|
|
اهمال کاری یکی از ویژگیهای شخصیتی و فردی میباشد که وجود بیش از اندازه ی آن در بین دانش آموزان سبب افت تحصیلی و عدم پیشرفت و کارایی واقعی آن ها در محیط آموزشگاه میباشد ، یکی از سازههای که به تازگی مطرح شده در حیطه ی روان شناسی اهمال کاری تحصیلی میباشد . اهمال کاری از نظر روان شناسی یعنی به آینده محول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم (الیس[۹] وناس[۱۰] ،۱۹۹۷،ترجمه فرجاد ، ۱۳۸۲).
اهمال کاری با توجه به پیچیدگی و مؤلفه های شناختی ، عاطفی و رفتاری آن ،ابعاد و تظاهرات گوناگونی دارد ،از جمله می توان اهمال کاری در تصمیم گیری ،اهمال کاری وسواس گونه (فراری[۱۱] ،۱۹۹۱) و اهمال کاری روان رنجورانه (الیس و ناس ،۱۹۷۷)اشاره کرد . اما متداول ترین شکل آن ،به خصوص در حوزه ی تعلیم وتربیت ،اهمال کاری تحصیلی است (استیل ، بروثن و وام بچ [۱۲]،۲۰۰۱).اهمال کاری با پیامدهای زیان باری همچون ارائه با تأخیر تکالیف ،شتاب در آماده کردن خود برای امتحان ، گرفتن نمره های پایین کلاسی ،انصراف از تحصیل (استیل، ۲۰۰۸) استرس و نگرانی و خواب ناسالم و آشفته ،برنامه غذایی و عادات ورزشی نامناسب ،اضطراب دائمی و افسردگی ( دوویت [۱۳]و اسکوتبرگ [۱۴] ،۲۰۰۲) اعتماد به نفس پایین ،پیشرفت کم ،بی نظمی و گم گشتگی ،ایجاد حالت خجالت و عقده حقارت همراه است ،اهمال کاری تحصیلی یک ویژگی شخصیتی است که رابطه نزدیکی با هویت افراد دارد (دوویت ۲۰۰۲).
احتمالا” هیچ تکلیف تحصیلی از انگیزش و اهمال مبرا نیست ،برای انجام تکالیف تحصیلی برخی از نویسندگان (تورانس و گالبریس[۱۵] ،۲۰۰۶نقل از ترویا ،۲۰۰۹)به عناصر شناختی اشاره کردهاند . با وجود این ، تعجب برانگیز نیست که کلید اصلی موفقیت تحصیلی حس قوی خود کارآمدی یا باور به توانایی انجام عملی برای رسیدن به هدفی معین است (بندورا ،۱۹۷۷) . به همین ترتیب تکالیف درسی به شدت به اهمال کاری یا تأخیر و آغاز یا تکلیف به نحو مطلوب در محدوده زمانی مورد انتظار وابسته است (فراری،اوکالاگان و نیوبگین[۱۶] ،۲۰۰۵) . دو سازه خود کار آمدی و اهمال کاری به طور قطع بر عملکرد تحصیلی تاثیر دارند (ترویا ،۲۰۰۹). در دنیای امروزی مولد بودن ،فعال بودن و به انجام رساندن تکالیف موضوعهای بسیار ارزشمندی هستند . اهمال کاری یا ناتوانی در انجام بموقع کارها تخطی مستقیم از هنجارهای مقبول انجام امور است . تحقیقات قابل ملاحظه ای معطوف به اهمال کاری تحصیلی در محیط های دانشگاهی انجام شده است ،با این امر به علت شیوع فراوان در دانش آموزان و نقش تعین کننده اش در موفقیت و پیشرفت تحصیلی است ( سولومون و راث بلوم[۱۷] ،۱۹۸۴). استیل (۲۰۰۷)اهمال کاری تحصیلی را تأخیر عمدی در تکمیل یک تکلیف در چارچوب زمانی مطلوب یا مورد انتظار ،علی رغم انتظار بدتر شدن اوضاع برای تأخیر تعریف کردهاست .
پژوهش حاضر نیز در راستای این خط پژوهشی میباشد که اهمال کاری به عنوان ویژگی های شناختی چه تاثیری بر عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد .
زیدنر[۱۸](۱۹۹۸) اضطراب امتحان را نوعی خود اشتغالی ذهنی تعریف کردهاست که با خودانگاری و تردید دوباره ی تواناییهای خود مشخص می شود و اغلب ارزیابی شخصیتی منفی ،نداشتن تمرکز حواس،واکنش های فیزیولورزیک نامطلوب و افت پیشرفت تحصیلی فرد منجر می شود ونقش مخرب و بازدارنده ای در سلامت روانی دانش آموزان ایفا میکند (سپهریان ورضایی ،۱۳۸۹) اضطراب امتحان ،تکراروفراوانی تجربه نوعی اضطراب وابسته به آزمون وپیامدهای آن است که قبل و در حین امتحان میتواند تجربه شود وشامل آثار جسمانی ،هیجانی و شناختی است ، تحقیقات نشان داده است که اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد و اثرات زیانباری برمیزان هیجان و کیفیت یادگیری دارد (پرکان [۱۹] ،۲۰۰۴) . از جمله هیجانات منفی که نقش اصلی در زندگی هر کسی بازی میکند اضطراب[۲۰] میباشد . یکی از انواع اضطراب ها ،اضطراب امتحان یا ادراک هر ارزش یا تحصیلی است که یکی از مهمترین جنبههای انگیزش منفی میباشد و اثرات نامطلوبی بر عملکرد کلاسی دانش آموزان دارد . دوسک [۲۱] اضطراب امتحان را به عنوان احساس نامطلوب یا حالت هیجانی میداند که افراد در آزمونهای رسمی یا سایر موقعیت های ارزشیابی تجربه میکنند (هیل و ویگفیلد [۲۲]،۱۹۸۴؛رضا توکلی زاده ،۲۰۰۹) .
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان در همه جوامع به عنوان یک پاسخ مناسب و سازگار تلقی میگردد . فقدان اضطراب یا اضطراب بیمار گونه ممکن است ما را با مشکلات و خطرات زیادی مواجه سازد . اضطراب در حد متعادل و سازنده ما را وامی دارد که برای انجام امور خود به موقع و مناسب تلاش کرده ،بدین ترتیب زندگی خود را با دوام تر و بارورتر و بادوام تر میسازیم . بندرت اتفاق می افتد که در خلال فرایند نوجوانی بحرانهای اضطراب مشاهده نگردد . گاهی این اضطراب به طور ناگهانی و زمانی به صورت تدریجی ظاهر می شود . گاهی فراگیر است و زمانی بالعکس در خلال چند ساعت پایان می پذیرد . بنابرین اضطراب به منزله بخشی از زندگی کودکان و نوجوانان یکی از مؤلفه های ساختار شخصیت آن ها را تشکیل میدهد و از این زاویه است که پاره ای از اضطراب های دوران کودکی و نوجوانی را می توان به هنجار تلقی کرد و تاثیر مثبت آن ها را بر فرایند تحول پذیرفت . چون این فرصت را برای افراد فراهم می آورد که مکانیزم های سازش خود را در جهت مراجعه یا منابع استرس زا و اضطراب آور گسترش دهند بالعکس اضطراب مرضی نیز وجود دارد که به منزله ی منبع شکست و سازش نایافتگی به شمار می رود و طیف وسیعی از اختلال های شناختی و بدنی غیر موجه و وحشتزدگی را شامل می شود و فرد را از بخشی عمده ای از امکاناتش محروم میکند ( دادستان ،۱۳۷۶)
در پژوهش حاضر با توجه به اهمیت مسئله و ویژگی های شناختی و شخصیتی دانش آموزان دبیرستانی که مقارن با سن نوجوانی میباشد و متغیرهای خود کار آمدی ، اهمال کاری تحصیلی و اضطراب امتحان به عنوان مؤلفه های تاثیر گذار بر عملکرد تحصیلی مؤثر میباشند ، لذا با توجه به موارد فوق سوال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا بین خود کار آمدی ، اهمال کاری تحصیلی و اضطراب امتحان برپیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ؟
اهمیت وضرورت پژوهش :
اعتماد به نفس یکی از عوامل تعیین کننده ی موفقیت بویژه عملکرد تحصیلی میباشد ،ناکامی دانش آموزان در درسها ،عدم احساس مسئولیت در دانش آموزان ضعیف و ترک تحصیل به میزان وسیعی تحت تأثیر اعتماد واطمینان پایین آن ها نسبت به تواناییهای خود در امر تحصیل است . کاهش نمره دروس مختلف به میزان اعتقاد دانش آموزانی که نتوانند در مدرسه آن درس را خوب یاد بگیرند ویا تمایل به یادگیری آن درس نداشته باشند ،رابطه مستقیم دارند (سیف ،۱۳۸۶).
-
- Biederman, J., Faraone, S. V., & Lopey, K. ↑
-
- Sprich, S. ↑
-
- Cadoret, R. J., & Stewart, M. A. ↑
-
- La Hoste, G. J. ↑
-
- Noshpitz, J. D., Kernberg, P. F., & Bemporad, J. R. ↑
-
- Ashtari, M. ↑
-
- Booth, J. R. ↑
-
- Bush, L. G. ↑
-
- Panksepp, J. ↑
-
- Semrud- Clikeman, M. ↑
-
- Mostofsky, S. H. ↑
-
- Hilz,M. J. ↑
-
- Schachar, R. Tannock, R ↑
-
- Hill & Castro ↑
-
- anterior cingulate cortex ↑
-
- Shwarts, E ↑
-
- Andrastik, F ↑
-
- Gilbert, C ↑
-
- Moss, D ↑
-
- Schwarts, E ↑
-
- Andrastik, F ↑
-
- Freeman,W.J ↑
-
- Bulkeley, K ↑
-
- Spencer, T. ↑
-
- Purper- Ouakil, D. ↑
-
- Pliszka, S. R., Mc Cracken, J. T. & Maas, J.w. ↑
-
- Jucaite, A. ↑
-
- Zametkin, A. J. & Rapoport, J. L. ↑
-
- Solanto M. V. ↑
-
- Schulz, K, P. ↑
-
- Durston, S. & Konard, K. ↑
-
- Engelhardt ↑
-
- Valera ↑
-
- Rickel, Brown ↑
-
- Martinussen ↑
-
- Dowson ↑
-
- Kovner ↑
-
- McLin ↑
-
- Murphy ↑
-
- Schweitzer ↑
-
- Valera ↑
-
- self-control ↑
-
- Pennington, B. F ↑
-
- Conners, C. K. ↑
-
- Johnston, C. & Mash, E. J. ↑
-
- Johnston, C ↑
-
- Chi, T. C. & Hinshaw, S. P ↑
-
- Alizadeh, H. & Andries, C. ↑
-
- Kashdan, T. ↑
-
- Warren, M. A ↑
-
- Essau. C.A_ ↑
-
- Pliszka, S. R ↑
-
- Faraone, S. V ↑
-
- Wilens, T. E ↑
-
- Schachte, H. M ↑
-
- Schlander ↑
-
- Bradley, C ↑
-
- Benzodrin ↑
-
- pemoline ↑
-
- atomoxetine ↑
-
- lisdexamfetamine ↑
-
- Stephen, V ↑
-
- . Faraone, P ↑
-
- Solanto, M. V ↑
-
- Allen, A. J ↑
-
- Hazell, P ↑
-
- O’Leary, K. D ↑
-
- Becker, W. C ↑
-
- Cunningham, T ↑
-
- Mahone, E. M ↑
-
- Hartman–Bor, E ↑
-
- Behavioral parent training ↑
-
- Chronis, A ↑
-
- Guevremont, D. C ↑
-
- Strayhorn, R ↑
-
- Wiedman, J. A ↑
-
- Anastopoulos, A. D ↑
-
- Pisterman, S ↑
-
- Kendall, J ↑
-
- Braswell, L ↑
-
- Meichenbaum, D. L ↑
-
- Goodman, D. W ↑
-
- Diaz, Y ↑
-
- Abikoff, H . B ↑
-
- Gittelman, K. R ↑
-
- Bloomquist, M ↑
-
- Erhardt, D ↑
-
- whalen , C. K ↑
-
- Henker, B ↑
-
- Bagwell, C. L ↑
-
- Hubbard, J. A ↑
-
- Newcomb, A. F ↑
-
- Dodge, B ↑
-
- Beelmann, A ↑
-
- Frankel , B ↑
-
- Marlowe ↑
-
- Ylvisaker ↑
-
- Feeney ↑
-
- Rothbart, M. ↑
-
- Kernse ↑
-
- Rueda ↑
-
- Dowsett ↑
-
- Livesey ↑
-
- Penkman ↑
-
- amplitude ↑
-
- frequency ↑
-
- coherence ↑
-
- Electrocardiogram ↑
-
- Galvanic skine response ↑
-
- Larsen, S ↑
-
- Subconscious learning ↑
-
- Lawrence, J. T ↑
-
- Steinberg ↑
-
- Siegfried ↑
-
- Lowrence ↑
-
- Demos ↑
-
- Lubar, Deering ↑
-
- functional magnetic resonance imaging ↑
-
- deep states ↑
-
- Green, E ↑
-
- Kamia, A. D ↑
-
- Coordinated Allocation of Resource Model (CAR) ↑
-
- Thornton, K ↑
-
- Carmody, D ↑
-
- amplitude ↑
-
- Evans, J. R ↑
-
- Berger, H ↑
-
- Dietsch, G ↑
-
- Kaiser, David A ↑
-
- Kamiy, J ↑
-
- relaxation ↑
-
- Hardt, J.V ↑
-
- Orne, M ↑
-
- Paskewitz, D. A ↑
-
- Langley Porter Neuropsychiatric Institute ↑
-
- Sterman, M.B ↑
-
- Clemente, C.D ↑
-
- Friar, L ↑
-
- Collura, T. F ↑
-
- Lib, C ↑
-
- Hadassah Medical Organization ↑
-
- Klinberg & Fernell ↑
-
- PicardC , ↑
-
- JensenPS , ↑
-
- SmithB , ↑
-
- Integrated visual and auditory continuous performance test ↑
-
- NJ ,White ↑
-
- HutchenT , ↑
-
- E ,Gordon ↑
-
- commission ↑
-
- omission ↑
-
- raw score ↑
-
- quotient score ↑
-
- CNS Vital signs test ↑
-
- neurocognitive ↑
-
- Verbal and visual memory ↑
-
- Finger tapping ↑
-
- Symbol digit coding ↑
-
- Stroop test ↑
-
- Test of shifting attention ↑
-
- Continuous performance test ↑
-
- Working memory ↑
-
- Johnson, LG ↑
-
- Gualtieri, CT ↑
-
- Benedict,K ↑
-
- First, MB ↑
-
- Beck, AT. Steer, RA, Brown, G.K ↑
۲-۳-۱۲-افشای اطلاعات
گروههای استفاده کننده از گزارشات مالی، از افراد و اقشار مختلف اجتماع با اهداف و سطوح آگاهی متفاوت تشکیل شده است. به این ترتیب، تنظیم گزارشات مالی به نحوی که بتواند اطلاعات مورد نیاز تمامی استفاده کنندگان را فراهم سازد، میسر نمی باشد. از طرفی اصل افشا ایجاب می کند که کلیه واقعیت های بااهمیت مربوط به رویدادها و فعالیت های مالی واحد تجاری، به شکلی کامل و مناسب، افشا گردد(لو و همکاران، ۲۰۱۴).
پیشنهاد بدفورد برای افشای اطلاعات
بدفورد[۶۶] پیشنهاد نمود بجای آنکه تنها بر اصول پذیرفته شده حسابداری به عنوان تنها روش سنجش و اندازه گیری تأکید گردد، ابزارها یا روش هایی ارائه گردد تا بدان وسیله اطلاعاتی سودمند تر به تصمیم گیرندگان و مدیریت ارائه گردد(لو و همکاران، ۲۰۱۴).
پیشنهاد لو تحت عنوان سیاست برابری و کارایی سیاست های حسابداری
لو[۶۷] چنین استدلال نمود که برای پیشرفت در زمینه توجه نمودن به مسئله سیاستها و خط مشیهای حسابداری، باید بصورتی آشکار، توجه سیاست گذاران را بدین مسئله معطوف نمود. در واقع مقصود از برابری این است که در بازار سرمایه، از نظر اطلاعاتی، همه با هم برابر هستند. دیدگاه برابری موجب میگردد که منشأ اصلی نابرابری از بین برود و همین امر برای سرمایه گذاران آگاه، یک مزیت اطلاعاتی است و موجب کاهش اثرات زیان بار اقدامات تدافعی که معمولاً توسط افراد ناآگاه به عمل میآید، شده و در نهایت، افزایش رفاه عمومی را به دنبال خواهد داشت(لو و همکاران، ۲۰۱۴).
۲-۳-۱۳-افشای الزامی یا اختیاری
مطالعات متعددی، دستاوردهای اقتصادی افشای اختیاری را مورد آزمون قرار دادهاند. این مطالعات استدلال مینمایند که به طور بالقوه، شرکت های با افشای اختیاری گسترده از سه طریق بر روی بازار سرمایه تأثیر میگذارند. این سه عامل عبارتند از بهبود نقدینگی آن ها در بازار سرمایه، کاهش هزینه سرمایه و افزایش تحلیلگران مالی آن ها. ولی هندریکسن و ون بردا[۶۸] با توجه به پژوهشها و شواهد مشاهده شده بیان میدارند که شرکت ها تمایلی زیادی برای افزایش میزان افشای اطلاعات مالی ندارند. مگر اینکه از سوی حرفه حسابداری یا دولت، مجبور گردند. آنان عنوان میدارند که این پژوهشها، عدم تمایل شرکت ها را برای افرایش افشای اطلاعات مالی به دلایل زیر می دانند:
-
- افشای اطلاعات باعث میگردد که شرکت های رقیب از وضع نامطلوب شرکت آگاه شده و این امر به ضرر سهامداران میباشد.
-
- گفته میشود که اتحادیه های کارگری پس از کسب اطلاعات، میتوانند به صورت بهتری در مورد دستمزد ها چانه زنی نمایند.
-
- اغلب ادعا میگردد که سرمایه گذاران نمی توانند رویه ها و سیاست های حسابداری را درک نمایند و افشای اطلاعات موجب گمراهی و نه هدایت آن ها خواهد شد.
-
- دیدگاه دیگر این است که امکان دارد سایر منابع اطلاعاتی موجود بتوانند اطلاعات مالی مورد نظر سرمایه گذاران را با هزینه ای کمتر از اطلاعاتی که از طریق صورت های مالی به دست میآید، ارائه نمایند.
- ناآگاهی از نیاز سرمایه گذاران نیز دلیلی است برای محدود نمودن اطلاعات (لو و همکاران، ۲۰۱۴).
۲-۳-۱۴-انگیزه های مدیر در افشای اطلاعات
جهت تعیین انگیزه های مدیر برای افشای اطلاعات در گزارشهای مالی، نه تنها انگیزه اختیاری بلکه باید انگیزه اجباری، از جمله آستانه اهمیت، را در نظر گرفت. بر این اساس، می توان فرایند افشای اطلاعات را به سه قسمت شامل:
الف: افشای اختیاری در شرایط نبود الزامات افشا شامل آستانه اهمیت،
ب: افشای اجباری با فرض الزام به رعایت آستانه اهمیت و
ج: افشای با در نظر گرفتن همزمان انگیزه های اختیاری و اجباری ناشی از آستانه اهمیت، طبقه بندی نمود (چارلز، ۲۰۱۵).
انگیزه های مدیر در افشای اختیاری اطلاعات در شرایط نبود الزامات افشا
از جمله نظریه ها در رابطه با انگیزه مدیر برای افشای اطلاعات، نظریه افشای اختیاری مبتنی بر اطلاعات شرکت یا بنگاه اقتصادی میکنند که منافع حاصل از افشای اطلاعات را بیشتر از هزینه تهیه و گزارش اطلاعات، از جمله هزینه مالکانه و هزینه ریسک دعاوی، بدانند. هزینه مالکانه افشای اطلاعات، هزینهای است که سازمان به خاطر افشای اطلاعات محرمانه خود و به کارگیری بالقوه آن توسط رقبا، متحمل خواهد شد. به مفهوم دیگر، افشای اعداد و ارقام مالی شرکت برای دیگران، بخصوص رقبا مفید است؛ زیرا آن ها با بهره گرفتن از این اطلاعات میتوانند به استراتژی شرکت پی برده و از این رو چشم انداز آتی شرکت را با خطر مواجه سازند و به کاهش احتمالی در جریانهای نقد آتی سازمان منجر شوند. بنابرین، با وجود مطلوب بودن اطلاعات، مدیر تمایلی به افشای اطلاعات نخواهد داشت(ورچیا[۶۹]، ۲۰۱۳).
از طرف دیگر، اگر رقابت در بازار افزایش یابد، مدیر، تمایل به افشای اطلاعات خواهد داشت؛ زیرا هزینه عدم افشای اطلاعات (هزینه مالکانه) در قیمتگذاری شرکت از طرف معامله کنندگان، در نظر گرفته شده و به کاهش قیمت شرکت منجر خواهد شد. بنابرین، دیگر نگهداری اطلاعات برای مدیر توجیه نخواهد داشت. در نتیجه، هر چه بازار رقابتی تر باشد، تمایل به نگهداری اطلاعات و به دنبال آن هزینه نگهداری اطلاعات مالکانه کمتر خواهد شد. هزینه ریسک دعاوی حقوقی زمانی مطرح میشود که مدیریت، اخبار، به خصوص اخبار بد را افشا ننماید و عدم افشای مذکور به ادعای حقوقی از طرف سهامداران بر علیه مدیریت منجر شود(ورچیا، ۲۰۱۳).
در این صورت، عدم افشای اطلاعات به ریسکی تحت عنوان ریسک قانونی منجر می شود و زمانی مطرح میشود که امکان عدم رعایت مفاد قانونی مرتبط با معامله و در نتیجه طرح دعوای حقوقی از جانب طرفین معامله، در اینجا سهامداران و طلبکاران شرکت، وجود داشته باشد. ریسک قانونی میتواند به ریسک بی اعتبار ساختن معامله از جانب طرفین معامله منجر شود (ریسک اعتباری)؛ زیرا طرفین معامله در صورت زیان در یک معامله، برای زیر سؤال بردن اعتبار معامله به دنبال بستر قانونی میگردند(اسکات[۷۰]، ۱۹۹۴)
بند سوم- حمایت از افراد سالمند
پیران و افراد سالخورده همانند کودکان و زنان، در کارزارهاى نظامى و میادین جنگى، بیشترین آسیب را متحمل مىشوند. از دیدگاه اسلام و به عنوان آداب جنگیدن، یا همان حقوق بشردوستانه، این عده از مصونیت برخوردار بوده و هنگامى که در جنگ و نزاع مسلحانه نقشى ندارند، نباید آسیبى به آنان برسد. این امر در روایات اسلامى و گفتار فقیهان اسلامى مورد تأکید قرار گرفته است که در مباحث پیشین گذشت. اما چنانچه در پیشبرد جنگ و کارزار نظامى نقش داشته باشند، خواه به عنوان نیروى رزمنده، یا به عنوان طراح نقشههاى جنگى و مشاور امور نظامى، در این صورت همانند دیگر اتباع جنگجوى دشمن بوده و از مصونیت جنگى بهرهمند نخواهد بود. از اینرو، صاحب جواهرالکلام مىنویسد:
«نعم اذا کان ذا رأى و قِتالٍ، قُتِل اجماعا»[۱۰۶] آرى، چنانچه پیران ـ به عنوان مشاور یا طراح جنگى ـ داراى رأى و اندیشه باشند ـ و از این طریق در جنگ مشارکت فعال داشته باشند ـ به اجماع فقیهان اسلامى به قتل مىرسند.
به همین دلیل بود که پیرمرد کهنسالى به نام درید بن صمه به دلیل طراحى جنگ و نقش مؤثرى که راهنمایىهاى وى براى دشمن داشت توسط مسلمانان به قتل رسید و مورد اعتراض پیامبر صلىاللهعلیهوآله قرار نگرفت.[۱۰۷]
بند چهارم- حمایت از بیماران، مجروحان و سایر افراد خاص
این عده از افراد در ردیف کسانى هستند که از مصونیت جنگى برخوردار مىباشند. این حق طبیعى آنان است که از آسیبهاى جنگ و درگیرىهاى نظامى به دور باشند و بلکه باید از آنان حمایتهاى ویژه نیز صورت پذیرد. منظور ما از بیماران، مفهوم عام آن است، به گونهاى که شامل زخمىهاى دشمن هم مىشود. زخمىهاى دشمن که به دلیل جراحت، قادر به جنگیدن نیستند، از هر گونه تعرض و آسیب نیروهاى نظامى در امان مىباشند و این مسئله مورد سفارش پیشوایان اسلام بوده است. لکن این مصونیت و حمایتهاى ویژه مشروط بر آن است که این عده در وضعیت جدید در جبهه به نفع دشمن حضور و مشارکت جسمى و فکرى نداشته باشند؛ چه اینکه هر گونه مشارکت در کارزار نظامى، آنان را به عنوان یک سرباز دشمن قرار مىدهد. صاحب جواهر درباره مصونیت زمینگیرها و نابینایان چنین مىگوید:
«و یلحق به المقعد و الاعمى کما صرح به الفاضل، و سمعتُ ما فى خبر حفص، لکن ینبغى تقیید ذلک ایضا بما اذا لم یکونا ذا رأى فى الحرب و لم یقاتلاً و لم تدع الضروره الى قتلهما کما اذا تترسوا بهما و نحوذ لک مما عرفته»؛[۱۰۸] از جمله افراد داراى مصونیت، زمینگیرها و نابینایان هستند، همان گونه که فاضل بدان تصریح داشت و روایت حفص نیز بدان دلالت داشت، لکن سزاوار است این حکم تقیید بخورد به آنجایى که این عده داراى اندیشه جنگى نباشند و در جنگ نیز مشارکت نداشته باشند و نیز ضرورتى براى کشتن آنان وجود نداشته باشد، مثل آنجایى که دشمن از این عده به عنوان سپر جنگى استفاده کردهاست.
بند پنجم- حمایت از افراد مذهبی
این گروه نیز همانند افراد پیشگفته از مصونیت برخوردار هستند. مشروط بر اینکه از جبهه جنگ برکنار باشند و از نظر فکرى یا جسمى، در جنگ و کارزار نظامى مشارکت نداشته باشند. از امام صادق علیهالسلام روایت شده که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله، هرگاه فرماندهى را به جنگ اعزام مىفرمود، به یارانش توصیههایىمىفرمود؛ از جمله اینکه: آنان را که به صورت تارک دنیا، زندگى خویش را وقف عبادت نمودهاند آزار نرسانید.
ابوبکر هنگامى که معاذ را به یمن مىفرستاد درباره ۱۰ چیز سفارش کرد و خواست تا آن ها را به خاطر بسپارد. از جمله درباره «راهبان» چنین گفت:
تو با گروهى رویارو خواهى شد که مىپندارند خویش را در صومعه، وقف خداوند کردهاند. پس آنان را با کارشان رها کن. سرخسى از فقیهان اهلسنّت درباره کلام مذبور چنین مىگوید:
ابویوسف و محمّد با استدلال به سخن مذبور گفتهاند که راهبان را نباید کشت. از ابوحنیفه نیز چنین روایت شده است. ابویوسف گفته است که از ابوحنیفه در اینباره پرسیدم. او کشتن راهبان را جایز دانست. نتیجه آنکه اگر راهبان از کسانى باشند که با مردم سر و کار دارند و آن ها را در امر جنگ راهنمایى مىکنند، کشته مىشوند، اما اگر درهاى صومعه را به روى خویش بسته باشند، رها مىشوند، و مقصود از سخن ابوبکر همین است؛ زیرا آنچه قتل را مباح مىکند، ضررى است که از لحاظ جنگ متوجه مسلمانان مىشود، اما اگر راهبى در را به روى خویش ببندد، چه مستقیم و چه غیرمستقیم براى مسلمانان زیانى ندارند، اما اگر اینان در جنگ، داراى دیدگاه باشند و از این دیدگاه رأیى صادر کنند، به طور غیرمستقیم وارد جنگ شدهاند و قتلشان جایز است.
بند ششم- حمایت از نمایندگان و فرستادگان
افرادى که به عنوان سفیر، نماینده و پیامآور انجام وظیفه مىنمایند داراى مصونیت مىباشند. این امر، پیش از آنکه یک امر شرعى و دینى باشد، یک مسئله عقلى و بدیهى است؛ چه اینکه این افراد به عنوان حاملان پیامها و نامهها هستند و در ایجاد تفاهم، صلح، مبادله اسرا و مباحث دیگرِ حقوق بشردوستانه نقش ارزندهاى ایفا مىکنند. منظور از سفیر و پیامآور، کسى است که مستقیما از ناحیه دشمن حامل پیغام و نامه است و داراى تابعیت دشمن مىباشند، وگرنه کسانى که داراى تابعیت ثالث مىباشند و به عنوان یکى از طرفین نزاع و درگیرى محسوب نمىشوند، مصونیتاین عده، یک امربدیهىوروشناست. پس هرگاه سفیر و نماینده دشمن از ناحیه فرمانده نظامى اجازه ورود پیدا کرد، و یا حتى در شرایط بحرانى این عده بخواهند پیامى را برسانند، باید از آسیب جنگ و تعرض مصون باشند.
از نظر اسلام، مصونیت این افراد به نحو وسیعتر و ویژه مىباشد. به عبارت دیگر، هرگاه این عده، مرتکب خطا و اشتباهى هم شده باشند باید حتىالامکان از اشتباه آنان چشمپوشى کرد و از آزار و یا مجازات آنان خوددارى کرد. در زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله دو نفر به عنوان پیک یا نماینده بر آن حضرت وارد شدند. این دو رفتارهاى خطاکارانه از خود نشان دادند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله از خطاى آنان چشمپوشى کرد و فرمود: اگر بنا بود که من قاتل پیک و فرستاده باشم، شما دو نفر را به قتل مىرساندم؛ کنایه از اینکه، پیک و سفیر، محترم بوده و نمىتوان آسیب به آنان رساند. متن حدیث این است:
«لَوْ کُنتُ قاتلاً سِولاً لَضَربتُ عُنُقَکُما»؛ اگر بنا بود [جایز بود ]کشتن سفیر، به تحقیق گردن شما دو نفر را قطع مىکردم.
گفتار سوم- حقوق اسیران جنگی
یکی دیگر از قواعد اصلی حقوق بشر دوستانه رعایت حقوق اسیران جنگی است که دین مبین اسلام تأکید فراوانی بر آن دارد لذا در این گفتار بر آن شدیم تا تمامی حقوق اسیران را به تفکیک بررسی نماییم.
بند اول- رفتار انسانی با اسرا
۱-رفتار خوب و مناسب
این حدیث دلالت دارد بر اینکه نبی گرامی ( ص ) به آنچه شنیده است قضاوت می کندنه به آنچه که علم دارد . (زحیلی، فقه اسلامی و ادله ، ، ج ۶ ص۶۲۷۸ )
-
-
- روایات استنادی دیگری که مخالفین جواز قضاوت قاضی بر طبق علم شخص بدان استناد نموده اند عبارت است از قول نبی گرامی اسلام ( ص ) در قضیه مربوط به خضرمی و کندی که فرمودند (( شاهداک او یمینه لیس لک الا ذالک ))
این روایت از احمد وشیخان از جناب اشعث بن قیس نیز روایت کردهاند که سند این روایت نیز ضعیف است ادعا می نمایند که همچنان که از بعضی از صحابه نیز آثاری نیز در دست است همه و همه حاکی از عدم جواز قضاوت قاضی به علم خودش است و قول صحابه موید و قرینه محکمی بر این ادعاست . این مطلب را بعضی از علمای بزرگ در کتب خودشان بدان تصریح کردهاند که دال بر اعتبار این قول و عدم حجیت علم قاضی است ( شوکانی ، محمد بن علی الیمینی ، ح ۶ ص ۲۱۷ )
روایت استنادی دیگری مبنی بر عدم جواز قضاوت قاضی در مقام دادرسی بر طبق علم شخصی این قسمت از روایت نبی اکرم است که فرمودند :
( بینتک او یمینه ) . ( دکتور زحیلی ، ج ۷ ص ۳۲۱ )
-
-
-
-
- اجماع قائم است بر اینکه در حدود الهی به هیچ وجه برای قاضی جائز نیست که بر طبق علم حکم صادر کند و همه فرق اهل سنت بر این مطلب صحه گذارده اند و متفق القولند و متاخرین در اعم از حقوق و حدود اتفاق دارند در تمامی آثار و تالیفات مذاهب اهل سنت از بزرگان و علما و پیشوایان تا زمان ما همه یک نظر قائل به عدم جوازاند لا اینکه برخی گروه ها حد قذف و قصاص را نیز زا زمره حقوق الناس بر شمرده اند .
- از جمله تمسک به روایاتی که مشمول قضاوتهای پیامبر اکرم ( ص ) بر مبنای رعایت احتیاط و درء شبهه از حدود است . همچنین روایتی در کتب معتبر اهل سنت آمده است که مخالفین حجیت علم قاضی بدان استناد کردهاند وآن روایت ابن عباس است که از قول رسول خدا ( ص ) آن ها نقل کردهاند (شربینی، محمد جواد ، مغنی المحتاج ، ج ۴ ص ۳۹۸ )
۲-۹ موضع اکثریت مذهب شافعی :
»و قال الشافعیه : الا ظهر أن اقاضی یقضی بعلمه قبل و لایته أو فی اثنا ولایته أو فی غیر محل ولایته ، سواء أکان فی الواقعه بینه أم لا . الا فی حدود الله تعالی .» « و علی هذا فیجوز للقاضی أن یقضی بعلمه فی الاموال قطعاً ، و فی قصاص و حد القذف علی الاظهر ، لأنه اذا حکم بما یفید الظن و هو الشاهدان فقضاء بالعلم اولی .» (الزحیلی ( الدکتور ، وهبه الفقه الاسلامی و ادله، ج۵، ص ۵۹۴۸
شربینی در تفصیل این مطلب عبارتی دارد که خلاصه آن این است :
((و اما الحدود الخاصه الله کالزنا و السرقه و المحاربه و شرب المسکرات فلا یقضی بعلمه فیها لانها تدرا بالشبهات و یندب سترها ، لکن ان اعتراف انسان بموجب الحد فی المجلس قضی فیه بعلمه لقوله ( ص ) فان اعترافت ، فارجمها . )) ( الشربینی، محمد جواد، مغنی محتاج، ج ۴ ص ۳۹۸ ).
در مذهب شافعی جایز است که قاضی بر اساس علم شخصی خود در غیر از حدود خالص الهی حکم صادر نماید ولی در حدودی که خالص و مختص الهی میباشد به دلیل سقوط حد به موجب عارض شدن شبهه و اینکه استحباب دارد که اینگونه از حدود مستتر و کتمان بماند لذا قاضی نمی تواند به صرف حصول علم بر اساس آن قضاوت و حکم کند .
پس نظر اکثریت قریب به اتفاق مذهب شافعی که من اکثر کتابهای مهم این مذهب را مطالعه و بررسی کردم همین نظر را دارند یعنی در حق الله عمل به علم را به هیچ وجه جایز نمی دانند ولی در حق الناس جایز می دانند خواه حد قذف و قصاص باشد و خواه مال . البته دکتر زحیلی در کتاب وهبه الفقه الاسلامی و ادله این مطلب را به صورت گسترده آورده و در کنار این نظر سایر مذاهب یعنی مذهب حنابله و مالکیه را نیز آورد. ( داکتور زحیلی ، وهبه فقه الاسلامی و ادله ج ۶ ص ۵۷۴۷ )
در حواشی التحفه آمده است که : (( اظهر آن است که قاضی میتواند بز طبق علم خود عمل نماید یعنی به ظن موکدی که برای قاضی شهادت دادن با استناد آن جایز باشد اگر چه استناد او به موردی باشد که قبل از تصدی امر قضا باشد به این نحو که علیه کسی ادعآی مالی شود و قاضی دیده است که مدعی ( خواهان ) آن را قرض داده است یا شنیده است که مدعی علیه ( خوانده ) به قرض کردن آن آقرار کردهاست و قاضی باید به مستند حکم خود تصریح کند ( حواشی التحفه ،ج۵، ص ۱۴۷)
به این نحو که بگوید : دانستم که برای او علیه تو آن چیزی است که ادعای ان را دارد و بر اساس علم خود قضاوت کردم یا به این صورت که : بر طبق علم خود علیه تو حکم نمودم و اگر یکی از این دو عبارت را ترک نمایدحکم قاضی نافذ نیست ( منشاء اثر نخواهد بود ) و قاضی باید تقوی و عفاف را در ظاهر هم پیشه کرده باشد و در حدود و تعزیر مانند حد زنا و یا محاربه یا سرقت یا شرب خمر به دلیل سقوط این حدود به موجب عروض شبهه و استحباب کتمان و پنهان نگه داشتن . به طور کلی قاضی در این ها نمی تواند بر طبق علم خود عمل نماید و اما در حقوق انسانی قاضی میتواند بر طبق علم خود عمل نماید خواه مال باشد یا قصاص یا حد قذف و در جرح و تعدیل و قیمت گذاردن نیز قطعاً بر طبق علم خود قضاوت می کند( الموسوعه الفقهیه الاسلامیه ( موسوعه جمال عبدالناصر ) ج ۲۲ ص ۴۳۲۱ )
پس میتوانیم نتیجه بگیریم که از نظر علمای شافعی علم شخص قاضی بر بینه و شهادت ارجحیت دارد این علم فرق نمی کند که قبل از تصدی منسب قضاوت باشد یا بعد از آن . در همان ولایت محل قضاوت قاضی به دست آمده باشد یا در غیر محل قضاوت به دست آمده باشد علم قاضی بر سایر ادله اثبات دعوی ارجح تر است
ماوردی گفته: در مورد شهادت عبد و کافر که آیا مورد قبول است یا خیر پس زمانی که ثابت شد حکم حاکم به شهادت دو تا شاهد در حدود یا قصاص یا آزادی بنده یا طلاق یا مال بعد از نفوذ حکم حاکم اگر هر دو شاهد عبد باشند یا یکی از آن ها عبد دیگری کافر باشد پس با آن ها حکم شود حکم با شهادت آن ها مردود است برای اینکه شهادت آن ها جایز نیست چون قاضی به فاسد بودن شهود علم داشته وآن نیز مخالف نص است(الحاوی الکبیر ،الماوردی،ج۱۷،ص۵۵)
هم چنین در کتاب الام شافعی آمده مردم در علم قاضی اختلاف کردهاند که آیا قاضی میتواند به علم خویش در تمام وقت ها عمل کند یعنی میتواند از علمی که قبل از تصدی مقام قضاوت در مورد چیزی به دست آورده قضاوت کندیا باید علمش در جلسه دادگاه یا بعد از آن به دست آمده باشد باید طبق آن عمل کند در حقوق الناس . همچنین اگرقاضی علم داشته باشد بر عادل یا فاسق بودن شهودی که مدعی به آن ها استناد کرده یعنی علمش بیشتر باشد یا علمش با جهلش مساوی باشد میتواند به علمش عمل کند (امام شافعی ، الام ،ج۶،ص۲۳۳)
|
|