آموزان در مدرسه، هدف اصلی هر نظام آموزشی است. موفقیت در مدرسه، کسب تجربه های مناسب در کلیه ابعاد رشد شناختی، عاطفی، اجتماعی، رفتاری و زیستس را شامل است. کسب این تجربه ها در مدرسه میتواند بر زندگی حال و آینده کودکان و نوجوانان تأثیر سرنوشت سازی داشته باشد. از سوی دیگر چون ابعاد جسمی، شناختی، روانی و اجتماعی رشد با یکدیگر ارتباط متقابل دارد و در واقع رویدادی که در یکی از زمینههای رشد اتفاق می افتد تا اندازه ی زیادی به رویدادهایی وابسته است که در زمینههای دیگر رخ میدهد(وندرزندن[۱۷۰]،۱۳۸۴). در این زمینه سازی باید به کلیه ابعاد رشد، به صورت متوازن توجه شود. بر این اساس امروزه در بررسی موفقیت دانش آموزان در مدرسه تنها به پیشرفت تحصیلی به عنوان یک عملکرد شناختی توجه نمی شود، بلکه موفقیت در مدرسه شامل رشد بهینه تمام ابعاد شناختی، هیجانی، اجتماعی، رفتاری و زیستی است. در نظام آموزشی ایران نیز با گنجاندن اهداف، اعتقدی، اخلاقی، علمی –اموزشی، فرهنگی-هنری، اجتماعی، زیستی، سیاسی و اقتصادی در اهداف کلی نظام آموزش و پرورش(۱۳۸۱)، دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش) بر جهت دهی به رشد همه جانبه دانش آموزان تأکید شده است. از سوی دیگر مدرسه باید امکان و فرصت رشد همه جانبه را برای کلیه مخاطبان، صرف نظر از جنسیت، قومیت و نژاد آن ها فراهم آورد. افراد انسانی ممکن است از نظر استعدادها و ویژگی های خود با یکدیگر تا اندازه ای تفاوت داشته باشند، اما هیچ گونه الگوی متفاوت مهمی وجود ندارد که دو جنس را از هم متمایز کند، لذا زنان و مردان باید از یک قدرت برابر برای برآوردن نیاز به تحقق نفس بهره مند باشند(رتیزر[۱۷۱]،۱۳۷۴). براین اساس یکی از شاخص های مهم کارآمدی نظام های آموزشی فرهم کردن فرصت های برابر برای موفقیت و رشد در ابعاد شناختی، انگیزشی و هیجانی برای دختران و پسران است.
همان طور که ذکر شد، پیشرفت تحصیلی تنها نشانه موفقیت دانش اموزان در مدرسه نیست، اما در ارزیابی این موفقیت شاخصی مهم به شمار می رود. عوامل بسیاری بر پیشرفت تحصیلی دانش اموزان تأثیر دارند. عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی را می توان به عوامل فردی[۱۷۲] و بافتی[۱۷۳] تقسیم کرد.عوامل فردی عبارت است از عوامل انگیزشی، شناختی، ادراک ها و باورهای دانش اموزان که میتواند با عملکرد تحصیلی آن ها رابطه داشته باشد. عوامل بافتی نیز میتواند به خانواده، مدرسه و همسالان مرتبط باشد(ظهره وند، ۱۳۸۹).
از سوی دیگر، تفکیک عوامل شناختی، انگیزشی و ادراکی در بررسی عوامل مؤثر بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کمترمورد نظر است، بلکه بیشتر به تعامل عوامل انگیزشی، شناختی و ادراکی بر عملکرد تأکید می شود. از سوی دیگر بر نقش عوامل بافتی در متغیرهای انگیزشی، شناختی و ادراکی تأکید می شود. این موضوع به ویژه در رویکرد شناختی- اجتماعی به یادگیری مشهود است(ظهره وند، ۱۳۸۹).
در رویکرد شناختی- اجتماعی مفهوم خود[۱۷۴] یعنی دانشی که فرد از خود دارد، یا نظریه ای که فرد از خود به عنوان یک تجربه گر و دارای کارکرد دارد. مفهوم خود عنصری کلیدی است که در یک پارچه کردن عملکرد انسان نقشی مهم دارد(کدیور،۱۳۸۲). مفهوم خود هم چنین بین درون و محیط بیرونی(بافت) نقشی واسطه ای ایفا میکند که هم میتواند زمینه موفقیت فرد را فراهم کند و هم میتواند به وسیله عوامل بیرونی متأثر شود و در واقع نقش تعیین کننده عوامل بافتی در شکل گیری مفهوم خود افراد، تردیدناپذیر است، هم چنان که کولی(۱۹۲۰)، خود را محصولی اجتماعی میداند که از خلال اخذ دیدگاه دیگری شکل میگیرد(محسنی،۱۳۷۵). به عبارت دیگر خودبازتابی از نگرش دیگران درباره خویشتن است. شیولسون و بولس[۱۷۵](۱۹۸۲)، معتقد هستند که باورهای مفهوم خود مجموعه ای از ادراک های خود هستند که از ورای تجربه ها و تفسیرهای محیطی شکل می گیرند و به شدت تحت تأثیر تقویت ها و ارزیابی هایی قرار دارند که به وسیله افراد مهم انجام میشوند(ظهره وند، ۱۳۸۹).
در بررسی مفهوم خود مدل های نظری مختلفی مطرح شده است، از جمله شیولسون و همکاران الگوی سلسله مراتبی چند وجهی از مفهوم خود ارئه کردهاست. در رأس این الگو مفهوم خود کلی قرار دارد که به دو بعد، مفهوم خود تحصیلی و مفهوم خود غیرتحصیلی تقسیم شده است. مفهوم خود تحصیلی حوزه هایی چون علوم، ریاضیات، تاریخ و ادبیات دارد و مفهوم خود غیر تحصیلی نیز حوزه های مفهوم خود اجتماعی، خود عاطفی و خود جسمی را شامل می شود. مارش[۱۷۶](۱۹۹۷)، در پژوهش های خود از مفهوم چند وجهی شیولسون حمایت کرد که درباره این مدل ریوسک[۱۷۷] (۱۹۸۱)، و مارش تجدید نظر کردند. بعدها این الگو به مدل شیولسون- مارش، تغییر نام داد. پژوهش ها نشان میدهد، بین مفهوم خود و پیشرفت تحصیلی همبستگی ۴/۰ تا ۶/۰ وجود دارد(محمدزاده،۱۳۷۴؛ شعبانی،۱۳۸۰ و کریم زاده،۱۳۸۰). بر این اساس دانش آموزانی که در مدرسه موفق هستند، مفهوم خود مثبتب را پرورش میدهند و مفهوم خود مثبت رشد یافته، افزایش پیشرفت در عملکرد مدرسه را باعث می شود(ظهره وند، ۱۳۸۹).